سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج

تصویری: سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج

تصویری: سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج
تصویری: ۸ نشانه که زنی مردی رو نمیخواد 2024, آوریل
سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج
سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج
Anonim

راه نرفتی بالا؟ چرا من زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ داستانهای واقعی (حروف):

پیتر ، 30 ساله ، سن پترزبورگ. من پنج سال است ازدواج کرده ام. همسرم از من کاملاً راضی است ، من حتی روابط بسیار خوبی با والدینش دارم. من فکر می کنم مشکل من این است که در دو سال گذشته درآمد زیادی را شروع کرده ام. من در خدمات حرفه ای خوبی انجام دادم ، برای بسیاری افراد مفیدی شدم ، آنها از من تشکر کردند و من آنقدر پول داشتم که اکنون آنها نه تنها برای حل همه مسائل خانوادگی کافی نیستند ، بلکه هنوز هم باقی می مانند. ما تعمیرات خوبی در خانه ها انجام دادیم ، یک ماشین معتبر خریدیم ، به اسپانیا رفتیم ، همسرم یک کت راسو دارد ، ما به زودی ماشین او را خواهیم برد. اما مهمتر از همه ، من شروع به برقراری ارتباط در یک حلقه کردم که قبلاً به آن دسترسی نداشتم. دوستان خوب جدید من واقعاً در شهر ما معنی می دهند. آنها دائماً من را با خود به باشگاه ها ، سونا های بسته می برند ، ما به مراکز تفریحی نخبه می رویم. من تعجب می کنم که تعداد زیادی از دختران زیبا ، شیک و سکسی وجود دارد ، من با یکی یا دیگری ارتباط برقرار می کنم و حتی نمی توانم تصمیم بگیرم که چه کسانی را بیشتر دوست دارم. البته همسر شروع به رسوایی کرد و فقط وقتی پول را به خانه می آورم سکوت می کند. من احمق نیستم و هر هفته شروع به آوردن پول به خانه می کردم. ایرا کمتر شروع به رسوایی کرد و به طور کلی ، ظاهراً متوجه شد که سکوت کردن صحیح است. اما واقعیت این است که حتی این برای من مناسب نیست! من دیگر از ظاهر او ، نحوه ارتباط او با من و نحوه رفتار او در رختخواب راضی نیستم. صادقانه بگویم: اگر ما فرزندی نداشتیم ، من همین حالا خانه را ترک می کردم ، زیرا من قبلاً به طور مخفیانه از همسرم در ساخت و ساز مشترک سرمایه گذاری کرده ام. حالا او از من دعوت می کند تا صاحب فرزند دوم شوم ، اما من حتی نمی دانم آیا به او احتیاج دارم یا زمان طلاق من فرا رسیده است ، با چیزی که من پیاده روی نکرده ام راه بروم چون خیلی زودتر از آن ازدواج کردم اکثر دوستان من ، و سپس برای ایجاد یک خانواده جدید ، یا به دنیا آوردن فرزند دوم با ایرینا و هنوز در خانواده باقی می مانند؟ به من بگویید چگونه صحیح تر عمل کنم و اشتباه نکنم؟

ژانا ، 27 ساله ، Pevek. سلام آندری. من سه سال است ازدواج کرده ام ، قبل از آن 5 سال دیگر دوست بودم. درست است ، ما به طور دوره ای با یکدیگر دعوا می کردیم و در ارتباطات استراحت می کردیم. در سال گذشته ، من با تمایل شدید به طلاق از شوهرم دست و پنجه نرم می کردم ، زیرا فکر می کردم که کار نکرده ام. من فقط به این دلیل نمی روم که تقریباً در 28 سالگی و حتی با یک فرزند ، از تنها ماندن می ترسم. و اگر من اکنون حداقل 24-25 سال داشتم ، بدون فکر کردن می رفتم. البته دلیلش در من است. مسئله این است که من به اندازه کافی در خانواده رابطه جنسی ندارم. قبلا ، من به او احتیاج نداشتم ، فقط به خواسته های استاس رسیدم. اما دو سال گذشته ، پس از تولد کودک ، به نوعی از خواب بیدار شدم و فقط می آیم ، بیا. اما استاس به نوعی در این مورد کاملاً پژمرده شده است ، تقریباً ابتکار عمل نشان نمی دهد. من قبلاً با ناراحتی به او می گویم که او من را کاملاً حذف کرد و او کاملاً جدی به من می گوید: "چه نوع رابطه جنسی برای یک مادر جوان وجود دارد؟ مراقب بچه باش! " به طور کلی ، من این احساس را دارم که مردان اطراف دیوانه شده اند: آنها فکر می کنند اگر شما یک مادر جوان هستید ، پس از رابطه جنسی بگویید "خداحافظ!" و احتکار ابدی ما نیز مرا عصبانی می کند. استاس باهوش است ، همه چیز را حساب می کند ، وام می گیرد ، همیشه در حال خرید چیزی است ، دوستان به ما حسادت می کنند ، اما همیشه پولی در خانه وجود ندارد. من یک بار شامپاین خوب و اولین گیلاس را برای سومین سالگرد ازدواج خریدم ، بنابراین او دو روز بعد با من صحبت نکرد. می دانید ، شرم آور است: نه رابطه جنسی وجود دارد و نه سرگرمی. اما من فقط 27 سال دارم! زندگی در جایی پرواز می کند قبلا می ترسیدم ازدواج نکنم ، حالا فکر می کنم چه احمقی بودم ، مجبور شدم قدم بزنم.آندری ، به من بگو: برای بهبود زندگی من باید با خودم یا با استاس چکار کنم؟

بیایید روی این موضوع بپردازیم و داده های ایمیل را کمی تحلیل کنیم. بنابراین ، چه دلایلی منجر به این واقعیت می شود که مردان و زنان ناگهان فکر می کنند که ظاهراً "هنوز برای زندگی خانوادگی نرسیده اند" ، "هنوز کار خود را انجام نداده اند" ، "برای تشکیل خانواده عجله کردند ، این مرحله را انجام دادند زودرس " اهمیت درک این علل آشکار است: با دانستن علت پدیده ، می توانید آن را از بین ببرید و در نتیجه مشکل را حل کنید.

هفت دلیل اصلی احساس "ازدواج زودرس":

دلیل 1. شکوفایی نسبتاً دیررس جسمی یک فرد ، افزایش دیرهنگام عزت نفس و تمایل به جبران عدم قدردانی از خود توسط دیگران در گذشته.

به عنوان مثال ، یک پسر فقط در سن 25-30 سالگی از نظر جسمی قوی ، مجلل و خوش تیپ شد و قبل از آن به هیچ وجه علاقه ای به زنان برانگیخت. یا ، فرض کنید ، دختری نه در سن 18-20 سالگی ، مانند بسیاری دیگر ، بلکه مثلاً در 23-27 سالگی به عنوان شکل جالب و زیبا ظاهر شد. بر این اساس ، عزت نفس زن و عزت نفس زن او تنها پس از شروع دریافت تعارفات بسیاری از مردان دقیقاً در همان 23-27 سال شکوفا شد. و از آنجایی که برای همه ما خوشایند است که احساس تقدیر کنیم ، مورد تقاضای دیگران است ، ما همیشه به طور ناخودآگاه یا کاملاً آگاهانه تلاش می کنیم این احساس خود را افزایش دهیم ، و بنابراین همه چیز را که مانع از تقدیر و تقاضا می شود ، با جدیت حذف می کنیم. و سپس معلوم می شود:

مانع اصلی برای لذت بردن از احساس ارزش و تقاضای افراد جنس مخالف ، معمولاً موقعیت ما به عنوان یک مرد متاهل یا یک زن متاهل است.

لذت بردن تقریباً یک دارو است ، به سرعت اعتیادآور می شود ، شما بیشتر و بیشتر آن را می خواهید. بنابراین ، جای تعجب نیست که بارها و بارها بخواهند مورد احترام نمایندگان جنس مخالف قرار گیرند ، زنان و مردان تمایل دارند تا آنجا که ممکن است به جامعه بروند ، در رویدادهای "مهمانی" شرکت کنند و با افراد دیگر آشنا شوند. و از آنجا که زن و شوهرها معمولاً نگرش بسیار منفی نسبت به این موضوع دارند (و این کاملاً طبیعی است - به هر حال ، آنها از یک بار برنده خود دفاع می کنند!) ، این مبارزه برای افزایش عزت نفس آنها بلافاصله به درگیری های خانوادگی تبدیل می شود.

تمایل یکی از همسران برای جلب رضایت دیگران ، همیشه حسادت شریک زندگی و نزاع های خانوادگی را برمی انگیزد.

به خصوص هنگامی که همسر دوم نیز می خواهد از دیگران تعریف و تمجید دریافت کند.

و در اینجا می خواهم توجه شما را به دو نکته مهم جلب کنم. نکته شماره 1: بسیاری از مردان و زنانی که از مشکلات خانوادگی خود ، سوء تفاهم همسر ، شتابزدگی در تشکیل خانواده و برنامه ریزی برای طلاق شکایت می کنند ، به سادگی نمی دانند که دلیل واقعی همه اینها آنها هستند. رفتار خود و تمایل خود برای جلب رضایت دیگران ، در گذشته با عزت نفس پایین همراه بود.

به زبان ساده ، بسیاری از مردان و زنان ، با شکایت از بدخلقی و رسوایی "نیمه" خود ، در واقع "از سر درد به سر سالم می کوبند" ، وضعیت واقعی را برمی گردانند و تحریف می کنند. اغلب ، زنان و شوهران آنها کاملاً کافی هستند و افزایش انتقاد آنها به سادگی با حسادت همراه است ، علاوه بر این ، با حسادت موجه ، که از هیچ جا بوجود نیامده است. و در اینجا تفاوت شماره 2 مطرح می شود. مسئله این است که در حقیقت:

یکی از دلایل اصلی ایجاد خانواده در سنین 18 تا 25 سالگی ، عزت نفس پایین مردان و زنان است.

به عنوان مثال ، یک پسر در بین دختران چندان محبوب نیست ، او را افسرده می کند ، و بر این اساس ، اگر هنوز بتواند با کسی رابطه برقرار کند ، آنها بلافاصله یک شخصیت جدی را به دست می آورند ، پسر از از دست دادن دوست دخترش بسیار می ترسد و ضربه زدن به غرور و در نتیجه ، موضوع به ازدواج ختم می شود.یا مثلاً یک دختر دوباره در بین مردان محبوبیت چندانی ندارد ، او سرانجام دوست پسر خود را می شناسد ، بلافاصله "در گردش" قرار می گیرد و در نتیجه خیلی زودتر و موفق تر از دوستان زیباترش ازدواج می کند ، در این مورد ، غرور گران قیمت آنها معلوم می شود که علیه خودشان است.

در اینجا یک گزینه دیگر وجود دارد: یک پسر نه چندان موفق با عزت نفس پایین ، به طور خاص دختری را انتخاب می کند که دارای عزت نفس پایین و تجربه عشقی کمی است و دقیقاً این شرایط است ، به گفته داماد ، که باید اطمینان حاصل کند وفاداری و قابلیت اطمینان او و در عین حال ، دختران نیز به طور خاص به دنبال مردان مجرد ناامن به عنوان شوهران خود هستند ، که به عقیده آنها ، شوهران قابل اعتمادی هستند که تمایلی به دویدن در اطراف زنان دیگر و کلوپ های شبانه ندارند. و سپس وضعیت به شرح زیر پیش می رود.

زندگی خانوادگی همیشه تأثیر بسیار مثبتی بر مردان و زنانی دارد که قبلاً عزت نفس پایینی داشته اند.

تغذیه منظم ، روابط صمیمی منظم ، توجه و مراقبت منظم شخص دیگر ، افزایش فرصت های مالی ، که بلافاصله بر کمد لباس تأثیر مثبت می گذارد ، شیوه کلی رفتار در زندگی و ارتباطات ، افزایش اعتماد به نفس عمومی ، مانند یک مرد یا در یک زن - همه اینها بعد از یک یا دو سال ، باعث می شود که عروس تازه متولد شده به طور چشمگیری به اوج خود برسد. شخصاً ، در این زمینه ، من حتی چنین فکر می کنم:

ازدواج زودهنگام نوعی جوجه کشی اجتماعی است ، جایی که مردان و زنان ناامن سرانجام بالغ می شوند و ارزش خود را درک می کنند.

همه اینها بدون شک فوق العاده است و افزایش اعتماد به نفس روزمره در مردان و زنان هم برای خود آنها و هم برای کل جامعه بسیار مفید است. اما ، همانطور که احتمالاً قبلاً متوجه شده اید ، این مشکلات خاصی را برای زندگی خانوادگی به ارمغان می آورد. در واقع ، پس از یک یا دو یا سه سال زندگی خانوادگی ، به جای دو همسر که از خود مطمئن نیستند و بنابراین یکدیگر را با هر دو دست نگه می دارند ، یک زن و مرد که به تدریج در حال شکوفایی هستند و به طور فزاینده ای مورد علاقه خود و نمایندگان جنس مخالف زیر یک سقف ظاهر می شود! آنها شروع به وزن گرفتن از یکدیگر می کنند ، دعوا می کنند ، درگیری می کنند ، حسادت می کنند ، در مورد این واقعیت فکر می کنند که "آیا من خیلی زود خانواده ای ایجاد نکردم؟" و سرانجام به یک نتیجه ساده و منطقی می رسند: "چرا من تحمل خواهم کرد به این شخص ، که این همه دردسر برای من ایجاد می کند؟! در نهایت ، بسیاری از مردم من را دوست دارند … بنابراین در حال حاضر من ارزش خود را می دانم ، اجازه نمی دهم همسرم عزت نفس من را پایین بیاورد ، من می توانم با خیال راحت برای طلاق بروم و همیشه برای ایجاد یک مورد جدید وقت خواهم داشت. ، خانواده موفق تر!"

موقعیت طرف دوم نیز جالب است. همانطور که در بالا گفتم

برای بسیاری از مردان و زنان ، یکی از ارزشهای اصلی همسرشان این است که دلایل حسادت را نمی دهند و نمی دهند.

به همین دلیل است که آنها زمانی برای ازدواج انتخاب شده اند! اما در حال حاضر ، وقتی در گذشته این "نیمه" بسیار قابل اعتماد اکنون فقط در پرتوهای توجه غریبه ها غوطه ور شده است و مستلزم افزایش "آزادی شخصی" است ، بسیاری از شوهران و همسران به آرامی درک می کنند نیاز به طلاق به عنوان نجات از "حلقه ضعیف". و خونسردی آنها کاملاً قابل درک است: در طول سالهای ازدواج ، آنها همچنین عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش داده اند و قادر خواهند بود یک خانواده جدید ایجاد کنند ، آنها به اندازه یک شریک بیش از حد متظاهر هستند.

در نتیجه ، زن و شوهرهایی که دلیل اصلی ظهور افکار در مورد زودهنگام اشتباه تشکیل خانواده ، بلوغ جسمانی دیرتر و بر این اساس ، افزایش عزت نفس دیرتر است ، من شخصاً به پنج دسته زیر تقسیم می کنم:

  • - زوج هایی که در طی سالهای ازدواج ، عزت نفس فقط در یکی از همسران افزایش یافته است ، این شخص قبلاً خود را متقاعد کرده است که خیلی زود خانواده تشکیل داده است ، اما "نیمه" دیگر هنوز سعی می کند خانواده و خانواده را حفظ کند. سطح قدرت چنین خانواده ای هنوز یکسان است.
  • - زوج هایی که در طول سالهای ازدواج ، عزت نفس فقط در یکی از همسران افزایش یافته است ، این شخص به طور دوره ای با نیمه خود درگیر می شود ، اما به طور کلی هنوز (الف) برای حفظ خانواده تمایل دارد.
  • - زوج هایی که در طول سال های ازدواج ، عزت نفس در هر دو همسر به طور همزمان افزایش یافته است ، اما همسران به اندازه کافی باهوش بودند تا این مسئله برای زندگی خانوادگی آنها مشکلی ایجاد نکند. چنین زوجی نمونه ای هستند که باید از آنها پیروی کرد.
  • - زن و شوهرها ، که در طی سالهای ازدواج ، عزت نفس در هر دو همسر به طور همزمان افزایش یافته است ، و زن و شوهر نیز به طور همزمان تحت فشار زندگی خانوادگی هستند. سطح قدرت در چنین خانواده هایی حداقل است.
  • - زوج هایی که در طول سالهای ازدواج ، عزت نفس در هر دو همسر به طور همزمان افزایش یافته است ، اما تنها یکی از شریک زندگی تحت فشار زندگی خانوادگی است. امکانات برای حفظ چنین خانواده ای بسیار مناسب است.

سپس شروع به فهمیدن اینکه چه دلایل دیگری باعث ایجاد افکار شرکا در مورد ایجاد زودهنگام خانواده می شود ، می شوم. به عنوان مثال ، دلیل شماره 2.

دلیل 2. اوج جنسی ، همزمان با انباشت خستگی ناشی از دوستی عشقی طولانی مدت قبلی.

سالها روابط صمیمی پایدار بین شرکا (ابتدا در روابط عاشقانه ، سپس در ازدواج) به تدریج منجر به "گرم شدن" جنسی آنها ، افزایش علاقه در این زمینه خاص ، اما اشتیاق و علاقه به یک شریک جنسی خاص - او (او) همسر (و) به میزان قابل توجهی کاهش می یابد.

و اگر ظهور خانواده منجر به تغییر اساسی در زندگی و زندگی یک زن و مرد نشد ، آنها فرزندی نداشتند ، زمان کمی را به یکدیگر اختصاص می دهند ، این وضعیت اغلب منجر به این واقعیت می شود ابتکار جنسی یکی از همسران جوان (یا حتی هر دو) کنار گذاشته می شود و به افراد دیگری می رود که بلافاصله به اشیاء جنسی تبدیل می شوند. علاوه بر این ، بیشتر اوقات این مورد در مورد آن دسته از زنان جوان اتفاق می افتد که در طول روابط عاشقانه قبلی ، هنوز جذابیت جنسی خود را تجربه نکرده بودند ، رابطه ای صمیمی داشتند نه به این دلیل که احساس می کردند به این کار نیاز شخصی دارند ، بلکه بیشتر به این دلیل که برای شریک زندگی لازم است ، و دختر می خواست ازدواج کند و می ترسید او را از دست بدهد. اما پس از آن تجربه صمیمی نیازهای خانم های خود را بیدار می کند و شوهر ، عادت کرده که همسرش در این زمینه چندان فعال نیست ، با وظایف زناشویی خود از قبل با خونسردی رفتار می کند. در نتیجه ، زنان جوان ، که فقط در مراحل ازدواج به عنوان زن شکل گرفته اند ، شروع به ارزیابی بسیار انتقادی از توانایی های مردان شوهران خود می کنند و به مردان دیگر نگاه می کنند ، فقط اعتراف می کنند که خیلی زود ازدواج کرده اند ، "راه نرفتند. راه خود را "و بنابراین بیشتر.

البته ، وجود شکوفایی جنسی ، که همزمان با انباشت خستگی ناشی از دوستی عشقی طولانی مدت قبلی بود ، به هیچ وجه ضامن خیانت و طلاق نیست. همانطور که قبلاً ذکر شد ، تولد به موقع یک کودک در یک خانواده کاملاً می تواند به یک پیوند خانوادگی اضافی تبدیل شود. با این حال ، حتی در حضور یک کودک ، اگر دلیل شماره 3 کار کند ، ممکن است وضعیت با افکار مربوط به ازدواج زودرس تشدید شود.

دلیل شماره 3 مشکلات مالی خانواده جوان

یکی از مشکلاتی که هم اکنون بسیاری از خانواده های جوان با آن روبرو هستند ، زندگی با اعتبار است. یک آپارتمان با وام مسکن ، یک ماشین با اعتبار ، لوازم خانگی با اعتبار ، و حتی تعطیلات تابستانی در خارج از کشور ، و سپس ، اغلب ، به صورت اقساط. در نتیجه ، کل بودجه خانواده یک خانواده جوان محاسبه و به اندازه یک پنی محاسبه می شود ، برنامه فرهنگی به حداقل می رسد و برخی از مردان و زنان جوان شروع به وحشت می کنند: "در تمام سالهای جوانی - فقط پس انداز و پرداخت کنید ، ما می توانیم هیچ چیزی نمی پردازید ، می پرسید چگونه زندگی کنیم؟ " و سپس الگوی زیر کار می کند:

سبک زندگی آسان و مهمانی همیشه ارزان تر از زندگی خانوادگی است.

علاوه بر این ، برای دختران عموماً رایگان است: فقط باید رضایت جنابعالی را داد ، و تمام هزینه های مالی در حال حاضر مشکلات خود او هستند.در اینجاست که اغلب افکار به وجود می آیند: "آیا من خیلی زود ازدواج نکردم ، اکنون هنوز عصرها در رستوران ها ، کلوپ ها و کباب کردن به رانندگی می روم … و بنابراین در خانه بنشینید ، برای همه چیز پس انداز کنید ، حتی یک بطری شامپاین خوب و یک کیلو گیلاس که نمی توانیم از عهده آن برآییم … آیا این همه زندگی خانوادگی ارزش خویشتن داری من را دارد؟ " تنها یک راه برای خروج از این امر وجود دارد - یک برنامه فرهنگی معمولی خانوادگی و ما در مورد این موضوع به ویژه در فصل "به خانواده یک برنامه فرهنگی ارائه دهید!" و همسران جوان باهوش نیز باید بدانند:

خانواده یک سرمایه گذاری است که برای مدت زمان طولانی نتیجه می دهد. اما از سوی دیگر ، سودهای حاصل از او در آینده چندین برابر بیشتر از صدها شب "زندگی زیبا" است.

و اکنون ، پس از پنج تا ده سال زندگی خانوادگی ، زمانی که این زوج از قبل یک آپارتمان و یک ماشین خواهند داشت ، او می تواند گیلاس ، شامپاین و موارد دیگر خریداری کند. و آنهایی که به زیبایی در طول زندگی می سوزند و همسران جوان واقعی را گمراه می کنند ، زیرا کمی پیر شده اند و بنابراین تقاضای کمتری پیدا کرده اند ، در نهایت به آنها بسیار حسادت خواهند کرد. و با توجه به نیاز به نگرشی محتاطانه نسبت به "یک زندگی زیبا" ، زمان آن فرا رسیده است که نامه ای را که در بالا از پیتر سی ساله نقل قول شد ، به یاد آوریم ، که ناگهان شادی زیادی بر او وارد شد و شروع به تهدید ازدواج او کرد.

دلیل شماره 4 رشد بیش از حد سریع موفقیت یکی از همسران.

در زندگی ، اغلب اتفاق می افتد که یکی از همسران آنقدر سریع از نردبان شغلی یا مالی شروع به صعود می کند که به معنای واقعی کلمه به طور همزمان از دو یا سه پله می پرد و روان او به سادگی آماده این کار نیست. وضعیت در این زمینه بسیار شبیه به زمانی است که غواصان از اعماق زیاد به سطح زمین می روند. اگر آنها شروع به شناور شدن با سرعت بسیار بالا کنند ، خون آنها آنقدر از اکسیژن و نیتروژن اشباع نشده است ، بدن می تواند استرس بسیار خطرناکی را از فشرده سازی تجربه کند. بنابراین در زندگی عادی:

دستیابی سریع به موقعیت پیشرو و فرصت های مالی اضافی منجر به چنین تغییر سریع در وضعیت اجتماعی فرد می شود که او (الف) به معنای واقعی کلمه "سرگیجه با موفقیت" را تجربه می کند. دوستان تأثیرگذار جدید ، استراحت عزیز و احساس شیرین که "در اینجا او خوش شانس است - در دست من است!" تقریباً بلافاصله منجر به نزاع های خانوادگی می شود. "نیمه دوم" معمولی تقریباً هرگز از سفر همسر (ها) به باشگاه ها و سونا ، هدایای گران قیمت یا گل های غریبه ها خوشحال نخواهد شد. در نتیجه ، "مرد خوش شانس" احساس می کند که دشمن اصلی موفقیت او همسر (شوهر) خود او است. اما اشتباه است:

نزاع همسر (ها) در برابر علائم غیر مستقیم افزایش موقعیت اجتماعی "نیمه" خود به عنوان رستوران ، باشگاه و سونا تقریباً همیشه توسط او به عنوان مبارزه با افزایش موقعیت اجتماعی او (او) اشتباه گرفته می شود..

باز هم تأکید می کنم: در واقع ، زن و شوهر اصلاً مخالف شغل یا رشد مالی "نیمه" خود نیستند! آنها فقط با آنچه باعث حسادت می شود مخالفت می کنند و بر شهرت "نیمه" و چشم انداز زندگی مشترک خانوادگی تأثیر منفی می گذارد. با این حال ، برای کسانی که "سرخوشی موفقیت" از این دست را تجربه می کنند ، دعوت به "کمی محدودتر" معمولاً باعث تحریک می شود: "او (الف) نمی فهمد که من برای تجارت و رشد بیشتر به همه اینها نیاز دارم. ! اما در واقع - همه اینها برای هر دوی ما است! ". سپس "نیمه" موفق تر ، زوج هوشیارتر خود را "ترمز پیشرفت" می داند ، سپس ناگهان به این نتیجه می رسد که با پول موجود ، می توان شوهر یا همسر دیگری را با کیفیت بهتر خریداری کرد. " و در اینجا در حال حاضر به فکر نهایی است: "اما به طور کلی ، چرا ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ چقدر عالی بود که الان مجرد (مجرد) باشم! اها … ".

من حتی در مورد این واقعیت صحبت نمی کنم که چنین "سرخوشی موفقیت" بسیار خطرناک است: خوانندگان من احتمالاً می دانند که اغلب این مجرب ترین صابون هستند که توسط مین منفجر می شوند و حرفه ای ترین کوهنوردان خرد می شوند.اما مبتدیان و افراد با تجربه متوسط تقریباً هرگز رنج نمی برند: آنها هنوز این "سرخوشی موفقیت" مخرب را ندارند. بنابراین ، اگر نیمی از شما از این سرخوشی رنج می برد ، بگذارید او این صفحه را بخواند. اگر خودتان آن را دارید ، فقط دوباره بخوانید:

در حقیقت ، زن و شوهر به هیچ وجه مخالف شغل یا رشد مالی "نیمه" خود نیستند. آنها فقط با آنچه باعث حسادت می شود مخالفت می کنند و بر شهرت "نیمه" و چشم انداز زندگی مشترک خانوادگی تأثیر منفی می گذارد.

دلیل شماره 5 شیوه زندگی نادرست یک خانواده جوان.

ترتیب نامناسب زندگی یک خانواده جوان دلیلی است که به طور همزمان به چندین نقطه تقسیم می شود:

  • - اشتغال بیش از حد یکی از همسران ، زمانی که زن یا شوهر به طور مزمن در خارج از خانه هستند.
  • - یک "برنامه فرهنگی" ناشایست کوچک از یک خانواده جوان ، هنگامی که همسران جوان عصرها در خانه می نشینند و غمگین هستند …
  • - بیشتر وظایف خانواده در خانواده به یکی از همسران ، همانطور که می دانید ، معمولاً به همسر منتقل می شود.

از همه اینها ، یکی از همسران هر روز (یا حتی پنج بار در روز!) خلق و خو را خراب می کند و افکار خطرناکی وجود دارد که چنین زندگی خسته کننده و ناامید کننده است ، که در نهایت لازم بود با ازدواج ، ازدواج منتظر بمانیم ، فقط برای از هم پاشیدن ، کمی بیشتر از زندگی لذت ببرید ، و تنها در آن صورت "خود را یک شوهر (همسر) معمولی (و نه این (این) !!!) پیدا کنید."

دلیل شماره 6 تأثیر بد کمپین مجردها.

این دلیل یکی از مهمترین آنهاست. و خود شما دلیل آن را می فهمید. چنین نظر درستی وجود دارد: "شخص تحت تأثیر محیط ارتباطی خود قرار می گیرد." واقعیت این است که وقتی زن یا مردی در سن 20 تا 30 سالگی خانواده تشکیل می دهند ، بسیاری از کمپین های معمول آنها ، برخی از این همکلاسی ها ، هم کلاسی هایی که برای همه ما معمول است ، هنوز ازدواج نکرده اند - ازدواج نکرده اند. البته ، آنها از گذراندن وقت خود دقیقاً همانطور که قرار است در این سن و در این وضعیت "رایگان" بگذرانند لذت می برند - سرگرم کننده ، متنوع ، با بسیاری از ماجراهای وابسته به عشق شهوانی. و برخی از تازه ازدواج کرده ها ، که هنوز وقت نیافته اند تا به موقعیت و زندگی اجتماعی جدید خود عادت کنند ، گاهی سعی می کنند مانند گذشته زندگی کنند ، یعنی به سبک زندگی آشنایان مجرد خود نگاه می کنند. آنها به شدت به آنها حسادت می کنند ، سعی می کنند هر از گاهی به آنها بپیوندند ، با سوء تفاهم در مورد "نیمه" آنها روبرو می شوند ، رسوایی می کنند و … عجولانه شروع به پشیمانی از ازدواج زودهنگام خود می کنند.

تمایل برخی از همسران جوان برای زندگی "دیروز" چیزی بیش از یک مثال از "اینرسی تفکر" روانی نیست.

و این در واقع - آب خالص "اینرسی تفکر" است ، بسیار شبیه تظاهرات خود به اصطلاح "درد فانتوم" ، هنگامی که شخصی که پا یا بازوی او برداشته شد ، اما آنها … حتی پس از یک یا دو سال هنوز خارش یا درد دارد … و تنها یک راه حل وجود دارد: تازه ازدواج کرده ها باید بفهمند:

تمایل به زندگی "دیروز" اغلب منجر به این واقعیت می شود که شخص در واقع به این "دیروز" ختم می شود ، و سپس از این امر بسیار پشیمان و پشیمان می شود.

دلیل شماره 7 تأثیر منفی والدین یکی از همسران.

برای خوشحالی شخصی من به عنوان یک روانشناس ، این دلیل چندان رایج نیست. با این وجود ، این اتفاق در آن دسته از زوج هایی رخ می دهد که ازدواج برخلاف روحیه والدین یکی از همسران تازه تأسیس (یا حتی برخلاف روحیه والدین هر دو همسر در یک زمان) صورت گرفته است. وقتی والدین یا نسخه مخصوص خود را از یک زن و شوهر برای فرزند خود داشتند ، یا آنها به سادگی شخصیت ، شخصیت یا موقعیت اجتماعی انتخاب شده پسر (دختر) خود را نمی پسندند. در این مورد ، اتفاق می افتد که خصومت شخصی والدین یکی از همسران با "نیمه" خود شروع به پنهان کردن خود تحت گفتگوهای عمومی می کند که خانواده برای فرزند خود خیلی زود است. و اگر یک پسر یا دختر بسیار قابل پیشنهاد است ، یا به طور سنتی تحت تأثیر شدید والدین است ، پس از شش ماه - یک سال از چنین نظرات و گفتگوهایی ، چنین "همسر هنوز بچه است" نه تنها به تدریج این نظر را ایجاد می کند که (نیمی از نظر او "زن و شوهر نیست" ، بلکه این اطمینان را دارد که ابتدا باید "در توسعه نیافته ها قدم بزند" ، و تنها پس از آن "انتخاب درست" را انجام دهد. البته با والدین موافقم.

اگر همسران جوان توسط والدین خود از راه دور کنترل شوند ، این بدان معناست که در اصل ، کودکان نه تنها خودشان نیستند ، بلکه والدین آنها نیز به اندازه کافی با عروسک و "خانواده" بازی نکرده اند.

بنابراین ، ما لیست هفت دلیل اصلی که باعث می شود همسران جوان احساس خطرناکی داشته باشند را تکمیل کرده اند - آنها "دور هم قدم نمی زدند" و خیلی زود خانواده تشکیل داده اند. البته دلایل دیگری نیز وجود دارد: بی ادبی ، مستی ، عدم ارتباط یا خیانت به یکی از همسران. با این حال ، بیشتر اوقات ، آنها در مورد ایجاد زودهنگام یک خانواده فکر نمی کنند ، اما تمایل به ترک این خانواده خاص ، احترام به نهاد خانواده را به طور کلی تضعیف نمی کند.

در عین حال ، من امیدوارم نویسنده محقر من ابراز امیدواری کند که آشنایی دقیق شما با کلیاتی که در طول کار خود به عنوان روانشناس خانواده به شما ارائه کردم به شما کمک کند:

  • - دلایل افکار دردناک شخصی خود را در مورد "ازدواج زودرس" درک کنید و راهی برای اصلاح چیزی در خود پیدا کنید.
  • - برای مشاهده اشتباهات خانوادگی خود ، که در نتیجه آن "نیمه" شما به گذشته قبل از ازدواج برگشته است ، و دوباره چیزی در خانواده شما باید به درستی تنظیم شود.
  • -به دوستان-آشنایان-دوست دختران خود که در ازدواج زندگی می کنند کمک کنید ، اما در عین حال سعی می کنند وانمود کنند که او (الف) هنوز "فراری" است و به دلیل وضعیت خانوادگی تازه به دست آمده اش بسیار تحت فشار است.
  • - اگر شما در حال حاضر بسیار بزرگسال هستید ، به فرزندان خود کمک کنید تا بر "افکار غلط" غلبه کنند ، زیرا آنها قبلاً خانواده ایجاد کرده اند ، اما هنوز یاد نگرفته اند که به شیوه خانوادگی فکر کنند.

در هر صورت ، من واقعاً امیدوارم که تجزیه و تحلیل مشترک ما در مورد دلایل ظهور افکار در مورد "ازدواج خیلی زود" نه تنها برای شما جالب باشد ، بلکه بسیار مفید خواهد بود.

برای بسیاری از مردان و زنان ، ازدواج چیزی شبیه یک عروسک برای پروانه ها است: آنها از ترس همه چیز وارد خاکستری و زشت می شوند. سپس در آنجا رسیده و شکوفا می شوند و تلاش می کنند به دنیای بزرگ پرواز کنند تا همه آنها را تحسین کنند. فقط در حال حاضر پروانه های واقعی آینده تنها در پیله های خود زندگی می کنند و خانواده های انسانی ما برای دو نفر ایجاد شده اند. و بنابراین ، پروانه های نر و ماده محترم باید با این وجود درک کنند: در حالی که شما ، در خانواده خود تقویت شده اید (به لطف مراقبت از همسرتان) ، همه را با زیبایی خود ، "نیمی دیگر" خود را به همراه خانواده اش ، به پرواز در می آورید و خوشحال خواهید کرد. پیله ، روزی ، می تواند توسط شخص دیگری برداشته شود ، به عنوان مثال ، آن پروانه ای که قبلاً به شما حمله کرده است … بنابراین ، در مورد آن فکر کنید و اجازه ندهید که از خانه جدید خانوادگی خود دور شوید!

توصیه شده: