در مورد ارزش برای من

تصویری: در مورد ارزش برای من

تصویری: در مورد ارزش برای من
تصویری: چرا هیچکس برای من ارزش و احترام قائل نمیشود؟ (تقویت عزت نفس) 2024, ممکن است
در مورد ارزش برای من
در مورد ارزش برای من
Anonim

جدایی با افراد مهم اغلب س questionsالاتی در مورد ارزش شما ایجاد می کند. برای دیگری ارزش قائل است و برای من ارزش قائل است حداقل در مورد من همینطور شاید اگر من در کودکی آنقدر آسیب نمی دیدم ، چنین س questionsالاتی مطرح نمی شد. و یک خط نقره ای وجود دارد - آنها می گویند که آسیب ها درمانگران خوبی هستند. به خصوص اگر به س questionsالات پیش آمده پاسخ دهید.

فکر کردن در مورد "پس من به اندازه کافی ارزشمند نبودم" یک فعالیت دردناک و ناخوشایند است. من آن را توصیه نمی کنم. اتفاق می افتد که تبدیل به (همانطور که در غرب می گویند) "نشخوار فکری" - یعنی ، آدامس جویدن ، انعکاس ، جایی که در یک حلقه قسمت هایی از روابط را بازی می کنم ، در یک حلقه س questionsال می کنم ، به آنها پاسخ می دهم یا به آنها پاسخ نمی دهم و غیره. "خوب ، چگونه ممکن است" ، "اما من این کار را کردم" ، "و اگر من هنوز اینطور بودم" ، "چرا ارزش نداشت" ، "و اگر این کار را کردم و آنها به من آسیب رساندند ، پس … "و غیره اما علاوه بر این واقعیت که چنین بازتابی دردناک است - از درد می تواند نه باشد ، و چیزی می تواند متولد شود.

زایمان دردناک بود ، اما بیمار سالم … با تفکر.

آه … از این پس من از کلمه "ارزش" استفاده می کنم. این به معنای "باورهای اساسی زندگی" نیست. و به مفهوم "آنچه اکنون برای من مهم / ارزشمند است".

پس همین. اگر دیگری از من قدردانی نمی کند ، من ارزشمند نیستم (بدون دیگری). اگر دیگری من را انتخاب نکرد ، پس من به اندازه کافی ارزشمند نیستم. اغلب این صدا به نظر می رسد. با صدای بلند یا در سر مردم. و اگر من برای او ارزشمند نباشم ، او می رود ، ما جدا می شویم. و به دنبال کسی می رود که ارزشمند باشد. برای او. اکنون. مهم است.

تا جایی که دوست دارید می توانید دیگری را برای چیزی سرزنش کنید. تا آبی در صورت. و شما واقعاً می توانید آبی شوید. و می توانید تصور کنید که کاری که این شخص دیگر انجام می دهد - انجام دادن برای او بسیار مهم و ارزشمند است. نه برای توجیه او. یا مسئولیت را کنار بگذارید. یا انکار کنم که او با من دستکاری کرده و با من "بد" رفتار کرده است. اما ساده است - درک اینکه انجام این کار برای او ارزشمند است. وگرنه آیا او این کار را می کرد؟ در غیر این صورت او متفاوت رفتار می کرد.

خوب ، به عنوان مثال. بیایید خواب ببینیم. به عنوان مثال ، من برای خودم زندگی می کنم ، چنین شخصی ، و اکنون (به دلیل آسیب شدید من یا چیز دیگری) مرزهای دیگران را به شدت نقض می کنم ، آنها را می شکنم. در غیر این صورت نمی توانم. و می توان گفت که برای من ارزشمند است که بتوانم این کار را در کنار کسی انجام دهم که به من اجازه می دهد. برای من ارزشمند است که از مرزهای دیگران تجاوز کنم. و مطلوب است که به این دلیل دستگیر نشوید و دستگیر نشوید (می دانید ، در مرز ایالات ، می توانید با مسلسل و تپانچه کشته شوند). و اگر گرفتار شدید ، بهتر است مسئولیت را نادیده بگیرید و بگویید "من نمی خواستم" ، "من گم شدم" ، "من فکر کردم که این هنوز قلمرو ما است." زیرا پذیرفتن مسئولیت ، مسموم کننده است. خوب ، اگر با شخصی ملاقات کنم که مخالف است مرزهای خود را زیر پا بگذارد و در مورد آن به من بگوید - پس ببخشید ، دوست من ، این برای من مناسب نیست - این چیزی است که اکنون برای من ارزشمند است و ما در راه نیستیم معترض و من همچنان به دنبال کسی می گردم که با درک من از آنچه برای من ارزشمند است مطابقت داشته باشد: به من اجازه می دهد از مرزها عبور کنم.

یا. چنین خیالی برای من مهم است (به دلیل آسیب شدید یا چیز دیگری) آنچه را که در دوران کودکی دریافت نکرده ام دریافت کنم. هرچه زودتر آن را دریافت نکنم ، بیشتر می خواهم آن را دریافت کنم. همانطور که نینا روبشتاین در یکی از پستهای فوق العاده خود نوشت - من یکی دیگر را "برای خوردن ، زیرا بسیار خوشمزه است" شروع می کنم. و اگر دیگری را بلعید ، نیازی نیست چیزی به کسی بدهید - فقط خرده ها باقی می مانند. برای من ارزشمندترین چیز دریافت بیشتر از دادن است. و سپس شریکی برای من ارزشمند است که چیزی نمی خواهد ، بلکه به من می دهد. و ناراحت نیست ، عصبانی نمی شود ، ناراحت نمی شود ، صدایی نمی دهد که او نیز می خواهد دریافت کند. و اگر او شروع به اعتراض کرد ، عصبانی شد ، ناراحت شد ، صدا - پس ارزش او به عنوان منبع چیزی است که من می خواهم در اینجا دریافت کنم و اکنون شروع به تکان خوردن می کند. و ممکن است سقوط کند. خوب ، فقط به این دلیل که من به دنبال چیز دیگری هستم (حتی اگر ممکن است آن را با صدای بلند برای شخص دیگری یا حتی برای خودم صدا نکنم). برای من ارزشمند است که اکنون پس ندهم.و من همچنان به دنبال کسی می گردم که با درک من از آنچه برای من ارزشمند است مطابقت داشته باشد: بیشتر از آنکه بدهم.

و در اینجا من چنین فردی هستم که به مرزها احترام می گذارد ، برای تعادل در روابط تلاش می کند ، نه تنها می دهد ، بلکه دریافت می کند ، اگر من زباله کردم ، بخشش می خواهم ، مشکلاتم را تشخیص می دهم ، مشکلات را می شناسم ، آنها را انکار نمی کنم ، بلکه انتظار آن را دارم همین کار توسط شریکی که عصبانی است انجام می دهد ، اما تماس را ترک نمی کند ، زیرا دیگری برای من بسیار مهم است … و در اینجا من یک فوق العاده قهرمان خاص هستم ، شوالیه ای با زره سفید ، شاهزاده سوار بر اسب سفید ، و غیره ، من - که مناسب دیگری نبود و برگهای دیگر. چطور ؟! آیا من به اندازه کافی ارزشمند نیستم؟ چه مرگمه؟

مثل اونه. من ارزشمندم با آنچه می توانم و آمادگی انجام آن را دارم - همه چیز مرتب است. آنها فقط انتظار متفاوتی از من داشتند. به بالا نگاه کن. و این بدان معنا نیست که او دستکاری نکرده و با من "خوب" کرده است.

و وقتی دیگر می روند تا چیز ارزشمندی را برای او در جهت دیگری جستجو کنند ، مهم است که بفهمیم او جایی را ترک می کند که دیگر با شرایط او دیگر به نیازهای دیگر پاسخ نمی دهند. خوب ، زیرا اگر شرایط سودمند متقابل و رضایت متقابل وجود داشت ، پس چرا باید آن را ترک کرد ، درست است؟

پذیرفتن اینکه دیگری همدیگر را درک نکرده اند ناراحت کننده است. اینکه او انتظار داشت من برای او چنین باشم. و من انتظار داشتم که او برای من چنین باشد. و آنها حتی می توانند این انتظارات را با صدای بلند بیان کنند. اما آنها هنوز نفهمیدند. یا برعکس - شاید آنها حتی شنیده اند و بسیار خوب درک کرده اند ، اما … اما آنچه برای من ارزشمند بود برای دیگری در اینجا و اکنون ارزشمند نبود. برای دیگری ، چیز دیگری در حال حاضر واقعاً ارزشمند است. و اکنون این برای من ارزشمند است.

وقتی دیگری من را در جستجوی ارزشهای بسیار مهم خود برای او رها می کند و من با ارزشهایم در همان جایی که هستم می مانم ، مهم است که درک کنم که همه چیز برای من خوب است. این که توجه او به ارزشهایش به هیچ وجه از آنچه من برای دیگری انجام داده ام کم نمی کند ، به هیچ وجه از ارزش من برای دیگران و برای خودم کم نمی کند.

فقط چیزهای مختلف برای من و دیگران ارزشمند بوده و هستند.

و اگر کسی باشد که به دیگری فرصت دهد تا با شرایط خود مرزهای خود را نقض کند ، احتمالاً شخصی وجود خواهد داشت که به من یا به عبارتی شرایط مشترک ما برای مرزهایم احترام می گذارد.

من می دانم که من هستم. من هستم ، که "ارزش" او می تواند برای من ارزش باشد.

قطعاً کسی وجود دارد که برای او - و همچنین برای من - احترام گذاشتن به مرزهای دیگران و مراقبت از آنها ارزشمند است.

قطعاً کسی وجود دارد که به او - و همچنین برای من - نه تنها دریافت ، بلکه هدیه دادن نیز ارزشمند است. مثل وظیفه نیست اما چون می خواهد و می دهد.

قطعاً کسی وجود دارد که برای او - و همچنین برای من - ارزش این است که من هستم ، و من نفس می کشم. بهتره نزدیک بستن بهتره در گوش بهتر است. اما خیلی گرم نیست

دیمیتری چابان

کیف. اکتبر 2018.

توصیه شده: