2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
"این زندگی من نیست" - 4 کلمه در این عبارت وجود دارد. فقط چهار تا! اما پشت سر آنها میلیون ها سرنوشت شکسته وجود دارد. کسانی که یک چارچوب رفتاری ، کلیشه ای تحمیل شده اند. کسی که به "روح خود" ، قلب ، احساسات ، احساسات خود گوش نمی دهد و به آنچه واقعاً می خواهد نمی رود.
من درباره بازیگرانی خواندم که به این نقش عادت کرده اند و در زندگی ناخودآگاه شروع به رفتار مانند قهرمان فیلم خود کرده اند:
- جانی دپ برای فیلم "ترس و نفرت در لاس وگاس" خود را در تصویر روزنامه نگار هانتر اس تامپسون غوطه ور کرد ،
شیوه ها و کلمات اتخاذ شده و بعد از آن - چند ماه دیگر او به زمان حال خود بازگشت.
- کیت وینسلت توسط شخصیت خود از فیلم "خواننده" - نگهبان بی سواد اردوگاه کار اجباری "برده شد" و روزها و تلاش های زیادی را صرف کرد تا از پوسته احساسی دیگران خارج شود.
"غوطه ور شدن" بازیگران زیاد طول نکشید. اما بسیاری از مردم همیشه طبق سناریوی شخص دیگری عمل می کنند.
اغلب آنها به دلیل تأثیر والدین ، افراد نزدیک ، دیگران زندگی دیگران را می گذرانند. چندین نسل تحت تأثیر "چارچوب" شوروی قرار گرفتند - ممنوعیت برجسته شدن از توده ها. حتی قبل از آن - جنگ ، وقتی مجبور بودید بی احساس باشید ، برای زنده ماندن از حوادث وحشتناک خود را از احساس منع کنید.
یک کودک کوچک احساسات را از خودش جدا نمی کند. طبیعت توانایی شادی صادقانه ، ناراحت شدن و نشان دادن آن را تعیین کرده است. اما چنین هدیه ای با پرورش "rekhtovali" بود. در بسیاری از خانواده ها ، در مهد کودک ، مدرسه ، ممنوعیت ها ، سرزنش ها روان را فلج کرد: دخالت نکنید ؛ فرار نکنید ؛ ساکت باش؛ شما احمق هستید ، موفق نخواهید شد
همه از نظر جسمی بزرگ شده اند ، اما از نظر احساسی - نه همه. با گذشت زمان ، "چارچوب" جهانی شد: شما باید وکیل شوید. زمان بچه دار شدن فرا رسیده است ؛ افراد موفق باید آیفون داشته باشند. در نتیجه ، فرد احساسات ، خواسته های خود را نادیده می گیرد و خود را استعفا می دهد: این پذیرفته شده است ؛ اگر به آن نیاز دارید ، به آن نیاز دارید ؛ آیفون نشان دهنده موفقیت است.
آهنگ ویسوتسکی "شکار گرگ" را به خاطر بسپارید - چگونه یک گرگ کلیشه ها را شکست ، از روی حصار پرچم های قرمز پرید و در نتیجه خود را نجات داد؟
عبارت "این زندگی من نیست" توسط کسی گفته می شود که "پرچم ها" را دید ، می خواهد از "اسارت" فرار کند و سرنوشت خود را بسازد.
همه این فرصت را دارند که از اهداف تحمیلی خلاص شوند و خوشحال شوند.
توصیه شده:
من هیچ چیزی را احساس نمی کنم و چیزی نمی خواهم. بی تفاوتی چگونه ما را می بلعد
این یک شکایت بسیار رایج است. فقدان احساسات ، فیلمی از بی تفاوتی ، که به طور نامحسوس یک زندگی کامل را درگیر می کند ، آن را با کسالت ، بی تفاوتی و بی معنایی کثیف غرق می کند. روتین غبار آلود و خستگی مداوم همراهان ابدی این حالت هستند. بگذارید خانم بی علاقگی را به شما معرفی کنم.
چرا زندگی می کنم یا چگونه معنای زندگی شما را پیدا کنم؟
در اغلب موارد س situationsالاتی در مورد معنای زندگی مطرح می شود که افراد از چیزی راضی نیستند. اگر همه چیز مرتب باشد و طبق معمول پیش برود ، هیچ کس چنین س questionsالاتی نمی پرسد. این س ofال درباره معنای وجود زمانی مطرح می شود که شخص در وضعیت ناراحتی روانی عمیق یا بحران وجودی قرار دارد ، که ممکن است با بحران های زندگی همراه باشد - از دست دادن شغل ، طلاق ، تولد یا ترک خانواده.
وابستگی به هم: "من هر کاری می کنم تا او احساس خوبی داشته باشد ، نمی توانم چیزی را از او دریغ کنم"
قطعه ای از کتاب من "عشق را با چه چیزی اشتباه می گیریم ، یا عشق است". به خودی خود ، تمایل به انجام کاری دلپذیر برای یک عزیز فوق العاده است. در صورت رعایت تعدادی از شرایط: برای یکی از عزیزان ، این واقعاً خوب است. یعنی ، از موقعیت "
دلتنگ نمی شوم ، زنگ نمی زنم ، گریه نمی کنم
چنین معجزه ای در جهان وجود دارد - روان درمانی. خاصیت معجزه آسای اصلی آن این است که شما با یک هدف خاص به درمان می روید: بیرون ریختن همه "زباله ها" ، برای درمان. اما کل ترفند این است که شما زمانی شفا می یابید که "زباله" شما برای شما تبدیل به یک گنج می شود.
چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟
"من تحصیلات خوبی دارم ، اجتماعی هستم و می دانم که خوب به نظر می رسم ، اما در عین حال به طور مزمن قادر به یافتن مردی نیستم که در نهایت می خواهم با او زندگی کنم و شغلی که دوست دارم در آن کار کنم. . مردانی که من را دوست دارند ، من را دوست ندارند.