در مورد درد ، ناتوانی و ناتوانی در درخواست کمک

فهرست مطالب:

تصویری: در مورد درد ، ناتوانی و ناتوانی در درخواست کمک

تصویری: در مورد درد ، ناتوانی و ناتوانی در درخواست کمک
تصویری: فورم درخواست کمک از موسسه امریکایی Nolb 2024, ممکن است
در مورد درد ، ناتوانی و ناتوانی در درخواست کمک
در مورد درد ، ناتوانی و ناتوانی در درخواست کمک
Anonim

خواننده اصلی لینکین پارک به تازگی خودکشی کرده است. این شوک برای بسیاری از مردم ، از جمله من بود. وقتی رابین ویلیامز چند سال پیش در تابستان خودکشی کرد ، افکارم را به خاطر دارم. در ذهن من جا نمی گرفت که چگونه فردی که شوخ طبعی ، سبکی و سادگی را نشان می دهد می تواند این کار را انجام دهد. برای من ، او نوعی نماد بود و رفتن او برای درک بسیار دشوار شد. و سپس اطلاعاتی ظاهر شد که او از افسردگی ، اعتیاد به مواد مخدر رنج می برد ، که اخیراً او بسیار رنج می برد و کنار گذاشته شد. و به نظر می رسید که این خروج برای او راه حل است. اما برای افراد دیگر ، او فردی ساده ، معنی دار ، مهم و خاص بود که همیشه شوخی می کرد ، تشویق می کرد و غیره. همین مطلب در مورد خواننده اصلی Linkin Park نیز نوشته شده است.

اما من همچنین تعجب کردم که چگونه بسیاری از مردم به راحتی آنها را برای چنین اقدامی محکوم کردند. زیرا اینها ستاره هایی هستند که به نظر می رسد همه چیز داشته اند. درام چیست. زندگی کنید و شاد باشید. سلام ، برای خودتون افسردگی پیش اومده می رفتیم سر کار. اما آنها فرزندان دارند ، مسئولیت. تا آنجا که می توانستند. و مواردی از این دست

و در این زمینه محکومیت ، این گام وحشتناک معنی دار می شود. زیرا شخص می بیند که درد او برای دیگری صدایی خالی است. مردم نمی فهمند که کالاهای خارجی هیچ معنایی ندارند. زیرا درد ، آسیب و تجربه را نمی توان با شهرت ، پول و الکل فرو برد. چون همه اش بیرونی است. و کسانی که رویای پول / شهرت / زندگی دیگری را دارند ، به این امید که چیزی را تغییر دهد ، نمی فهمند که اگر سوراخی در داخل وجود داشته باشد ، چیزی را تغییر نمی دهد. حتی خلاقیت ، اغلب ، تنها دردی از درون است ، حجم عظیمی از احساسات سخت است که باید به آنها چاره اندیشی کرد. به قول معروف هر جا که حرکت می کنی خودت را به همه جا می بری.

و مهمتر از همه ، این محکومیت بار دیگر نشان داد که آنچه در درون هستید برای هیچ کس جالب نیست.

ما همیشه فقط یک تصویر خاص را می بینیم که مردم به ما نشان می دهند ، نما ، جلد. همه اینطور زندگی می کنند. شخصی این کار را می کند تا دیگران حسادت کنند ، کسی - برای نشان دادن ضعف خود ، کسی - برای جلب توجه و غیره.

اما یک چیز قطعی است - ما هرگز به طور قطعی نمی دانیم که واقعاً در زندگی دیگران چه می گذرد

من عادت داشتم حرفم را قبول کنم و به تصاویر اعتقاد داشتم. و سپس درمان وجود داشت ، که در آن من هم مشتری بودم و هم درمانگر و هم عضو گروه. و در تمام این فضا ، من دیدم که مردم این تصاویر و دفاعی را ایجاد می کنند ، نه فقط برای نشان دادن خود واقعی و تجربیات شخصی خود.

دخترانی که عکس های شادی خود را در کنار عزیزان خود ارسال می کنند ، سپس می نشینند و گریه می کنند ، زیرا همه چیز چندان بد نیست و به طور کلی بسیار بد نیست ، آنها خود را دوست ندارند و معشوق به طور کلی خودخواه است. تاجرانی که تصاویری از زندگی روزمره موفق نشان می دهند ، به سختی می توانند خود را از گریه باز دارند ، زیرا از موفقیت بسیار خسته شده اند ، زیرا معلوم می شود که دیگران فقط به آنها احتیاج دارند ، و هر کوچکترین جلوه ای از ضعف منجر به نزاع ، طلاق و پایان دوستی می شود. ، و غیره …

و وقتی این را دیدم ، فهمیدم که حقیقت همیشه برای دیگران پنهان خواهد ماند. نشان دادن حقیقت بی سود ، خطرناک ، ناخوشایند است. و بنابراین ، بهتر است فقط تصویر را هدایت کنید تا زنده و واقعی شوید.

من همچنین به پدیده احتمالی دیگری فکر کردم.

اغلب اوقات معلوم می شود که افرادی که دیگران آنها را روشن ، مثبت ، خوش بین و پرتوهای نور می دانند در واقع بسیار ناراضی هستند

زیرا آنها می دانند که این شکلی است که مردم آنها را در نظر می گیرند.

برای آنها آسان است که برای دیگران بدرخشند ، اما برای آنها بسیار دشوار است که برای خود بدرخشند

همه ما افراد دیگر را مصرف می کنیم. ما فکر می کنیم که بی علاقه و صادق هستیم ، اما در واقع ، هر فرد دیگری تا زمانی که بتوانیم چیزی از او بگیریم برای ما جالب است. و نه از نظر مادی دریافت. و از نظر احساسی.

تا زمانی که با هم خوش بگذرانیم ، با شخص دیگری هستیم ، مادامی که او به ما انگیزه دهد ، گرمای خود را به ما نشان دهد یا باعث ایجاد عشق در ما شود ، اگر با شوخ طبعی خود غم های ما را پراکنده کند ، وقتی تنهایی ما را روشن تر می کند ، آموزش می دهد ، توصیه می کند ، کمک می کند ، و غیره.d.

یعنی تا زمانی که چیزی را از شخص دیگری دریافت می کنیم ، تلاش می کنیم با او ارتباط برقرار کنیم. زیرا از این نظر ، هر شخصی خودخواه است. هیچ کس با کسی که فقط باعث منفی می شود یا چیزی نمی دهد ارتباط برقرار نمی کند.

و معلوم می شود که این مشکل بزرگی برای چنین افراد روشن و مثبت است.

زیرا آنها فکر می کنند اگر در مورد درد ، تجربیات ، مشکلات خود صحبت کنند ، می توانند افراد عزیز خود را از دست بدهند. یا می ترسند که در آن صورت همه از ضعف خود مطلع شوند و به آنها آسیب برسانند ، یا چیز دیگری از این قبیل

و سپس ، چنین شخصی بجای اینکه تبدیل به آنچه هست ، سعی می کند همان باشد که نیست.

او در واقع می تواند سرگرم کننده و مثبت باشد ، اما فقط گاهی اوقات می تواند خودش دچار مشکل شود. و هنگامی که به جای ظاهر شدن با دیگران با این مشکلات و دریافت حمایت از آنها ، شروع به عقب نشینی ، عقب نشینی در خود ، محدود کردن ارتباطات ، پنهان شدن می کند. زیرا او معتقد است که در چنین حالتی به هیچ کس نیاز ندارد

و غم انگیزترین چیز این است که اغلب اوقات درست است.

اکثر مردم واقعاً به کسانی که درد دارند اهمیت نمی دهند

کسی این کار را با این باور انجام می دهد که درد ضعف است ، و چون ضعیف هستید ، پس از اینجا بروید

شخصی خودخواهانه فکر می کند که اگر سرگرم نیست ، پس چرا با آنها ارتباط برقرار کند

کسی به سادگی نمی داند چگونه به فردی که در درد است کمک کند

دلایل زیادی وجود دارد ، اما نتیجه یکسان است. کسی که درد می کشد با درد خود تنها می ماند. و در این مورد ، ترک این جهان ممکن است یک تصمیم کاملاً منطقی باشد

به این فکر کردم که چرا این اتفاق می افتد؟ آیا واقعاً اینقدر دشوار است که به حرف دیگری گوش دهیم ، در تجربیاتش با او باشیم. و سپس به یاد آوردم که قبل از روان درمانی من اصلاً نمی فهمیدم که در تجربیات خود نزدیک بودن با شخص چگونه است.

مشکل این است که ما نحوه برخورد با شخص دیگر را به ما آموزش نداده اند

من همچنین فکر کردم به این دلیل است که هر یک از ما برای تحمل درد و ناتوانی خود تلاش می کنیم. و از آنجایی که ما نمی دانیم در چنین حالتی خودمان چه کنیم ، پس دیدن شخص دیگری که چنین چیزی را تجربه می کند در واقع به معنای چندین برابر شدن تجربیات ما است

و به منظور اجتناب از این تجربیات ، مردم سعی می کنند راههای خود را پیدا کنند.

افراد قوی (معمولاً مردان موفق) به سختی می توانند حداقل یک نقطه ضعف ، درد و احساسات را در خود تشخیص دهند. بنابراین ، رویکرد آنها یکسان است - "خودتان را جمع کنید ، پارچه. نمی توانی برو و این کار را بکنی؟ احساسات همه مزخرف است. دندان هایش را روی هم فشار داد و رفت. " و در این حالت آنها خود ، عزیزان و کسانی را که به طور ناگهانی در معرض خطر مراجعه به کمک آنها قرار گرفتند ، نگه می دارند

برخی افراد بلافاصله شروع به توصیه می کنند. چه باید کرد و چگونه. یعنی هر دردی برای آنها چیزی است که باید به نوعی پیچیده و برطرف شود. یک مساله حل کن

کسی تازه شروع به دلسوزی می کند و مستقیماً او را نیشگون می گیرد. "اوه ، تو ، بیچاره من ، چقدر به تو صدمه می زند ، اوه اوه ، اجازه بده با قاشق به تو غذا بدهم."

شخصی در پاسخ شروع به شکایت می کند و می گوید "چرا ، این مشکلات شما هستند ، اما من …"

کسی از طریق کاهش ارزش و مقایسه با کسی که حتی بدتر است ، از ناتوانی دور می شود. "جنگ ، در اوگاندا ، کودکان گرسنه هستند ، و شما با نوعی زباله هستید."

و در میان چنین گزینه های رفتاری ، هیچ یک به دیگری اجازه نمی دهد احساس کند که تجربیات او نوعی زباله نیستند ، در حال وقوع هستند ، طبیعی و طبیعی هستند. برعکس ، اکثریت آن را به پایان می رسانند و می گویند این بد است ، این همه درد باید ریشه کن شود و حتی دیده نشود ، دست به کار شوید و همه چیز به خودی خود می گذرد

با گوش دادن به چنین توصیه ها و پاسخ هایی ، به راحتی می توانید شروع کنید ، "خود را کنار هم بکشید" ، وارد یک فعالیت طوفانی شوید. خوشبختانه ، اگر شخصی مشغول باشد ، توجه کافی برای فکر کردن در مورد خود ندارد. و این توهم ایجاد می شود که می توان آن را تجربه کرد. بنابراین ، بسیاری از افراد مهربان / روشن ، یاورانی فعال می شوند ، تمام توجه خود را به کمک دیگران معطوف می کنند ، از خود دور می شوند و در نتیجه درد آنها را جبران می کنند.

و به نظر می رسد که آنها چنین هستند - افراد بی دغدغه ، افراد قوی ، که نمی توانید آنها را با هیچ چیزی ببرید ، آنها همیشه به جلو نگاه می کنند ، که همیشه آماده کمک هستند.

اما به دلایلی هیچ کس به آنها کمک نمی کند.

زیرا هرگز به ذهن کسی خطور نمی کرد که این فرد روشن ، تمیز و خونسرد مشکلاتی داشته باشد. آنچه او باید گوش کند ، پذیرفته شود ، اجازه داده شود در مورد تجربیات و درد خود بگوید. تا به او کمک شود

آنها می دانند چگونه بدهند ، اما نمی دانند چگونه از خود بخواهند.

و من تمام این افکار را می نویسم تا شما در مورد افراد قوی زندگی خود فکر کنید.

مطمئناً در میان دوستان و آشنایان شما کسانی هستند که با این توصیف مطابقت دارند. و این امکان وجود دارد که آنها در حال حاضر به کمک نیاز داشته باشند. به سادگی به آنها گوش دهید ، از آنها سال شود که آیا آنها به چیزی احتیاج دارند ، آیا از قدرت کافی برخوردارند ، و آیا همه چیز مرتب است.

زیرا اکنون درد زیادی وجود دارد. درد زیاد. اضطراب و عدم قطعیت زیادی وجود دارد. و تظاهر به اینکه چنین چیزی وجود ندارد به معنای محکوم کردن خود به روان پریشی ، اضطراب ابدی ، از دست دادن معنای زندگی و افسردگی عمیق است. و افرادی که کنار نمی آیند در واقع بیشتر از آن چیزی هستند که ما می بینیم. زیرا فقط تعداد کمی آن را نشان می دهند

اما ما همچنان تشخیص چنین احساسات مضطرب را با تشخیص ضعف برابر می دانیم ، پس از آن شما هرگز سوار اسب نمی شوید.

تنها شوخی این است که اگر در تجربیات خود به خود اعتراف نکنید ، ممکن است اتفاق بیفتد که بعداً کسی نیازی به اسب سواری نباشد.

و سپس مشکل دیگری در مورد عدم تشخیص احساسات سخت شما وجود دارد.

بسیار آسان است که تمام درد و ناتوانی جنسی خود را با پرخاش بیهوش کنید. به همین دلیل است که اکنون خشم ، حملات ، درگیری ها زیاد است

هرچه بیشتر به شخص آسیب برساند ، بیشتر می خواهد به دیگری آسیب برساند. تا به نوعی آرام شود

بنابراین ، بسیاری در اینترنت می نشینند ، کلمات را پرتاب می کنند ، از نفرت به دشمنان بیرون می آیند ، زیرا این آنها هستند که چنین و چنان مقصر این واقعیت هستند که درد می کند. و آنها دیگران را خواهند زد ، آزار خواهند داد ، نیش خواهند زد ، تا نشنوند که چگونه واقعاً به خودشان صدمه زده اند.

وقتی می خواهم کشتن شخصی را در پاسخ به آنچه او می گوید و بد می کند شروع کنم ، به خودم یادآوری می کنم که این فقط به این دلیل است که او اکنون درد شدیدی دارد. و وقتی میل به حمله را می شنوم ، به خودم برمی گردم و می پرسم که چقدر به من آسیب می رساند. و چه کنم که این درد را از بین ببرم. زیرا اگر از روی درد به شخصی حمله کنم ، درد او فقط تشدید می شود و با این کار ، تجاوز متقابل او نیز تشدید می شود. و این به نظر می رسد یک حلقه واقعاً ناامید کننده باشد

با این تأملات ، می خواستم موارد زیر را بگویم:

مراقب درد خود و درد دیگران باشید

سعی کنید از دیگران حمایت کنید ، از آنها بخواهید که به کمک شما نیاز دارند یا خیر

از ناتوانی خود دریغ نکنید. برای خودتان کمک بخواهید

من درک می کنم که تنها با بازکردن آنچه ما در حال تجربه آن هستیم ، به اشتراک گذاشتن آن با شخص دیگر یا درمان خودمان ، می توانیم واقعاً بر آنچه در حال حاضر در شهرها ، کشورها و جهان ما اتفاق می افتد تأثیر بگذاریم.

شما باید درک کنید که مشارکت شما ، کمک شما ، در نهایت ، می تواند بر بسیاری از افراد تأثیر شفابخش داشته باشد.

اگر درد کمتر در درون هر یک از ما وجود داشته باشد ، آنگاه تمایلی به تبدیل شدن به درگیری ، جنگ و ویرانی نخواهد داشت

و این درد تنها با تشخیص وجود آن کاهش می یابد. و کمک بخواهید. دیگران - برای خودشان. یا در خانه - برای دیگران.

درد ضعف نیست. غم ضعف نیست. غم ضعف نیست. افسردگی ضعف نیست. و حتی ناتوانی ضعف نیست

آنها وقتی شروع به تخریب شما از درون می کنند ، ضعیف می شوند. و بعد قطعا ضعیف می شوید

کسی را پیدا کنید که احساسات شما را با شما در میان بگذارد.

این را به ویژه به مردان قوی و شجاع ما می گویم.

مردان ، باور کنید ، برای زنان این تنها یک مکاشفه است که شما احساسات را تجربه می کنید. و بسیار محتمل است که با دریافت حمایت از عزیزی که او را با شما به اشتراک می گذارد ، بسیار قوی تر و مطمئن تر از پنهان کردن همه اینها و تظاهر به اینکه شما خلبان هستید باشید.

چراغ را روشن کنید و درد خود را روشن کنید. بگذارید بیرون بیاید و دگرگون شود.

از درخواست کمک نترسید. احمقانه نیست که از او نپرسیم ، اما وانمود کنیم که همه چیز خوب است در حالی که همه چیز واقعاً بد است

فکرش را بکنید.

توصیه شده: