2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مشکلات مختلف در زندگی هر فرد رخ می دهد. گاهی اوقات "مشکلات" وجود دارد که به سرعت و به راحتی حل می شود و چنین "مشکلاتی" وجود دارد که نگران کننده است. و در چنین لحظاتی به نظر می رسد که به نحوی همه چیز کشیده شده است ، مانند باتلاقی راکد شده است و لازم است کاری انجام شود ، اما مشخص نیست چه چیزی ، چگونه و در چه سکانسی است.
اولین و مهمترین شرط برای "شکستن یخ" ، برای ایجاد تغییرات لازم ، شما باید حداقل حداقل آمادگی را برای حل این مشکلات به دست آورید. برای انجام این کار ، ما از یک مدل بسیار م bثر استفاده می کنیم که توسط "شش کوالف" از S. V Kovalev قرض گرفته شده است ، بنابراین بیایید شروع کنیم:
خوب ، بیایید نگاه دقیق تری به معنای هر یک از نکات داشته باشیم:
1 پذیرفتن. در این مرحله ، شما باید مشکل خود را بدیهی فرض کنید. آنچه هست را بپذیرید. من فقط با خودم می گویم: "بله ، من قبول دارم که هیچ رابطه ای ندارم ، درآمد کافی ندارم ، که تمام روز در شبکه های اجتماعی نشسته ام. شبکه ای هستند و هیچ کار معقولی انجام نمی دهند ، این واقعیت که من از شغلی که می خواهم ناراحت هستم ، که به پتانسیل خود پی نمی برم … و غیره. " به طور کلی ، هرکس به جای مثال های داده شده ، جایگزین نمونه خود می شود.
به نظر می رسد که نوعی تواضع است ، اما بدون ناامیدی ، وقتی فردی از حفظ نقشه های واهی خود از واقعیت امتناع می ورزد. این توهمات صرفاً دفاع روانی شما هستند ، که یک میلیون آن وجود دارد ، که توضیح می دهد و ثابت می کند که مشکل شما مشکلی نیست. همانطور که یک فرد الکلی ثابت می کند که فقط کمی آواز می خواند ، همانطور که یک فرد سیگاری ثابت می کند که دوست دارد سیگار بکشد ، همانطور که یک مرد ثابت می کند که این زنانی نیستند که با آنها برخورد می کنند و راهی برای ایجاد روابط وجود ندارد ، همانطور که یک زن ثابت می کند که مردان امروز یکسان نیست ، زیرا یک گدا ثابت می کند که زندگی ناعادلانه است
پذیرش یعنی اعتراف به خود ، روبرو شدن با حقیقت ، و صادقانه گفتن به خود ، از مزخرفات دست بردار! این مشکل است! مشکل من است و هیچ کس به جای من آن را حل نمی کند. و در نهایت مسئولیت خود را بر عهده بگیرید. تمرین نشان می دهد که پس از پذیرش خوب ، نکات زیر مانند ساعت کار می شود.
2 از جستجوی مجرم خودداری کنید. متوقف شوید و درک کنید که در واقع هیچ کس دیگری مقصر این مشکل نیست. نه همسایه ها ، نه رئیس جمهور ، نه مادر یا پدر شما. به دنبال کسی نباشید که مسئولیت را به دوش بکشد. و درک کنید که این فقط وضعیتی است که در حال حاضر در زندگی شما ایجاد شده است ، که باید حل شود و بس. و در لحظه ای که سعی می کنید شخصی را مقصر بدانید ، به طور خودکار سعی می کنید مسئولیت زندگی خود را بر عهده شخص دیگری قرار دهید. و این ، به نوبه خود ، شما را در موقعیت قربانی قرار می دهد و به جای حل مشکلات به وجود آمده ، دوباره شروع به حرکت می کنید.
3 ناله را متوقف کنید … چرا من؟ چرا این همه برای من است؟ چنین موضعی هرگز اجازه نمی دهد حداقل در مورد چیزی تصمیم گیری شود. زیرا تمام نیروهای شما ، تمام انرژی روانی و فیزیولوژیکی شما صرف "چرا من؟" و اگر واقعاً می خواهید مشکلات را حل کنید ، به جای این ناله ها باید به خودتان به این س answerال پاسخ دهید "برای چه؟" چرا زندگی این مشکل را به شما داد؟ شما چه چیزی را می خواهید؟ چه یاد گرفته ای؟ چیزی فهمیدی؟ یا برعکس ، آنها از رنج کشیدن دست کشیدند و مسئولیت خود را بر عهده گرفتند؟
4 عواقب آن را به حداقل برسانید. همانطور که می توانید تصور کنید ، همه این مراحل بسیار سازگار هستند و یکی پس از دیگری دنبال می شوند و به راحتی از قربانی مشکل به خالق زندگی شما سرازیر می شوند. و در مرحله بعد ، باید این سال را مطرح کنید: چگونه می توانم پیامدهای یک مشکل موجود را کاهش دهم؟ چگونه می توانم آنها را به حداقل برسانم؟
آیا می توانید سرزنش مداوم خود و خوردن مغز خود را متوقف کنید؟ شاید برای به حداقل رساندن ارتباط با افرادی که فقط هیزم را در "آتش مشکل" می اندازند ، شاید برای تغییر وضعیت یا تغییر وضعیت ، می توان حواس پرت شده و آرامش داشته باشد؟
5 یک درس تعریف کنید به این فکر کنید که چگونه بفهمید چرا مشکل به شما داده می شود؟ او می خواهد در زندگی شما چه چیزی را آموزش دهد؟ اگر این فرصت را داشتید و می توانستید قبل از بروز این مشکل به عقب برگردید ، پس دوست دارید قبل از بروز مشکل چه کاری انجام دهید؟ این درسی است که باید درک شود و پذیرفته شود. این نکته پایه و اساس بعدی را ایجاد می کند.
6 معنی واقعی و بالاخره نکته آخر. خودتان را به یک س veryال بسیار جالب پاسخ دهید: اگر این بد نبود ، چه مشکلی در زندگی شما اتفاق نمی افتاد ، نه مشکلی که برای شما اتفاق افتاده بود؟ سعی کنید با دقت و دقت به این سوال پاسخ دهید.
و پس از گذراندن این شش ، می توانید شروع به حل مشکل / مشکلات و رسیدن به هدف / اهداف کنید ، زیرا اگر صادقانه و کاملاً از هر 6 نقطه عبور کرده باشید ، آمادگی داخلی برای حل مشکلات بوجود آمده از قبل شکل می گیرد. و در مورد چگونگی حل مشکلات ایجاد شده با ضمانت ، در مقاله نوشتم: " چگونه می توان مشکلات را حل کرد و برای دستیابی به اهداف تضمین شده است". مطالب داده شده را مطالعه کرده و به مطالب مورد نظر برسید. خوب ، اگر به کمک نیاز دارید ، لطفاً تماس بگیرید.
فقط همین. تا دفعه بعد. خالصانه دیمیتری پوتیف.
توصیه شده:
"من به هیچ کس بدهکار نیستم!" چگونه می توان نجات جهان را متوقف کرد و زندگی خود را آغاز کرد
"من به هیچ کس بدهکار نیستم!" بیا دیگه؟! به طور جدی؟ در اینجا ، فقط دروغ نگویید - مطمئناً لیستی از آنچه به چه چیزی مدیون هستید وجود دارد. ملزم بودن به همه چیز "کارما" فرزندان بزرگتر خانواده است. این اتفاق افتاد که از دو تا پنج یا هفت سالگی به آنها آموزش داده شد - "
چگونه می توان از "رکود" خارج شد و زندگی کامل را آغاز کرد
به عنوان یک قاعده ، هر روز در رویدادهایی زندگی می کنیم ، بدون آنکه به آن فکر کنیم ، اقدامات ما اغلب از ما ناخودآگاه می مانند. تا جایی که نمی توانیم بگوییم از این یا آن لحظه از زندگی راضی هستیم یا نه. ما آن را مانند یک قرص ، تلخ یا نه می بلعیم و ادامه می دهیم.
چگونه می توان زمان خود را سازماندهی کرد و کار خود را با کارآیی آغاز کرد؟
کار مولد کلید موفقیت در هر فعالیتی است. با این حال ، بسیاری از آنها کار م effectivelyثر را دشوار می دانند ، زیرا مهارت سازماندهی وقت خود را ندارند. اکثر مردم حتی به طور قطعی نمی دانند آخر هفته آینده چه خواهند کرد ، اگرچه آنها بی صبرانه در انتظار آنها هستند.
چگونه می توان "دعوا" با مادر خود را متوقف کرد و زندگی خود را آغاز کرد
در نشریه قبلی نوشتم که مبارزه طولانی که گاهی رابطه مادر و فرزند بالغ به آن تبدیل می شود ، انرژی زیادی می گیرد و برنده ای ندارد. افسوس ، چنین مبارزه ای به طور نامحسوس جایگزینی برای زندگی کامل خود می شود و سالها ادامه می یابد. سالها اتهام و فقدان آزادی ، سالهای زندگی با نگاهی به انتقادات مادرم.
چگونه می توان درک مردم را متوقف کرد و ارتباط را آغاز کرد؟
درک دیگران چگونه ارتباط را مختل می کند و چگونه به شخص شما آسیب می رساند؟ - و چرا این مرد این کار را کرد و غیر از این؟ قبول کنید ، آیا اغلب این سوال را از خود می پرسید؟ آیا اغلب می خواهید واقعیت اطراف را توضیح دهید و درک کنید؟ بس کن