عقل احساسی. زمزمه عقل یا صدای قلب ..؟

فهرست مطالب:

تصویری: عقل احساسی. زمزمه عقل یا صدای قلب ..؟

تصویری: عقل احساسی. زمزمه عقل یا صدای قلب ..؟
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
عقل احساسی. زمزمه عقل یا صدای قلب ..؟
عقل احساسی. زمزمه عقل یا صدای قلب ..؟
Anonim

احتمالاً ، بسیاری از ما گاهی فکر می کردیم چه چیزی به برخی از افراد اجازه می دهد کلمات مناسب ، لحن صحیح را بیابند و استدلال ها را در موقعیت های بحث برانگیز به درستی ارائه دهند ، در حالی که افراد دیگر ، شاید کمتر تحصیل کرده ، گم می شوند ، گیج می شوند و به هدف نمی رسند.

ما همچنین می توانیم نمونه هایی از این واقعیت را ردیابی کنیم که در شرایط اولیه مشابه (اجتماعی ، مالی ، فرهنگی ، سنی) ، برخی از افراد تعداد زیادی دوست پیدا می کنند ، با اطمینان از نردبان شغلی بالا می روند ، به راحتی از شرایط درگیری خارج می شوند و روابط راحتی با هم رئیس و هم زیردستان. دیگران ، سعی می کنند "برگ برنده" حرفه ای بودن ، بلندپروازی و نیات خوب خود را بازی کنند ، تقریباً در هر مرحله دچار لغزش می شوند ، تعداد زیادی از کینه ها را جمع می کنند ، از درگیری های داخلی رنج می برند و دیگران را مسئول شکست های خود می دانند.

در این زمینه ، یک جوک معروف به ذهن می آید:

- آقایان! چطور ؟! چرا آس قهرمانی من بازی نکرد؟

- تراز ، دوست من ، تراز!

ما می توانیم این پدیده را به روش های مختلف بنامیم: شهود ، مهارت ارتباط موثر ، حرفه ای گری ، جذابیت شخصی در نهایت.

تا همین اواخر ، ما تصور می کردیم که سطح ضریب هوشی است که بر موفقیت فرد در زندگی تأثیر می گذارد و اکثر ما می توانیم جمله مقدس والدین خود را یاد بگیریم "مطالعه کنید … در غیر این صورت …"

در اواخر دهه 1980 و اوایل 1990 ، یک انقلاب واقعی در درک اهمیت هوش هیجانی رخ داد. دلیل این امر یافته های روانشناسانی است که مهارت های رهبران موفق و ثروتمند را مورد مطالعه قرار داده اند. مشخص شد که ضریب هوشی تأثیر بسیار کمی بر موفقیت دارد: بسیار بیشتر تحت تأثیر تعامل م withثر با دیگران است. توانایی درک احساسات به عنوان سیگنال های مهم ؛ توانایی ایجاد انگیزه در خود و دیگران ، تأثیر مثبت بر افراد و موقعیت به طور کلی ؛ توانایی مدیریت احساسات خود ، عدم اجازه مداخله در رسیدن به هدف.

درک سنتی از هوش و بهره هوشی این جنبه ها را شامل نمی شود. بنابراین ، مفهوم جدیدی ارائه شد - هوش هیجانی (EI).

همچنین ، 2002 مهمترین لحظه در بحث مطالعه دقیق هوش هیجانی شد. جایزه نوبل اقتصاد به روانشناسان D. Kahneman و W. Smith برای تحقیقات در زمینه اقتصاد رفتاری تعلق گرفت. اگر در مورد نتایج آن به طور خلاصه صحبت کنیم ، ثابت شده است که اغلب مردم ، هنگام تصمیم گیری ، نه با هوش منطقی ، بلکه با احساسات هدایت می شوند.

هوش هیجانی چیست؟

تعریف اساسی EI شامل مفهوم توانایی فرد در درک ، درک ، ارزیابی و مدیریت احساسات خود است. این هوش هیجانی است که بر رفتار ، تصمیمات و اعمال ما تأثیر می گذارد.

پنج م componentsلفه اصلی هوش هیجانی عبارتند از: خودآگاهی ، خودتنظیمی ، انگیزه ، مهارت های اجتماعی و همدلی.

جالب است که EI در جوانان بسیار کمتر است - زیرا آنها عادت برقراری ارتباط زنده را از دست می دهند. از سنین کودکی ، جوانان قرن 21 زمان زیادی را در رایانه می گذرانند ، کمتر معاشرت می کنند ، دیگران را بدتر می خوانند و به ندرت با آنها ارتباط مستقیم برقرار می کنند. در برخی از کشورها ، به عنوان مثال ، ایالات متحده ، برنامه های کاملی وجود دارد که در آنها به جوانان آموزش توسعه هوش مصنوعی داده می شود.

در واقع اندازه گیری مهارت های احساسی بسیار دشوار است. اغلب ، آزمایشات ما را متقاعد می کند که می توانیم احساسات خود را کنترل کنیم. نتیجه دقیق تری با آزمایش های جداگانه با هدف اندازه گیری سطح هر جزء از EQ ارائه می شود. دقیق ترین نتایجی است که ما وقتی مستقیماً با یک روانشناس کار می کنیم به دست می آوریم ، نه خودمان یا در سایت های اینترنتی خاص. تنها استثنا از این قاعده ، پرسشنامه های مربوط به توانایی خواندن حالات چهره و زبان بدن است.

با چه نشانه هایی می توانیم سطح پایین هوش مصنوعی خود را تعیین کنیم؟

- احساس مکرر اینکه دیگران ما را درک نمی کنند و این ما را ناراحت می کند.

- وقتی دیگران از نظرات ما ناراحت می شوند ، متعجب می شویم ، در این صورت ما فکر می کنیم که آنها همه چیز را خیلی به قلب خود نزدیک می کنند.

- ما از دیگران آنچه را که ما قادر به انجام آن هستیم ، انتظار داریم.

- ما همیشه مجرمان را می یابیم ، اما هرگز خود را سرزنش نمی کنیم.

- ما از اینکه دیگران انتظار دارند ما احساسات آنها را درک کنیم ، بسیار آزاردهنده است.

ضریب EI بالا را می توان با خیال راحت در خود تشخیص داد اگر:

-ما قادر به تشخیص احساسات خود هستیم

- ما در احساسات خاصی به خود اعتراف می کنیم ، آنها را به شایسته و بی ارزش تقسیم نمی کنیم.

-می دانیم چگونه احساسات خود را کنترل کنیم و برده آنها نشویم.

ما قادر به نشان دادن همدلی و درک احساسات دیگران بدون کلمات هستیم.

در اینجا منطقی است که این س askال را بپرسیم: اگر نشانه هایی از سطح بالای هوش مصنوعی و سطح پایین وجود داشته باشد چه باید کرد؟

در این زمینه ، همه چیز کاملاً خوش بینانه است.

بر خلاف ضریب هوشی ، که در طول زندگی تغییر چندانی نمی کند ، هوش هیجانی را می توان بدون توجه به سن توسعه داد.

فرد چقدر خود را خوب درک می کند ، بنابراین هوش مصنوعی او نیز به خوبی توسعه یافته است.

ما بر یکدیگر تأثیر می گذاریم ، حتی زمانی که در یک آسانسور در سکوت سوار می شویم. این به این دلیل است که سیستم انسانی که با احساسات مرتبط است ، بر خلاف سایر سیستم ها ، باز است: با سیگنال های ظریف و ظریف ، اما متعدد ، ما حالت احساسی یکدیگر را احساس می کنیم ، حتی زمانی که هیچ نمی گوییم. علاوه بر این ، احساسات و حالات مسری هستند: پس از مدتی با هم بودن ، افراد با همان حالت عاطفی آغشته می شوند. اگر این حوزه EI را توسعه دهید - به عنوان مثال ، در آموزش روانشناسی تأثیر - می توانید یاد بگیرید که افراد را با ایده و احساسات مناسب آلوده کنید. متقاعد کردن ، درک علایق و خواسته های حریف ؛ فضای مناسب و جو احساسی را در تیم خود ایجاد کنید.

اگر در مورد چگونگی توسعه هوش هیجانی صحبت می کنیم ، در اینجا باید به چند نکته ساده توجه کنید که به بهبود مهارت های احساسی شما کمک می کند

احساسات خود را درک کنید. بتوانند بین ظرافت های خود تمایز قائل شوند ، به دنبال منابع و شادی باشند.

به واکنش های احساسی خود توجه کنید.

به اتفاقاتی که برای شما و اطرافتان می افتد توجه کنید و سعی کنید احساس خود را در مورد این پدیده ها در سطح احساسی درک کنید.

به زبان بدن خود گوش دهید. جلوه های فیزیکی احساسات را سرکوب نکنید.

هرگز شکایت نکنید ، اما صادقانه به احساسات خاص خود ، حتی اگر دردناک یا آسیب زا باشد ، اعتراف کنید. کارگردانان ، نویسندگان ، قهرمانان فیلم).

یاد بگیرید که در هر شرایطی آرامش خود را حفظ کنید و استرس را کنترل کنید

یک قانون 6 ثانیه ای وجود دارد - این همان مقدار است که بین اولین واکنش احساسی و دوم متفکرانه می گذرد. این زمان به ما داده می شود تا سکوت کنیم و بنابراین وقت نداریم که شیطنت کنیم ، اما با احساسات کنار آمده و واکنش کافی نشان می دهیم. رهبران ، مذاکره کنندگان و مدیران موفق دقیقاً از این نوع پاسخهای مخرب "فکری-احساسی" ، عمدی و نه کنترل شده برخوردارند.

در روابط باز و دوستانه رفتار کنید. این دو ویژگی عملا با هوش هیجانی همراه است.

مهارت های همدلی را توسعه دهید. این به شما یاد می دهد که احساسات دیگران را درک کرده و احساسات خود را با آنها در میان بگذارید.

گوش دادن را بیاموزید. هم به معنای واقعی و هم به صورت مجازی. فقط کلمات مهم نیستند ، بلکه لحن ، بیان ، زبان بدن در لحظه گفتار نیز اهمیت دارد. با مهارت خاصی در این پارامترها ، حتی می توانید تفاوت بین حقیقت و دروغ را یاد بگیرید.

از نظر احساسی صادق باشید. اگر به نظر شما همه چیز بد است ، شما نباید به این س answerال "چطور هستید؟" پاسخ دهید "عالی".

واکنش های مورد نظر را تمرین کنید. شما نمی توانید خود را مجبور به احساس یا عدم احساس هیچ احساسی کنید ، اما می توانید تصمیم بگیرید که چگونه در برابر آن واکنش نشان دهید.برای یک چیز کوچک گم شده اید؟ نتیجه بگیرید و دفعه بعد خودتان را کنار هم نگه دارید ،

حافظه عاطفی را توسعه دهید

می توانید یک دفتر خاطرات ویژه داشته باشید و واکنش های احساسی خود را در آنجا بنویسید. با بازخوانی آن در طول زمان ، می توانید از بیرون به خود نگاه کنید ، بفهمید که چه کاری را درست انجام داده اید یا خیر و رفتار آینده خود را اصلاح کنید.

وجود هوش هیجانی در فرد باعث می شود او به خواسته های خود اطمینان بیشتری داشته باشد. چنین افرادی به سرعت از استرس بهبود می یابند ، در برابر آن بسیار مقاوم هستند ، اگر از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشید ، زندگی آرام تر به نظر می رسد."

توصیه شده: