سایکوتروما چیست

فهرست مطالب:

سایکوتروما چیست
سایکوتروما چیست
Anonim

هر فرد خوشحال است که می داند با دیگران متفاوت است ، به عنوان مثال ، دارای یک سازمان ذهنی ظریف تر است. در قرن 18 ، بانوان جامعه بالا ، با تأکید بر پیچیدگی خود ، بیهوش شدند و اکنون پدیده ای مانند "روان تروما" محبوبیت بیشتری پیدا می کند. این اصطلاح به چه معناست و هر چند وقت یکبار تنبلی ساده و تمایل به دستکاری تمایلات دیگران برای اهداف تجاری خود را پنهان می کنند؟

چگونه تفاوت ها را بیابیم

اول از همه ، بیایید اصطلاحات را تعریف کنیم. مخفف "روان" می تواند آسیب روانی و روانی را پنهان کند ، و این دو تفاوت بزرگ است که در هر صورت نباید با هم اشتباه گرفته شوند.

ضربه روحی - یک اختلال روانی جدی ، که بر عملکرد مغز تأثیر می گذارد. ضعف حافظه ، واکنش های ناکافی ، عدم منطق در اعمال و افکار ، گفتار آشفته ممکن است. تکنیک مورد علاقه بسیاری از نویسندگان و فیلمنامه نویسان فراموشی است ، هنگامی که یک قهرمان در اثر یک تصادف وحشتناک چندین خراش می گیرد ، اما حافظه خود را از دست می دهد ، شناخت خانواده و دوستان را متوقف می کند ، این یک ضربه روانی معمولی است. این امر به کمک پزشکان حرفه ای و درمان دارویی نیاز دارد ، زیرا فرد مبتلا به ضربه روحی کافی ادراک خود را از جمله احساس حفظ خود از دست می دهد و در برخی موارد ممکن است برای دیگران و همچنین برای خود خطری ایجاد کند.

شایان ذکر است که مردم به ندرت به وجود ضربه روانی اعتراف می کنند - صاحبان واقعی آن به سادگی پیچیدگی وضعیت را درک نمی کنند و شبیه سازی چنین سندرمی در واقع به معنای امضای جنون خود است ، و چه کسی اهمیت می دهد؟ آسیب روانی مسئله دیگری است. برای مبتلایان پایانی وجود ندارد.

روانشناسان اصطلاح " ضربه روانی »به عنوان رفتار غیرمعمول و نامناسب انسان ، که از اختلالات روانی رنج نمی برد. یک دلیل فرضی برای چنین رفتاری می تواند یک رویداد مهم برای فردی باشد که دارای بار منفی منفی است. و کلمه کلیدی در اینجا این است "قابل توجه" ، زیرا شرایط یکسانی را افراد مختلف می توانند به روشهای کاملاً متفاوتی درک کنند ، و آنچه قادر است در اعماق روح یک فرد تکان بخورد ، دیگری را بی تفاوت می گذارد.

با این حال ، مجلات براق و سایت های شبه روانشناختی آنقدر سندرم های آسیب روانی را به طور گسترده تکرار کرده اند که مد شده است. در آگاهی جمعی ، روان تروما هرگونه آسیب احتمالی ناشی از اقدامات افراد اطراف یا شرایط نامطلوب زندگی است که می تواند آسایش روانی فرد را مختل کند.

بنابراین آیا آسیب روانی در طبیعت وجود دارد یا یک داستان رسانه ای است؟ بیایید سعی کنیم آن را کشف کنیم.

حقیقت و داستان در مورد ضربه

اصطلاح "روان تروما" در دهه 80 قرن بیستم به همراه "روانشناسی بحران" که محبوبیت سریعی پیدا کرد ، به طور فعال مورد استفاده قرار گرفت. در عین حال ، هیچ معیار مشخصی برای تعیین روان تروما ایجاد نشده است ، هر مورد فردی است ، اما علائم متعددی وجود دارد که با استفاده از آنها می توان تشخیص داد که آیا واقعاً ضربه روانی وجود دارد ، یا این فقط یک لحظه بدخلقی است:

رویدادی که برای روان آسیب زا تلقی می شود

امروزه کاملاً همه در این علامت گنجانده شده اند: والدین یک تلفن هوشمند گران قیمت "مانند دیگران" نخریدند - کودک توسط همکلاسی ها مورد تمسخر قرار گرفت ، او دچار ضربه شد و اکنون از خودش مطمئن نیست. معلم برای سر و صدا در درس ، بدون درک ، دو نمره به کل کلاس ، از جمله کسانی که ساکت بودند ، داد - پس چرا اگر هنوز زندگی ناعادلانه است ، درس بدهید. رئیس از پاداش برنامه ناتمام محروم شده است - من "بی خیال" کار خواهم کرد ، زیرا به هر حال از من قدردانی نمی شود و غیره. یعنی در واقع هر حادثه ای که دارای مفهوم منفی باشد یک ضربه محسوب می شود. با این حال ، یک نکته مهم فراموش می شود - این رویداد باید برای یک شخص مهم باشد. اما در اینجا نیز همه چیز روشن نیست.

هر کس برای زندگی خود ارزش قائل است. به عنوان مثال ، فرار از آپارتمان در صورت آتش سوزی یک رویداد فوق العاده ، خطرناک و در نتیجه مهم است و می تواند به یک آسیب روانی تبدیل شود. اما در عین حال ، آتش نشانان به طور منظم در هنگام از بین بردن پیامدهای شرایط اضطراری ، جان خود را در معرض خطر قرار می دهند و با انتخاب عمدی چنین شغلی ، آسیب روانی را تجربه نمی کنند.

دخالت در شرایط

یکی دیگر از علائم اجباری ضربه. هر چند وقت یکبار توصیه می شنویم: مشکلی وجود دارد - از آن فاصله بگیرید ، از بیرون نگاه کنید ، و راه حلی پیدا خواهید کرد. اما با آسیب روانی ، فرد خود را کاملاً با یک رویداد منفی مرتبط می کند ، در مورد آن فکر می کند ، مطمئناً به خود فکر می کند و برعکس. در عین حال ، فراموش نکنید که این علامت به خودی خود اغلب اتفاق می افتد - مطمئناً در میان دوستان شما کسانی هستند که بسیاری از رویدادها را به ظاهر بی اهمیت "در نظر می گیرند". بله ، چنین افرادی بیشتر نگران هستند "اعصاب خود را از دست می دهند" ، اما به هیچ وجه در حالت روانی نیستند ، این فقط یک ویژگی مزاج است.

خاطرات زنده و غم انگیز

علامت ادامه دخالت در موقعیت است. یک فرد سالم از نظر روانی نمی تواند همه خاطرات را هرچقدر هم که زنده باشد در حافظه خود نگه دارد. دو یا سه روز ، و رنگ ها محو می شوند ، احساسات برطرف می شوند ، به نظر می رسد که رویداد به یک فایل بایگانی با علامت "خوب" یا "بد" منتقل می شود. اما با آسیب روانی ، هرگونه یادآوری حتی ناچیز ، گویی فرد را دوباره در موقعیت استرس زا قرار می دهد ، باعث می شود پس از روزها ، ماه ها و حتی سال ها بارها و بارها زندگی کند. در همان زمان ، او و سایر رویدادهای زندگی شروع به درک منفی می کنند ، گویی در منشور یک شوک تجربه شده.

از سوی دیگر ، افرادی هستند که عمداً خاطرات منفی را پرورش می دهند و به معنای واقعی کلمه از آنها لذت می برند ، به ویژه اگر شنونده ای وجود داشته باشد. این امر به دلایل مختلف ، به عنوان یک قاعده ، به دلیل جهان بینی غالب ، دایره اجتماعی ، یا صرفاً عدم وجود سایر فعالیتهای جالب و مهم و مهم ، احساسات زنده اتفاق می افتد. همانطور که یکی از مادربزرگ های روستا می گفت وقتی نوه اش ، که برای تعطیلات آمده بود ، مقاله ای را بر اساس رمان ال تولستوی "آنا کارنینا" برای او خواند: "آنا به گاو شما احتیاج دارد. بهتر است ، دو! اگر فردی بتواند در تجربیات مربوط به شغل جدید از خودکاوی منحرف شود ، این یک روان تروما نیست.

گرایش خود ویرانگر

یکی دیگر از نشانه های روانگردان ، یا بهتر بگویم ، پیامد آن است نقض نظم عادی رشد شخصیت ، کار طبیعی روح ، تمایل به خود تخریبی. ضربه روانی به حدی قوی است که نمی توان به تنهایی با آن کنار آمد ، فرد دستورالعمل های زندگی خود را از دست می دهد و تجربیات مداوم او را به سریعترین تسکین از درد روانی می کشاند. اما رشد فعال شخصیت ، در واقع ، پدیده ای مکرر نیست. تعداد بسیار بیشتری از مردم ترجیح می دهند منفعلانه زندگی کنند ، منتظر بمانند تا "استاد بیاید و همه را بنشیند" و در عین حال با کمک الکل و وسایل دیگر که قادر به ایجاد احساسات دلپذیر هستند ، استراحت کنند.

به هر حال ، حتی به صورت جداگانه ، علائم ضربه پدیده های ناخوشایندی هستند ، اما یک روانشناس باتجربه به شما کمک می کند که اغلب در چند جلسه با آنها کنار بیایید. با یک ضربه روانی واقعی ، کار البته بیشتر طول می کشد ، اما اگر فردی صادقانه بخواهد مشکل خود را حل کند ، اصلی ترین چیز این است که به تأخیر نیفتد ، در اسرع وقت به دنبال کمک باشد. بیهوده نیست که هنگام وقوع بلایای ناشی از دست انسان ، روانشناسان باید در ستاد امدادگران کار کنند تا به قربانیان در مقابله با روان تروما کمک کنند.

بنابراین فرد می تواند انجام دهد نتیجه این ضربه روانی به هیچ عنوان آنقدر رایج نیست که در صفحات مجلات براق نوشته شده است.و اگر آن را به درستی درک کنید ، می توانید بفهمید چه کسانی واقعاً به کمک احتیاج دارند و چه کسانی از این فرصت استفاده می کنند ، تحت عنوان روان تروما ، برای توجیه تنبلی و عدم تمایل به مسئولیت پذیری در قبال اقدامات خود.

توصیه شده: