ناتوانی مادر

تصویری: ناتوانی مادر

تصویری: ناتوانی مادر
تصویری: مادر ناتوان چگونه شکم یتیمان پسرش را سیر می کند؟ - بازتاب | Baztab 2024, ممکن است
ناتوانی مادر
ناتوانی مادر
Anonim

مادری - در عین حال زیبا و وحشتناک ، آسان و به شدت وحشتناک ، شاد و تلخ جهنمی است. مادر شدن ، مانند تمام زندگی ما ، بسیار متفاوت است. آی تی نکات برجسته برای ما ، مادران ، همه چیز به طور همزمان - و نقاط قوت و ضعف ما.

یک شرایط بسیار چشمگیر وجود دارد که هر مادری با آن روبرو است.… کسی موفق می شود در این مورد قبول کند و خوشحال باشد ، کسی سعی می کند تا آخرین نفس با او مبارزه کند. این وضعیتی است که ما در آن آگاه هستیم ، با هر فیبر روح خود احساس می کنیم ناتوانی خود ما ، بیهودگی تلاش های ما برای تغییر جهان ، خود یا کودک.

از ساده - زانو شکسته یا مشکل - عدم قدرت امروز در خود یا پدر بعد از کار عصبانی شد ، تا حل نشدنی - مانند بیماری لاعلاج یا مرگ یکی از عزیزان … همه ما با اجتناب ناپذیری روبرو شدیم - زمانی که چیزی قبلاً اتفاق افتاده بود. و مهم نیست که ما قبلاً می توانستیم روی آن تأثیر بگذاریم ، آیا می توانست متفاوت باشد ، مقصر کیست. نکته اصلی این است که قبلاً اتفاق افتاده است.

یا حتی یک وضعیت پیش پا افتاده ، یک کودک بزرگسال است که به تنهایی تصمیم می گیرد. و مادر به وضوح همه پیامدهای منفی را می بیند ، می خواهد از آنها جلوگیری کند ، اما تصمیم ، و شاید تجسم آن ، در حال حاضر وجود دارد.

به نظر می رسد ساده ترین و درست ترین کار در چنین داستانهایی ادامه مبارزه است … برای بهترین ها بجنگید ، سعی کنید شرایط را تغییر دهید ، اطرافیان. از این باور که امر اجتناب ناپذیر در واقع اجتناب ناپذیر است خودداری کنید. و سپس همه نیروها بر این واقعیت تأکید می کنند که حتی اگر حرکت کند ، حداقل است ، قابل توجه نیست و آشکار نیست.

و بچه در این زمان چطور؟ او تنها می ماند. و او به عشق ، حمایت ، گرمی مادرش بسیار نیاز دارد. فقط برای او مهم است که ببیند مادرش به او اعتقاد دارد و او آنجاست. مامان در چنین لحظاتی چراغی است که نشان می دهد زمین وجود دارد. او یک تکیه گاه است ، یک راسو که می توانید در آن پنهان شده و قدرت بگیرید.

اما مامان بسیار می ترسد اعتراف کند آنچه اتفاق افتاده است دیگر قابل اصلاح نیست. او ، مانند یک ابر مرد ، در تلاش است تا جهان ، کودک ، خودش را تغییر دهد. او برای اصلاح شرایط بیرونی پرواز می کند ، زیرا در حال حاضر توجه به آنچه در داخل خود با کودک اتفاق می افتد ، خودش غیرقابل تحمل خواهد شد.

این بچه در حال حاضر به عدالت در مدرسه و داروهای سرفه احتیاج ندارد - او به شدت به گرما ، عشق ، حمایت ، قدرت و استقامت مادر ، لطافت و ملایمت او نیاز دارد. او همچنین به ایمان به خود نیاز دارد.

اما این دختر فقط باید مطمئن شود که مادرش آنجاست و او را دوست دارد ، حتی اگر روحیه بدی داشته باشد یا بیمار باشد. و مادر ، به جای کلمات صادقانه و بغل کردن ، بلند می شود و می رود تا شام خود را بپزد ، غرغر می کند و به چشم نوزاد نگاه نمی کند. اما شام الان اصلا مهم نیست و می شد از یک کوکی صرف نظر کرد …

چه چیزی مانع می شود که حتی برای یک لحظه متوقف نشویم و واقعیت را ببینیم؟ برای دیدن او ، صادقانه اعتراف به اینکه چنین چیزی وجود دارد ، من خودم آنجا هستم و به کودک کمک می کنم که گم نشود ، فرار نکند ، بلکه زنده بماند و حرکت کند؟

همراه با تشخیص اجتناب ناپذیری موقعیت (شکستگی پا ، خیانت ، خیانت به یک دوست) ، شما باید نقص خود ، ناتوانی خود در ایده آل بودن را تشخیص دهید. "من نمی توانم این را تغییر دهم ، نمی توانم بر آن تأثیر بگذارم - این قبلاً اتفاق افتاده یا به من وابسته نیست" - اعتراف به ضعف خودمان ترسناک است.

اعتراف به این امر نه تنها در حضور کودک ترسناک است. حتی وحشتناک تر است که این را به خودتان اعتراف کنید. گذشته از همه اینها سپس امضا می کنم که نمی توانم برای او دیواری باشم ، پشت آن همیشه امن است ، که مصونیت و شادی ابدی را فراهم می کند.

اما مادر در چنین شرایطی با آرامش و اعتماد به نفس خود می تواند ایمان به کودک ، اعتماد به قدرت خود را به کودک منتقل كند كه می تواند از آنچه برای او اتفاق می افتد جان سالم به در ببرد. با دیدن اعتماد به نفس در چشمان او ، قلب او نیز پر از همین می شود. و او قبلاً قدرت مقابله با هر بلایی را دارد. او در حال حاضر قادر به زندگی است و با آسیاب های بادی گذشته یا موارد اجتناب ناپذیر مبارزه نمی کند.

و به عنوان یک پاداش خوب ، یک مادر می تواند به فرزند خود این توانایی را بدهد که خودش را حفظ کند - عاشق ، گرم ، واقعی ، حتی اگر در حال حاضر خسته یا عصبانی باشد.

زیرا برای زنده ماندن در شرایط بد آب و هوایی ، نیازی به تبدیل شدن به یک ابر انسان و حمل ابرها به مراتب فراتر از افق نیست. فقط می توانید زیر اولین سقفی که به آن برخورد می کنید منتظر باران باشید و حتی به آن بخندید یا در نهایت ، از چای داغ در آشپزخانه گرم لذت ببرید.

توصیه شده: