میخوای باهام ازدواج کنی؟ دلخراش برای زنان

فهرست مطالب:

تصویری: میخوای باهام ازدواج کنی؟ دلخراش برای زنان

تصویری: میخوای باهام ازدواج کنی؟ دلخراش برای زنان
تصویری: Dr Holakouee | دوست پسرم میخواد فیلم های رابطه جنسیمونو پخش کنه 2024, ممکن است
میخوای باهام ازدواج کنی؟ دلخراش برای زنان
میخوای باهام ازدواج کنی؟ دلخراش برای زنان
Anonim

میخوای باهام ازدواج کنی؟ دلخراش برای زنان

ممنوعیتی که مانع خوشبختی می شود

"من می دانم چگونه با مردان رفتار کنم. من همه ترفندها و ترفندها را می دانم. آنها را به صورت شهودی احساس می کنم: چگونه به نظر برسیم ، چگونه یک تار مو را از صورت خود بردارم ، چگونه پاهایتان را روی پاهایتان بگذارید. من می دانم که مردان نیاز به تحسین دارند ، آنها عاشق تعریف و تمجید هستند. من می دانم که آنها نیاز به تغذیه دارند ، آنها نیز آن را دوست دارند. من می توانم همه این کارها را انجام دهم! اما چرا همه اینها کار نمی کند؟ چرا آنها ناپدید می شوند و وارد یک رابطه جدی نمی شوند؟ من همه کارها را درست انجام می دهم! مشکل من چیست؟ یا همه آنها برخی هستند …؟"

این یک فریاد عمیق از قلب است که من آن را از بسیاری از زنان در سنین مختلف شنیده ام.

و س "ال "چه کسی چه اشکالی دارد؟" برای آنها نه تنها در ورودی یک رابطه بوجود می آید. نه تنها وقتی هیچ رابطه ای وجود ندارد ، و زن برای آنها تلاش می کند و گزینه های مختلف را مرتب می کند. اما همچنین در یک رابطه قبلاً برقرار شده ، زمانی که آنها یک سال ، سه یا ده سال با هم زندگی کرده اند.

در این صورت چه بر سر زنان می آید؟ تا زمانی که ایمان خود را به طور کامل به مردان از دست ندهند و آنها را یکی از کلمات بد سنتی بنامند ، زنان به شدت "خود را درک می کنند". زنان در وهله اول تصور می کنند که مشکلی در آنها وجود دارد. و راه طولانی شروع می شود تا اطمینان حاصل شود که همه چیز "به این شکل" است.

زنان ادبیات ویژه می خوانند ، از متخصصان بازدید می کنند ، در آموزش ها و برنامه ها شرکت می کنند ، به سخنرانی های ویدیویی گوش می دهند ، لاریسا رنارد را تمرین می کنند ، گاهی اوقات تحت روان درمانی طولانی مدت قرار می گیرند. و البته ، آنها هر آنچه را که آموخته اند ، تسلط ، مطالعه ، درک ، درک ، احساس ، به کار می برند.

تا زمانی که یک زن مشغول این جنبه ابزاری برای توسعه مهارت های "ارتباط با مردان" است ، عملاً هیچ س questionsالی وجود ندارد. زیرا در این مورد ، تقریباً همیشه امیدوارم که این را بیشتر بیاموزم و همه چیز خوب خواهد بود. من منفعل بودن را یاد می گیرم ، پیروی از یک مرد را یاد می گیرم ، سکسی بودن را یاد می گیرم ، تعارف کردن از آنها را یاد می گیرم ، یاد می گیرم که س askال کنم تا مردان بخواهند خواسته ای را برآورده کنند ، من عوضی بودن را یاد می گیرم ، من یاد می گیرم … در هر "یادگیری" این امید وجود دارد که این چیزی است که از دست رفته است …

اما شدیدترین کناره گیری در یک زن زمانی اتفاق می افتد که شخص یا خود او این س asksال را می پرسند: "چرا همه این کارها را می کنید؟ چرا همه اینها را یاد می گیرید؟"

معمولاً چشم هایش را گرد می کند و می گوید: "چطور است ، چرا؟ من می خواهم یک مرد در زندگی من ظاهر شود."

و اگر از او بپرسید: "چرا در زندگی خود به مرد احتیاج دارید؟" ، ممکن است پاسخ ها متفاوت باشد ، اما همه آنها به یک فرمول کلی خلاصه می شود: "چگونه دیگر؟

پس از این سوالات ، برخی از زنان ممکن است سفری واقعی را برای درک خود و نیازهای خود آغاز کنند. بسیاری از سوالات در ذهن یک زن سرگردان می شوند:

آیا واقعاً نیاز من این است که بخواهم با یک مرد باشم ، ازدواج کنم یا این ادای احترام به عادات و کلیشه های جامعه است؟

شاید من فقط احساس حقارت می کنم ، نقص دارم ، زیرا مردی ندارم یا به دلیل این که "مرد اشتباه" با من است؟

و اگر چنین است ، پس چرا باید احساس خوشبختی خود را به یک مرد ، به حضور یا عدم حضور او ، به مطابقت وی با برخی از چارچوب ها و الگوها - قد ، وزن ، موقعیت اجتماعی ، اندازه کیف پول ، ماشین و سایر موارد مرتبط کنم. م componentsلفه های مهم ، مسئولیت و سایر معیارهای "لیست"؟

از دیرباز ، موفقیت یک زن به شدت با وضعیت تأهل وی مرتبط بوده است - با چه کسی ازدواج کرده است ، شوهرش چقدر موفق و ثروتمند است ، وضعیت خانواده او در جامعه چگونه است. و در این مورد ما در مورد دهه ها و حتی قرن ها صحبت نمی کنیم. برای هزاران سال ، یک مرد بین دنیای اجتماعی و یک زن ایستاد و فرصت های بیشتری را برای زنده ماندن و پیشرفت زن باز کرد.

و این واقعیت که در حال حاضر چنین نیست ، عادات ما را تغییر نمی دهد ، که نسل به نسل تثبیت شده و به "شیوه های طبیعی رفتار" تبدیل شده است. زنان همچنان خود را در "نمایشگاه عروس" احساس می کنند ، جایی که می توانند به یک "جایزه" جذاب برای یک مرد تبدیل شوند.ممکن است باشند یا نباشند. مهم نیست که زمان تغییر کرده است ، نقش ها و افسانه های زن و مرد در مورد آنها اکنون در حال تغییر و تحولات عظیمی هستند ، اما برای بسیاری از زنان بسیار دشوار است که احساس حضور در این "نمایشگاه" را از بین ببرند.

افسانه های رابطه ای که ما به آنها عادت کرده ایم

پس از همه ، بدیهی است که:

زنان بیشتر از مردان به روابط علاقه مند هستند ، به این معنی که زنان باید بیشتر تلاش کنند تا مردی را پیدا کنند که "همسان" باشد.

همچنین بدیهی است که:

مردان در روابط مصرف کننده هستند و باید دائماً راضی باشند ، به این معنی که یک مرد باید بهترین "مادر" جهان شود.

همچنین بدیهی است که:

مردان قبل از هر چیز به رابطه جنسی نیاز دارند. در بیشتر موارد ، فقط رابطه جنسی لازم است. و این بدان معناست که یک مرد باید دائماً اغوا شود و هرچه ماهرانه و پیچیده تر باشد ، شانس بیشتری برای نزدیک نگه داشتن او وجود دارد.

شکی نیست که:

مردان باید دائماً "عاقلانه" به این امر هدایت شوند. آنچه یک زن می خواهد این زن عاقلی است که هرگز مستقیماً در مورد خواسته ها و نیازهای خود صحبت نمی کند ، اما اوضاع را به گونه ای تغییر می دهد که "مرد تنگ نظر" این احساس را داشته باشد که این اوست که این را اختراع کرده و تصمیم گرفته است.

مشخص است!

اما چه چیزی را در زیر بارزانی که برای ما بسیار آشنا است می یابیم؟

در روانشناسی تجزیه و تحلیل معاملاتی ، مفهومی از نسخه هایی وجود دارد که ما به عنوان تصمیم گیری در دوران کودکی حساس خود انجام می دهیم. تصمیمات گرفته شده در دوران کودکی بر کل زندگی ما ، نگرش ما نسبت به خود و جهان تأثیر می گذارد.

"مهم نباشید" اصلی ترین ممنوعیت برای یک زن در رابطه است

اگر همه اسطوره ها ، الگوها و کلیشه ها را که تا حد زیادی بر فضای روابط بین زن و مرد حاکم است ، با دقت در نظر بگیریم ، تصور می شود که ممنوعیت "مهم نباش" برای زنان فرهنگ ما با صدای زنگ زنگ

به نظر می رسد دائماً هیپنوتیزم کننده یک زن است:

"شما در یک رابطه مهم نیستید. یک مرد مهم است. نیازهای او مهم است. خواسته های او مهم است ، نیازهای او مهم است."

آیا می خواهید مرد داشته باشید؟ سپس خودتان را کنار بگذارید و به دنبال رضایت او باشید. به او غذا بدهید ، از او مراقبت کنید ، او را راضی کنید.

او را فریب دهید ، او را در رابطه جنسی ارضا کنید ، وانمود کنید که حتی اگر اینطور نیستید احساس خوبی دارید. با صدای بلند فریاد بزنید تا شک نکند که عاشق سختی است. چیزی را مستقیماً درخواست نکنید. تو حق نداری مستقیم چیزی نگو تو حق نداری

عاقل باش. یعنی تظاهر و دروغ. حداقل تا لحظه ای که به شما عادت کند ، بدون شما نمی تواند ، و در نهایت با شما ازدواج می کند. و بعد از آن می توانید کمی استراحت کنید"

هرچه یک زن توسعه یافته تر باشد ، این متن متمایزتر نیست. اما او هنوز وجود دارد. به نظر می رسد نرم تر و مدرن تر است. و بدون شک بر احساس یک زن در رابطه تأثیر می گذارد.

این اغلب به چه چیزی منجر می شود؟ زن به طور خودکار در ورودی رابطه خود را تنظیم مجدد می کند. او کارهای زیادی انجام می دهد که همیشه آماده انجام آنها نیست. بنابراین ، او به مرد نشان می دهد که "مهم نیست" ، و قبل از هر چیز "او مهم است". آیا فکر می کنید باور آن برای یک مرد دشوار است؟ اصلا. باور کردن به این موضوع بسیار آسان و وسوسه کننده است. و موافقت با این امر بسیار دلپذیر است. زمان می گذرد و تلاش های زن خشک می شود ، او بازگشت می خواهد. بنابراین ، شما باید در حساب ها مطالبه کنید. اما این را نمی توان به طور مستقیم انجام داد. ما باید همه این ترفندهای زنانه را اعمال کنیم - توهین ، عصبانیت ، ادعا …

زنان به طرز ماهرانه ای آموختند که در بدو ورود به مردان به مردان اطلاع دهند که آنها ، مردان مهم هستند. اینکه نیازهای آنها حرف اول را می زند. و زنان به منظور برآوردن این نیازها ایجاد شده اند.

و این بدون اظهارات و کلمات مستقیم اتفاق می افتد. این با اعمال ، اعمال ، سکوت ، رضایت و هر چیز دیگر پخش می شود.

به یاد دارم یکبار در یکی از گروه های سناریوی زندگی من زنی سی ساله بود که به شدت نگران بود مردی که با او زندگی می کرد هیچ گونه ابتکاری برای ازدواج با او نشان ندهد. علاوه بر این ، او به هیچ وجه به این واقعیت که او فرزند می خواهد واکنش نشان نمی دهد.او گفت که برای او دشوار است که در این مورد با او صحبت کند. این که نمی تواند مستقیماً در مورد کودک و ازدواج صحبت کند. و این چندین سال است که ادامه دارد. و او نمی داند چه باید بکند و چگونه روی آن تأثیر می گذارد.

زن دیگری در گروه وجود داشت - بانویی در سن بالا ، که در آن زمان مدتها در آلمان زندگی کرده بود. او به داستانهای یک زن جوان گوش داد ، و سپس ناگهان گفت: "چقدر شبیه زنان ما است. من به دنبال یک رابطه جدی و طولانی مدت هستم زیرا قصد دارم یک خانواده و یک فرزند داشته باشم. اگر تشکیل خانواده برنامه شما نیست ، پس بیایید وقت شما یا من را هدر ندهیم. اگر وارد شد ، پس بیایید سعی کنیم ، شاید با هم خوب باشیم و بعد از مدتی بتوانیم خانواده ای تشکیل دهیم.”و این همه ، آنها نگران نیستند و زحمت نمی کشند. او ممکن است مایل به راه اندازی یک خانواده نباشد. به هر حال ، این کار اوست."

تنها در آلمان نیست که زنان یاد گرفته اند که بلافاصله پس از وارد شدن به رابطه صادقانه نیازهای خود را اعلام کنند. این در سراسر اروپا و آمریکای شمالی اتفاق می افتد. زنان عمدتاً به دلیل جنبش فمینیستی ، عمدتا به دلیل دخالت فعال آنها در تمام فرآیندهای اجتماعی ، این واقعیت را پذیرفتند که مهم و مهم هستند. و در روابط با مردان نیز همینطور.

"من مهم هستم. نیازهای من مهم هستند."

زنان فرهنگ ما به افسردگی بسیار نیاز دارند. وقت آن است که آنها ارزش خود را بپذیرند و بپذیرند. اهمیت نیازها ، نیازها و اهداف خود را در روابط با مردان بپذیرید و بپذیرید.

به خود اجازه دهید نیازهای خود را احساس کرده و با آنها هماهنگ عمل کنید.

اگر دوست دارید خودتان غذا بپزید ، اگر در اصل عاشق آشپزی هستید ، این کار را با لذت برای یک مرد انجام دهید. اما تظاهر نکنید که یک خانه دار مشغول هستید فقط به این دلیل که فکر می کنید یک مرد به آن نیاز دارد.

اگر یک رشته مروارید ، جوراب ساق بلند و برش فریبنده دوست دارید ، اگر دوست دارید ، روحیه خود را بالا ببرید و میل جنسی خود را تقویت کنید ، شادی کنید و از آن لذت ببرید. اما این ماسک را فقط برای تحت تأثیر قرار دادن یک مرد قرار ندهید. اگر خودتان از آن جوراب ساق بلند ، غافلین و لباس زیر سکسی متنفرید ، برهنه در خانه قدم بزنید و لذت ببرید.

اگر به دنبال یک رابطه طولانی مدت با یک مرد هستید و می خواهید یک خانواده تشکیل دهید ، در مورد آن صحبت باز کنید. بدون خجالت ، بدون ترس ، بدون ترس. بالاخره این خواسته شماست ، نیاز شماست. به مرد خود فرصت دهید تا صادقانه به او پاسخ دهد. اگر ازدواج جزو برنامه های او نیست ، تردید نکنید ، او به شما اطلاع می دهد. و عالی خواهد بود. در هر صورت ، بسیار بهتر از این است که تظاهر کنید ، وانمود کنید که به این همه ازدواج نیاز ندارید ، مخفیانه آن را با اشتیاق میل می کنید و امیدوارید "به نحوی مکارانه او را به اداره ثبت بیاورید". و به یاد داشته باشید ، گفتن اینکه می خواهید خانواده ای ایجاد کنید (یا قصد ازدواج ندارید) به این معنی نیست که شما "مسئول رابطه هستید" ، "نقش اصلی را بازی می کنید" ، "یک مرد را تحت فشار قرار می دهید. " این فقط بدان معنی است که شما با خودتان و با او صادق هستید.

اگر قرار نیست تمام خودتان را به خانواده خود بدهید و خانه دار شوید ، مستقیماً و فوراً گزارش دهید. اما تظاهر نکنید که آماده انجام هر کاری به خاطر خانواده هستید ، به این امید که در آینده "به نحوی همه چیز درست و درست شود".

و در اینجا چیزهای دیگر وجود دارد. هرگز تظاهر به ارگاسم نکنید. شما حق داشتن یک مورد واقعی را دارید.

اگر با خودتان احساس خوبی داشته باشید ، با دیگران - با مردان ، زنان ، دوست دختران و عزیزانتان احساس خوبی خواهید داشت.

اگر به نیازهای خود حساس هستید ، آنها را بشناسید و بپذیرید که آنها مهم و مهم هستند ، در این صورت نیاز به دروغ گفتن ، تظاهر کردن ، تقلب و دور زدن از بین می رود. در عوض آزادی می آید. آزادی برای خود بودن. آزادی در عشق ورزیدن به دیگری بدون این که به خودتان لطمه وارد کنید. آزادی برای دوست داشتن بدون آسیب رساندن به خود. آزادی ایجاد روابط مناسب برای همه.

توصیه شده: