2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
شنا را در سن 5 سالگی در مهد کودک آموختم. او با استفاده از کلاسهای شنا به توسعه مهارتهای خود در مدرسه ادامه داد. برای مدتی من بهترین شناگر کلاس بودم ، به استثنای پسری که آب آبی استخر را به طرز شگفت انگیزی به سبک پروانه گذراند.
یک بار ، مسابقه ای برگزار شد - شنای 100 متر کرال سینه. من و دو دختر دیگر روی پایه ها ایستادیم و برای شروع آماده شدیم. در همان لحظه این فکر به ذهنم رسید - "اگر یکی از دختران بهتر از من شنا کند؟" شروع به نگرانی کردم. این با این واقعیت شروع شد که من از پایه بلند پریدم و خیلی غرق شدم و چند ثانیه را از دست دادم.
با شنا کردن ، شروع به قایقرانی با دستانم در تمام طول راه کردم. افکار و مقایسه ها منتشر نشد. در برخی از نقاط ، به جای تمرکز بر حرکت سینه ، من جایی که دختران دیگر در حال شنا بودند را تماشا کردم. در نتیجه ، من دوم قایقرانی کردم و با سر خم شده به حمام رفتم.
چرا مقایسه خود با دیگران بی نتیجه است؟
با شروع مقایسه ، شخص قبلاً کسری ، یک معایب خاص را تشخیص داده است. چرا دیگر به دور نگاه می کنید؟ ایجاد چیزی از این کسری مشکل است. یک فرد نمی تواند خود را به طور کامل باز کند ، گویی "بالهای خود را بریده است"
برعکس ، هنرمند مود لوئیس است که تقریباً بدون چانه پس از ابتلا به آرتروز در دوران کودکی متولد شد ، که باعث پیچ خوردن بازوها شد. پس از ازدواج با ماهی فروش ، او شروع به کشیدن تصاویر کوچکی کرد که شبیه نقاشی کودکان بود.
او در ابتدا این نقاشی ها را به صورت رایگان در اختیار مشتریان ماهی قرار داد. یکی از همسایه ها به شوهرش اورت ، بدون درک محبوبیت کارت ها ، گفت:
- بچه ام بهتر می کشید!
- خوب ، من آن را ترسیم نکردم. مورون - از همسرش اورت دفاع کرد.
مود با لذت کشید ، بدون مقایسه خود با هیچکس ، تبدیل به یک هنرمند مشهور جهان شد.
2. در مقایسه ، شخص بر دیگری تمرکز می کند و قادر نیست خود را به طور کامل درک کند. مرکز ثقل از خود به دیگری منتقل می شود و ارزش بیشتری به آن می بخشد و خود شخص ناپایدار می شود.
لذت انجام کاری از بین می رود. انرژی که می توانست برای حل مشکل هدایت شود در حال ترک است. همانطور که در مورد من اتفاق افتاد وقتی شنا کردم و به دختری دیگر نگاه کردم. از نظر فیزیولوژیکی انجام چندین وظیفه برای مغز دشوار است. و مغز انتخاب می کند که انرژی را در مقایسه با آنچه بدن انجام می دهد ، در مقایسه نگه دارد.
3. ضرب المثلی وجود دارد "مرغ همسایه شبیه غاز است". وقتی شخصی خود را مقایسه می کند ، می توان مکانیزم ایده آل سازی و کاهش ارزش را ایجاد کرد. که در آن به نظر می رسد که همه چیز بهتر است ، و آنچه یک فرد دارد به کوچک تبدیل می شود.
4. مقایسه می تواند مناطق شاخک هایی را که در ابتدا با هم مقایسه نشده اند ، بگیرد و به نتایج ناهموار برسد:
- ماشا بهتر غذا می پزد. و به طور کلی او از من زیباتر است. بنابراین من بی ارزش هستم
در مقایسه ، ارزیابی به صورت بهتر یا بدتر آغاز می شود. اما مقیاس این ارزیابی ناشناخته است ، با طیف گسترده ای - معنی آن خوشمزه تر ، بهتر چیست؟ وقتی قطعیتی وجود ندارد ، ایده آل ارائه شده همیشه برنده می شود و سهام خود کاهش می یابد.
تورم داخلی به وجود می آید. من کافی نیستم ، من بد هستم.
زیرا یک شخص نه به ماشا ، بلکه به ایده آل خود می بازد - آنچه باید در مقایسه با ماشا باشد.
5. هیچ ارتباط مستقیمی وجود ندارد ، اما از طریق برخی از نقاط. هرج و مرج در تجربیات.
اگر شخصی دید که همسایه ای غاز دارد ، می توانید علاقه و کنجکاوی خود را نشان دهید ، بپرسید چگونه شد که از مرغ غاز تهیه کرد. یا عصبانی شوید ، یا شاید عصبانی شوید که همسایه موفق شد ، اما او این کار را نکرد. اینها تجربیات مستقیم هستند.
به جای احساسات مستقیم منجر به یک عمل خاص ، یک شخص در مقایسه دچار سردرگمی می شود.
6. علاوه بر این ، معلوم نیست که دیگران چه قیمتی را به عنوان "بهترین" پرداختند. شاید فردی ، ارزش واقعی آن را آموخته باشد ، هرگز چنین پولی پرداخت نکرده است.
النا موخینا ژیمناست شوروی در 2 سالگی بدون مادر ماند. او توسط مادربزرگش بزرگ شد. النا در سال 1978 قهرمان جهان در فرانسه شد. با چندین جراحت شدید ، مربی کلیمنکو آمد و او را برای آموزش از بیمارستان برد و نارضایتی و بی ادبی خود را ابراز کرد.پس از یکی از تمرینات ، النا فلج شد.
وقتی شخصی مقایسه می کند ، لازم است با خود کنار بیاید - آیا من آمادگی دارم به جای روابط نزدیک ، لذت ها و غیره ، در چنین موضوعی انرژی زیادی صرف کنم؟
7. بیل گیتس گفت: "خود را با هیچ کس مقایسه نکنید ، در وهله اول برای شما توهین آمیز است." مادری را تصور کنید ، آیا او فرزند خود را با بچه های دیگر مقایسه می کند؟ اگر چنین است ، سمی است.
هنگامی که شخص دائماً خود را مقایسه می کند ، فاقد حمایت از خود ، عشق به خود است. احساسات یک مادر خوب ، که نمی تواند با مقایسه او ، او را منحصر به فرد بداند. در غیر این صورت ، فرد برای خود سمی می شود.
8. در مقایسه ، ترس از نامناسب بودن وجود دارد. مانند هر ترس دیگری ، مغز ما با واکنش های قدیمی واکنش نشان می دهد: "ضربه بزنید ، یخ بزنید ، فرار کنید." اگر فردی به فعالیت شدید یا نوشتن اسناد مهم نیاز داشته باشد ، بد است و مغز علامتی برای "یخ زدن" می دهد.
9. در مقایسه ، ما هرگز اطلاعات کاملی نداریم. موارد غیرقابل مقایسه همیشه از ما فرار می کند ، ما واقعیت های زیادی را در سر می پرورانیم. بنابراین ، مقایسه همیشه نادرست است. این یک توهم است.
به نظر می رسد که مقایسه ارتباط سمی است و با مقایسه خودمان را مسموم می کنیم. برای مقایسه انرژی را هدر ندهید ، بلکه برای رسیدن به اهداف خود سرمایه گذاری کنید!
توصیه شده:
چه کسی یا چه چیزی بر انتخاب شریک تأثیر می گذارد؟ روابط: چرا ما کسی را که انتخاب می کنیم انتخاب می کنیم؟
روابط: چرا ما کسی را که انتخاب می کنیم انتخاب می کنیم؟ "ما انتخاب می کنیم ، ما انتخاب می شویم ، هر چند وقت یکبار همخوانی ندارد … " گاهی اوقات این نه تنها منطبق نیست ، بلکه باعث درد و رنج ما می شود ، و سپس - احساس ویرانی ، کینه ، تحقیر ، مجموعه ای از انواع پیچیدگی ها و موارد دیگر ، که تأثیر بسیار مخربی بر ما دارد و افسوس ، در مورد روابط ما با شرکای آینده بنابراین چه چیزی یا چه کسی ما را مجبور به انتخاب این یا آن شخص می کند؟ چرا ما او را با تمام وجود دوست دار
چرا ما آنچه را که احساس می کنیم احساس می کنیم. احساسات ممنوع و مجاز
سناریوی زندگی - این "برنامه زندگی ناخودآگاه" است. ما شروع به نوشتن آن از بدو تولد می کنیم ، در سن 4-5 سالگی نکات و محتوای اصلی را مشخص می کنیم ، و تا 7 سالگی فیلمنامه ما آماده است. مانند هر فیلمنامه مکتوب ، ابتدا ، میانه و پایان دارد.
چرا به روانشناس احتیاج دارم؟ چرا در مورد دوران کودکی صحبت می کنیم؟
دوران کودکی - این دوره ای است که شخص از چیزهای زیادی آگاه نیست ، شغل اصلی او جذب و جذب هر چیزی است که اتفاق می افتد. اینگونه است که مجموعه تجربیات زندگی ، بینش شخصیت ، تولد شخصیت آغاز می شود. هر یک از ما روشهای خود را برای مقابله با شرایط آسیب زا داریم ، بگذارید این راهها را بنامیم حفاظت … آنها در دوران کودکی به دست می آیند ، مادام العمر با ما می مانند و سپس ما به طور خودکار از آنها استفاده می کنیم.
ما روانشناسان را درک می کنیم! کی ، چرا و چرا؟
هنگامی که شما در هر موتور جستجو "روانشناس در شهر N …" درخواست می کنید ، تعداد زیادی سایت دریافت خواهیم کرد ، چه کلینیک ها و چه پزشکان خصوصی. اما نکته مهم اینجاست که ما تعداد زیادی از موارد غیر قابل درک ، خوب یا حداقل دشوار برای تشخیص تخصص ها از یکدیگر دریافت می کنیم:
چرا ما همیشه به بدی ها توجه می کنیم ، حتی زمانی که اتفاقات خوب رخ می دهد. چگونه می توان این را از بین برد؟
دایان بارت ، مددکار اجتماعی بالینی ، توضیح می دهد که چرا مغز ما تمرکز خود را روی منفی می گذارد و چگونه می توانیم از آن سود ببریم. جین ، یک زن موفق 30 ساله که به تازگی در محل کارش ارتقا یافته است ، می گوید: "هر وقت خوشحالم که اوضاع خوب پیش می رود ، اتفاق بدی می افتد.