چرا روابط با مقامات خوب پیش نمی رود؟

تصویری: چرا روابط با مقامات خوب پیش نمی رود؟

تصویری: چرا روابط با مقامات خوب پیش نمی رود؟
تصویری: چرا رابطه خوب ،بد میشه ؟! 2024, ممکن است
چرا روابط با مقامات خوب پیش نمی رود؟
چرا روابط با مقامات خوب پیش نمی رود؟
Anonim

در طول هفته گذشته ، من در مورد طرح روابط با والدین در مورد چگونگی توسعه روابط با مافوق در بزرگسالی فکر کردم.

چقدر بد شخص در موقعیت مشابهی با رئیس خود (زن یا مرد) قرار می گیرد ، که در آن خانواده والدین بود!

این فقط شگفت انگیز است!

به عنوان مثال ، چنین موردی. در بیش از 30 سالگی ، دختر بیش از یک شغل تغییر داده است ، و همه جا با رهبران مختلف وارد روابط یکسان می شود: در ابتدا او متواضعانه رفتار می کند ، هر کاری را که از او خواسته می شود انجام می دهد. نارضایتی به تدریج در داخل ایجاد می شود ، پس از فرسودگی احساسی … سپس با اخراج بعدی درگیری وجود دارد "من قدردانی نمی شوم" … سپس - بحران و جستجوهای جدید. آخرین چنین تجزیه ای در محل کار ، مشتری را به انزوای اجتماعی کامل کشاند.

چنین وضعیت ناامید کننده ای "من نمی توانم به تنهایی ، من نمی توانم فعالیتهای خود را سازماندهی کنم ، کار آزادانه درآمد مطلوبی را به ارمغان نمی آورد" - "در محل کار آنها دوباره از من استفاده می کنند ، خرد می کنند ، قدردانی نمی کنند ، دوباره مجبورم غر بزنم ، بجنگم ، درگیر شوم - من آمادگی این کار را ندارم "…..

اینگونه است که تنهایی اتفاق می افتد ، ارتباطات از بین می رود … زیرا تنها ماندن در جهان غیرممکن است و ایجاد رابطه جدید در این حالت بسیار بسیار دشوار است ، گاهی اوقات به سادگی غیرقابل تحمل است …

البته پارادوکس این است که ما همیشه خودمان را در روابطی می یابیم که در درون خودمان آن را دنبال می کنیم … ما همیشه به دنبال افرادی هستیم که در جهان وسیع با آنها می توانیم بارها و بارها تکرار کنیم ، و موقعیت خشونت را بازی کنند ، درماندگی و خشم منفعل / فعال در برابر بی عدالتی آشنا از دوران کودکی ، که بنا به دلایلی به پایان نمی رسد … این فقط به صورت موقعیتی به رئیس خطاب می شود. و در داخل ، اغلب اعتراض از کودکی عمیق است … زیرا به دلایلی ما چنین رابطه کاری را برای خودمان سازماندهی کرده ایم.

به طور کلی ، وقتی از بحران 30 سال صحبت می کنیم ، یکی از وظایف مهم این دوره جدایی از خانواده والدین است. علاوه بر این ، بسیاری در این سن برای مدت طولانی جدا از هم زندگی می کنند و نمی دانند چرا اینقدر به این امر توجه می شود … اما از این گذشته ، حتی بدون زندگی با والدین خود ، می توانید اسیر قوانین آنها باشید. نظرات درباره زندگی و ما … آرزوی حمایت آنها در همه چیز را داشته باشید. برای همجوشی … همه این فرایندها حجم زیادی از روان را اشغال می کنند …

بنابراین ما جایگزینی برای شخصیت والدین در روسای خود یا در شریک خود پیدا می کنیم. ناخودآگاه ما درگیری قبلی را تکرار می کنیم ، می خواهیم از هم جدا شویم و استاد خودشان شویم ، چیزی را اثبات کنیم … گاهی اوقات برای انتقام گرفتن یا برنده شدن … از سوی دیگر ، ما سعی می کنیم ستایش و ارزیابی خوبی از آنها داشته باشیم. پشتیبانی و مراقبت. چنین کمینی معلوم می شود! … … که گاهی اوقات تقریباً غیرممکن است که آن را به تنهایی تشخیص دهید.

زیرا در اینجا لازم است تجربه یک ارتباط متفاوت ، یک رابطه متفاوت را تجربه کنید. که بعداً به شما امکان می دهد تا مرزهای خود را به شیوه ای جدید بسازید ، برای خود رئیس دیگری پیدا کنید (در صورت لزوم) ، همکاری کاری را به شیوه ای متفاوت ایجاد کنید ، زیرا دیگر نیازی به تجربه دردناک و دفاع از خود نخواهید داشت …

چگونه می دانید که جدایی از والدین شما موفق بوده است؟

وقتی ناگهان زندگی خود را با ارزیابی های والدین ، پذیرش و نگرش نسبت به خود پر نمی کنید ، و در خود حمایت می کنید.

شما شروع به ساختن زندگی خود بر اساس قوانین خود می کنید و به والدین خود این حق را می دهید که متفاوت زندگی کنند ، به شیوه خودشان ، بدون اینکه به این روش ها صدمه بزنید …

نمی دانم آیا نظر خود را به اشتراک بگذارید!

توصیه شده: