داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده

فهرست مطالب:

تصویری: داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده

تصویری: داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده
تصویری: شاهزاده خانمِ دروغگو | Truthless Princess Story | Persian Fairy Tales 2024, ممکن است
داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده
داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده
Anonim

مادر سرد

پوشکین را به خاطر بسپاریم …

برای مدت طولانی پادشاه تسلی ناپذیر بود ، اما چه باید کرد؟ و او گناهکار بود.

سال مانند یک رویای خالی گذشت ، شاه با دیگری ازدواج کرد.

راستش را بخواهید ، زن جوان واقعاً یک ملکه بود:

بلند ، باریک ، سفید ، و او آن را با ذهن خود و همه گرفت.

اما از طرف دیگر ، او مغرور ، تنبل ، دمدمی مزاج و حسود است …

اینگونه است که ملکه جوان در داستان توصیف می شود. مهم است که نه مادر ، بلکه نامادری قهرمان به این صورت توصیف شود: والدین واقعی ، طبق همه قوانین روحانی ، باید کاملاً متفاوت باشند - گرم و پذیرفته ، و فقط نامادری (به معنای واقعی کلمه و مجازاً) قادر به دیگری است تجلی - مردود ، یخ زده اما پشت این رد چیست ، چیست؟ بیایید به یک قیاس افسانه ای بپردازیم …

سناریوی رقابت نگاه کردن به دختر به عنوان یک رقیب

بیایید به داستان پری برگردیم … ملکه یخی ، رد اولیه خود را پنهان نکرد ، با این وجود بلافاصله ترتیب موجود را تغییر نداد. بعد در خط داستانی چه اتفاقی می افتد؟ چرا دختر خوانده در حال رشد تبعید و کشته شد؟ بریم سراغ طرح داستان …

اما شاهزاده خانم جوان ، بی سر و صدا شکوفا می شود ،

در همین حال ، رشد کرد ، رشد کرد ، رشد کرد - و شکوفا شد ،

صورت سفید ، ابرو سیاه ، با خوی چنین حلیم.

و او دامادی را پیدا کرد ، شاهزاده الیشا …

رفتن به مهمانی لیسانس ، اینجا ملکه است ، لباس می پوشد

جلوی آینه اش با او صحبت کرد:

"آیا من ، به من بگو ، از همه دوست داشتنی تر ، سرخ و سفیدتر هستم؟"

جواب در آینه چیست؟ شما زیبا هستید ، بدون شک؛

اما شاهزاده خانم از همه دوست داشتنی تر ، سرخ و سفیدتر از همه است."

همانطور که ملکه دور می پرد ، اما همانطور که دسته تکان می خورد ،

بله ، همانطور که به آینه می کوبد ، همانطور که به پاشنه پا می زند!

اوه ، ای شیشه منزجر کننده! شما به خاطر بدی به من دروغ می گویید

چگونه می تواند با من رقابت کند؟ من حماقت موجود در آن را آرام می کنم …

در اینجا این است - زیرنویس اصلی نگرش خارجی نامادری: تنها حاکم اجازه دفاع از موقعیت خود را نمی دهد - یک رقیب جوان و زیبا برای او خوشایند نیست و مورد نیاز نیست. با حذف یک رقیب ، او در راس باقی خواهد ماند: او برترین پادشاهی خواهد کرد. از جمله در رابطه با یک مرد مهم - پادشاه. برای یک زن مغرور مغرور مهم است که نفوذ خود را حفظ کند - قدرت مطلق. به هر نحو ، حتی از راه غیرقانونی. و اکنون رقیب حذف شده است ، "بی حرکت" است. اما در واقع - "کشته" ، یعنی خاموش است.

قطع کن دختر

چرا تأثیر یک مادر طرد کننده خطرناک است؟ بیایید دوباره به افسانه دست بزنیم …

در بی صدا قفل شد ، زیر پنجره پشت نخ نشست

منتظر صاحبان آن باشید و به سیب نگاه کنید. آی تی

آب رسیده پر است ، بسیار تازه و بسیار معطر ،

آنقدر صورتی-طلایی ، انگار با عسل ریخته شود!

دانه ها از طریق … قابل مشاهده است

قبل از ناهار؛ طاقت نیاورد ، سیب را در دستانم گرفت ،

ذره ذره آن را به لب قرمز رنگ رساند

و او قطعه ای را قورت داد … ناگهان او ، روح من ،

او بدون نفس کشیدن تکان خورد ، دستهای سفیدش را پایین انداخت ،

میوه گل سرخ را رها کردم ، چشم هایم را چرخاندم ،

و روی نیمکت زیر تصویر افتاد

و ساکت و بی حرکت شد …

شاهزاده خانم مسموم شده است. اما آیا این سیب است؟ فقط از نظر ظاهری اساساً متفاوت - طرد ، نفرت ، غرور. و همچنین - ممنوعیت تجلی ، گلدهی ، خود زندگی. تحت تأثیر چنین نگرشی ، "قلب" دختر "خاموش" می شود ، گویی او دیگر آنجا نیست: از این گذشته ، به مدت طولانی از بودن او ممنوع شده بود. یک فرمول وحشتناک که آینده ، جاده ها را پوشش می دهد.

بیایید نتیجه طبیعی چنین تأثیر مخربی را فهرست کنیم ، کدام مناطق در این استراتژی ها معلول هستند؟ بیایید ممنوعیت دویدن را بنامیم.

1. منع زندگی - "زندگی نکن!"

2. ممنوعیت شادی - "شایسته نیست! رنج بردن!"

3. ممنوعیت تجلی - "شما نیستید! تو هیچکس نیستی!"

4. ممنوعیت احساسات - «یخ بزنید! از دست رفته! نباش!"

5. ممنوعیت انتخاب - "همه چیز تصمیم گرفته شده است! اطاعت کن!"

لیست عزاداری را می توان ادامه داد … اما چنین دخترانی نمی توانند شادی واقعی و زندگی واقعی و واقعی داشته باشند (بدون درمان بیشتر با پذیرش ، "یخ زدایی") - آنها "مرده" هستند …

منابع نجات

اجازه دهید به نکته مهم بپردازیم: در چنین سناریویی راه نجات چیست؟ آیا او اصلاً وجود دارد؟ برگردیم به مثل …

پیش از او ، در مه غم انگیز ، تابوتی کریستالی تاب می خورد ،

و در یک تابوت کریستالی ، شاهزاده خانم در خواب ابدی می خوابد.

و روی تابوت عروس شیرین ، با تمام توان ضربه زد.

تابوت خرد شد. باکره ناگهان زنده شد. به اطراف نگاه می کند

با چشمانی حیرت زده و بر زنجیرها تاب می خورد ،

آه کشید و گفت: "چند وقت است که خوابیده ام!"

و از تابوت بلند می شود … آه! و هر دو اشک ریختند.

عشق بر افسانه پوشکین تاج می گذارد. در این سناریو غیرممکن است ، اما تنها نجات دهنده همیشه در حال بازسازی است و زندگی بیشتری می بخشد. در واقع ، دستور العمل اساساً یکسان است - یکی: پذیرش ، بازگشت به خود ، تجلی مجاز و عشق. در اینجا استراتژی های درمانی وجود دارد:

1. شفا دادن کودک درونی ،

2. بازگرداندن ارتباط با خود ،

3. بهبود عزت نفس شخصی ،

4. کار اصلاحی با ممنوعیت ها ،

5. بازگشت به خود واقعی.

یعنی راهی جدی و طولانی برای "یخ زدایی" و "احیا" ، گشودن آینده ای خوب آینده ، راههای روشن و مجاز ، یک زندگی واقعی و شاد.

یک خروجی وجود دارد! و در بسیاری از شرایط یکسان است - فقط جهانی! هم در افسانه ها و هم در واقعیت. بیاین صداش کنیم..

توصیه شده: