شاهزاده خانم مرده در یک افسانه و زندگی

تصویری: شاهزاده خانم مرده در یک افسانه و زندگی

تصویری: شاهزاده خانم مرده در یک افسانه و زندگی
تصویری: فیلم شکار هیولا دوبله فارسی 2024, ممکن است
شاهزاده خانم مرده در یک افسانه و زندگی
شاهزاده خانم مرده در یک افسانه و زندگی
Anonim

عدم به رسمیت شناختن زنانگی خود را از مادرش

دختران و دختران در افسانه ها و در زندگی مجبور می شوند

این شناخت را از اشیاء دیگر جستجو کنید

از متن مقاله

موضوع تحقیق من افسانه معروف A. S. بود پوشکین "داستان شاهزاده مرده و هفت قهرمان". یک افسانه ، مانند هر اثری ، دارای محورهای زیادی برای تحلیل است. در مقاله من ، من فقط یک دیدگاه روانشناختی را در نظر می گیرم و بر ویژگی های رابطه بین شخصیت های اصلی و ساختار شخصیت آنها تمرکز می کنم. به نظر من ، این یکی از افسانه هایی است که رابطه معمولی بین مادر و دختر را توصیف می کند. این موضوع در سایر افسانه ها بسیار رایج است. انگیزه های مشابه در افسانه "سفید برفی و هفت کوتوله" ، "پادشاهی دهم" و دیگران یافت می شود. تمرکز توجه من در این مقاله رابطه بین نامادری (ملکه) و دختر سلطنتی (پرنسس) خواهد بود..

من طرح را تکرار نمی کنم ، همه آن را می دانند. وقایع داستان پری بسیار سریع اتفاق می افتد تا زمانی که شاهزاده خانم در خانواده سلطنتی بزرگ شد. از این به بعد شرح مفصلی از زندگی قهرمانان و تعامل آنها آغاز می شود. چهره های اصلی تزارینا و دخترخوانده اش تسارونا و روابط بین آنها هستند.

بنابراین ، دختر رسیده است:

اما شاهزاده خانم جوان است

بی سر و صدا شکوفا می شود

در همین حال ، رشد کرد ، رشد کرد ،

رز - و شکوفا شد ،

صورت سفید ، ابرو سیاه ،

به خلق و خوی یک چنین ملایم.

یک دختر بالغ نیاز به تأیید زنانگی در حال ظهور خود از اشیاء مهم - مادر و پدر دارد. مادر و پدر در این مرحله از رابطه با دختر خود وظایف والدین خود را دارند.

وظیفه پدر این است که متوجه زیبایی دخترش شود ، او را تحسین کند و مجذوب شود و در عین حال وسوسه نشود. بسیار مهم است که در این خط تعادل برقرار شود و نه به قطب بیگانگی و نه به قطب همگرایی بیش از حد با نقض مرزها لغزید. به نظر می رسد قطب دوم خطرناک تر است. نابالغی روانی پدر می تواند عامل محارم (نمادین یا واقعی) باشد و عواقب جدی در رشد روحی و شخصی دختر ایجاد کند.

اما این خط داستانی داستان ما نیست ، بنابراین ، مقاله ما نیست. ظاهراً پدر تزار در این مرحله از رابطه با دخترش با عملکرد پدری خود کنار آمد.

وظیفه مادر این است که زیبایی و زنانگی در حال ظهور دخترش را بپذیرد و بپذیرد که او (دختر) "دوست داشتنی تر ، گلگون تر و سفیدتر …" مادر است.

هدیه به یک دختر بزرگسال از طرف مادر ، تشخیص هویت زنانه او است. با این حال ، این کار تنها توسط مادری با هویت پایدار "زن من" قابل انجام است.

هر مادری در زندگی واقعی چنین نیست. مادری شیرخوار و از نظر روانشناسی نابالغ با هویت زنانه شکل نگرفته خود باید عزت نفس ناپایدار خود را تأیید کند و مجبور است هر چیزی را که در زمینه وی ظاهر می شود دلیل مقایسه و رقابت بداند. از جمله یک دختر در حال رشد. این نیز تزارینا در داستان تجزیه و تحلیل شده است.

در یک افسانه ، این عدم امکان از طریق تقویت منعکس می شود - مادر بومی نیست ، بلکه نامادری است. جایگزینی مادر با نامادری یک تکنیک نسبتاً متداول است که در بسیاری از افسانه ها استفاده می شود. این بر "حقارت روانی" ، ناتوانی مادر ، ناتوانی او در انجام کامل وظایف مادری خود تأکید می کند.

این نمی تواند توسط تزارینا در افسانه تجزیه و تحلیل شده ما - نامادری دختر شاهزاده خانم انجام شود. او ، به دلیل ویژگی های شخصی خود ، قادر به انتقال چنین هدیه ای به شاهزاده خانم در حال رشد نیست. و سیب هایش مسموم شده اند.

در ملکه نامادری ، ساختار شخصیتی خودشیفته حدس زده می شود. با وجود زیبایی و ذهن واقعی او

راستش را بگو خانم جوان

در واقع یک ملکه وجود داشت:

بلند ، باریک ، سفید ،

و او آن را با ذهن خود و با همه گرفت ؛

ملکه یک زن خودکفا و با اعتماد به نفس نیست.

اما پس از آن او افتخار می کند ،

اراده و حسادت.

او دائماً نیاز به تأیید عزت نفس نامنظم خود دارد.

من ، به من بگو ، همه شیرین ترند ،

همه سرخ و سفیدتر؟"

او به عنوان تأیید هویت زنانه خود ، به طور مرتب از آینه به عنوان یک هدف مهم برای ملکه یاد می کند.

به عنوان مهریه به او اهدا شد

یک آینه بود ؛

ویژگی آینه دارای موارد زیر بود:

ماهرانه صحبت می کند.

او با او تنها بود

خوش اخلاق ، شاد ،

آینه ساده نیست ، اما جادویی است. ماهیت جادوی او چیست؟ در یک افسانه ، جادوی آینه در این واقعیت آشکار می شود که می تواند صحبت کند. من فکر می کنم مهمتر این است که آینه زنده است. زندگی کردن ، یعنی داشتن اراده خاص خود ، داشتن فعالیت خاص خود ، و منعکس کننده منفعلانه هر چیزی که به آن وارد می شود.

دیدن خود در یک آینه زنده به این معناست که خود را از چشم دیگران نگاه کنید. زیرا وقتی در یک آینه معمولی به خود نگاه می کنیم ، بینایی مضاعفی نداریم. م. باختین می گوید که شخصی در مقابل آینه دروغ و دروغ را تجربه می کند ، زیرا در جلوی آینه ، می خواهد خود را از چشم دیگری نگاه کند ، اما چیزی در آینه نمی بیند مگر دو برابر شدن خود. صورت. او واکنش احساسی-ارادی نسبت به خود را از طرف شخص دیگری نمی بیند ، او فقط چشمان خود را می بیند که در این آینه منعکس شده است.

تنها با نگاه به چشمان دیگری (در این مورد ، یک آینه زنده) ، خود را از طریق چشمان دیگری می بینیم. این چشم ها می توانند دوستانه ، محبت آمیز ، دوست داشتنی ، یا برعکس ، مشکوک باشند ، از ما متنفر باشند ، با تحقیر پنهان به ما نگاه کنند. به طور طبیعی ، ما نمی توانیم چنین عکس العملی را در آینه ببینیم ، و وضعیت دو برابر به دست می آید.

ملکه به طور مرتب به آینه می رود تا هویت ناپایدار زن خود را تأیید کند.

نور من ، آیینه! بگو

بله ، تمام حقیقت را گزارش دهید:

من دوست داشتنی ترین در جهان هستم ،

همه سرخ و سفیدتر؟"

و آینه او پاسخ داد:

البته شما بدون شک؛

تو ، ملکه ، از همه شیرین تری

همه سرخ و سفیدتر.

ملکه پس از دریافت بخش دیگری از تشخیص جذابیت زنانه خود از یک شیء مهم ، به یک قطب خودشیفته بزرگ می افتد:

و ملکه می خندد ،

و شانه های خود را بالا انداخت

و چشمان خود را چشمک بزنید

و با انگشتان خود کلیک کنید

و به دور خود بچرخید ،

با افتخار به آینه نگاه می کنم.

با این حال ، زمان به طور غیرقابل تحملی می گذرد - ملکه شروع به از دست دادن زیبایی سابق خود می کند و شاهزاده خانم در حال رشد هر روز زیباتر می شود. زیبایی و جوانی دختر ناتنی یک سرزنش خاموش است که نمادی از غیرقابل تحمل شدن زمان و پیامدهای آن است - زیبایی و جوانی ملکه ابدی نیست. این باعث احساس حسادت و حسادت او می شود و رقابت با پرنسس را عملی می کند. و یک بار ، عادتاً به آینه چرخید ، او کلمات تأیید کننده زیبایی بی نظیرش را از او نشنید.

رفتن به مهمانی لیسانس ،

اینجا ملکه لباس می پوشد

قبل از آینه ات ،

با او صحبت کردم:

من ، به من بگو ، همه شیرین ترند ،

همه سرخ و سفیدتر؟"

جواب در آینه چیست؟

شما زیبا هستید ، بدون شک؛

اما شاهزاده خانم از همه بهتر است ،

همه سرخ و سفیدتر.

این لحظه در زندگی هر زنی سخت است. زیبایی و جوانی یک دختر در حال رشد ، گواهی است بر پیر شدن و پیری اجتناب ناپذیر مادرش. احساسات متناقض عشق و نفرت برای دختر ظاهر می شود.

ملکه با تأیید معمول برتری خود دریافت نکرد ، با عصبانیت به سمت خود شیئی می شتابد.

اما به من بگو: چگونه او می تواند

در همه چیز برایم عزیزتر باشی؟

قبول کنید: من از همه زیباترین هستم.

تمام پادشاهی ما را دور بزنید ،

حداقل کل جهان ؛ من حتی نیستم.

و به خشم خودشیفته می افتد

چگونه ملکه دور خواهد پرید

بله ، چگونه او یک دسته را تکان می دهد ،

بله ، به آینه سیلی می زند ،

با پاشنه ، چگونه پا می زند!..

ملکه که نمی خواهد واقعیت آنچه در حال رخ دادن است را بپذیرد ، از رد واقعیت و استهلاک به عنوان دفاع روانی استفاده می کند. او آینه را به دروغگویی متهم می کند:

اوه ، ای شیشه زننده!

شما به خاطر بدی به من دروغ می گویید

آنچه در زیر می آید متن کاهش ارزش پول در مورد دختر خوانده اش است:

چگونه می تواند با من رقابت کند؟

من حماقت او را آرام می کنم

ببینید چقدر بزرگ شده اید!

و تعجبی ندارد که او سفید است:

مادر شکمی نشسته بود

بله ، او فقط به برف نگاه کرد!

اما به من بگو: چگونه او می تواند

در همه چیز برایم عزیزتر باشی؟

قبول کنید: من از همه زیباترین هستم.

تمام پادشاهی ما را دور بزنید ،

حداقل کل جهان ؛ من حتی نیستم.

دختران و دختران که زنانگی خود را از مادر خود نشناخته اند ، در افسانه ها و زندگی مجبورند آن را از اشیاء دیگر جستجو کنند. و غالباً برای این منظور آنها باید قهرمانان بی شمار ، گنوم و غیره را پشت سر بگذارند تا با هویت زنانه خود آشنا شوند.

شاهزاده خانم پس از دریافت یک سیب مسموم در یک افسانه (به طور نمادین به معنی عدم دریافت تأیید زنانگی خود است) ، می میرد. اما مرگ او ، حتی در یک افسانه ، به معنای واقعی کلمه نیست.

او،

همانطور که زیر بال یک رویا ،

خیلی آرام و تازه دراز کشیدم ،

اینکه فقط نفس نمی کشید

در واقع ، ما در مورد مرگ روانی صحبت می کنیم - به عنوان ناتوانی در زندگی کامل و تأکید بر زنانگی خود.

با این حال ، نامزد او ، شاهزاده الیشا ، تلاش می کند تا عروس خود را نجات دهد. و با دریافت بوسه از معشوق ، شاهزاده خانم زنده می شود ، از خواب طولانی بیدار می شود.

و ای تابوت عروس عزیز

با تمام توانش ضربه زد.

تابوت خرد شد. باکره ناگهان

زنده شده است. به اطراف نگاه می کند

با چشمانی حیرت زده

و روی زنجیرها می چرخید

آه کشید و گفت:

"چقدر خوابیده ام!"

و از تابوت بلند می شود …

آه!.. و هر دو اشک ریختند.

در افسانه ها ، با کمک این (بوسه یکی از عزیزان) ، اغلب می توان دختران "مرده مشروط" را زنده کرد. قبل از آن ، منتخب او باید موانع زیادی را پشت سر بگذارد و شاهکارهای بی شماری را انجام دهد.

در زندگی واقعی ، هر شاهزاده الیشا (ایوان تسارویچ و غیره) قادر به انجام چنین شاهکارهایی برای احیای شاهزاده خانم های مرده نیست. و این به نظر من کار آنها نیست. در یک افسانه ، شاهزادگان و در زندگی ، شوهران ، با انجام این کار ، عملکردهای غیر معمول را برای آنها انجام می دهند و اشتباهات والدین را برطرف می کنند. و نه همیشه و نه همه موفق می شوند افسرده مردگان خود را دلسرد کنند. و این کار یک مرد نیست. به هر حال ، نفرین توسط دیگری (مادر) تحمیل شد.

با این حال ، "جادوگری" مادر یک طرفه است. او می تواند دخترش را جادو کند ، اما نمی تواند او را جادو کند. من فکر می کنم در صورتی که مادر نتواند جادوگری خود را لغو کند ، زن مهم دیگری برای دختر می تواند این کار را انجام دهد (در افسانه ها ، مادرخوانده پری خوب اغلب در این نقش ظاهر می شود) ، یا این می تواند از طریق مراسم آغاز زن متأسفانه ، در جهان مدرن ، ابتکارات (زن و مرد) بیش از حد ساده و رسمی شده اند و از انجام وظایف مورد نظر خود دست برداشته اند.

در زندگی واقعی ، یک روانشناس می تواند چنین پدرخوانده پری شود.

برگردیم به داستان خودمان. ملکه نمی تواند در برابر مقایسه ای که به نفع او نیست مقاومت کند ، یک ضربه خودشیفته دریافت می کند و به قطب مقابل می افتد - بی اهمیتی با افسردگی خودشیفته. در یک افسانه ، این واقعیت تا مرگ واقعی دومی اغراق آمیز است.

نامادری شیطانی ، پریدن به بالا ،

شکستن آینه روی زمین ،

مستقیم از در دویدم

و او با شاهزاده خانم ملاقات کرد.

سپس اشتیاق او طول کشید ،

و ملکه مرد.

و ملکه ، با وجود شخصیت رذیله و اعمال ناخوشایند ، حیف است. اگر عمیق تر نگاه کنیم ، می بینیم که در این مورد ما در مورد زنان مادرانی صحبت می کنیم که خودشان پذیرش-شناخت-عشق لازم را از والدین خود دریافت نکرده اند و قادر نیستند آن را "به ارث" منتقل کنند ، زیرا خود آنها از نظر روانی مرده اند و مجبورند به هر قیمتی به دنبال آنها باشند تا احساس زنده بودن کنند. برای این کار ، آنها مجبور می شوند از عزیزان ، از جمله دخترانشان ، به عنوان تغذیه خودشیفته استفاده کنند.

و از لحاظ نظری می توان به آنها کمک کرد. اما در حقیقت موانع زیادی وجود دارد - عدم آگاهی از مشکلات خود به عنوان مشکلات روانی ، نپذیرفتن مسئولیت خود در تأثیرگذاری بر عزیزان ، عدم تمایل به تغییر چیزی در زندگی …

چه باید کرد؟ بازتاب درمانی

شکی نیست که دوره توصیف شده در متن یک بحران برای زن-ملکه است. او با درجات مختلف آگاهی ، مجبور است با تجربیات ناخوشایند زمان و اجتناب ناپذیر تغییرات خود تحت تأثیر جریان مداوم آن روبرو شود.برای زنی که وارد این دوره از زندگی شده است ، بین تصویر من (هویت) و تغییرات جسمی و اجتماعی که او ناگزیر با آنها روبرو می شود ، اختلاف وجود دارد. تصویر او "من" از واقعیت عقب است ، وقت ندارد به این سرعت بازسازی شود. بحران هایی از این دست در روانشناسی را بحران هویت می نامند.

و هیچ چیز وحشتناک و خطرناکی در این مورد وجود ندارد ، اگر "چالش های واقعیت" را نادیده نگیرید ، بلکه با آنها ملاقات کنید ، آنها را درک کنید ، زندگی کنید و تغییر کنید. بحران های هویت همیشه با تجدید نظر کیفی و عمیق و بازسازی شخصیت - ارزش ها ، معانی ، تعدیل اهداف و اهداف زندگی همراه است. البته ، بهتر است این کار را با کمک یک متخصص انجام دهید ، اما ، با این وجود ، با داشتن مهارت های درون نگری و سطح خاص بازتاب ، و همچنین با حمایت عزیزان ، می توانید با موفقیت بر این دوره دشوار غلبه کنید خودت زندگی کن

در اینجا چند نکته برای انجام این کار آمده است:

  • چشم خود را بر روی تغییراتی که در زندگی شما اتفاق می افتد نبندید ، آنها را بدیهی ، اجتناب ناپذیر و "عادی" بدانید.
  • با بلوغ و شجاعت واقعیت بلوغ دخترتان و محو شدن زیبایی خود را به عنوان یک امر اجتناب ناپذیر از زندگی بپذیرید.
  • به دختر در حال رشد خود به عنوان ابزاری برای مقایسه و رقابت نگاه نکنید ، به او حسادت نکنید ، از زنانگی و زیبایی شکوفاش لذت ببرید.
  • بیاموزید که فضائل و لذت های عصر خود را بیابید. زیبایی ظاهری تنها فضیلت یک زن نیست.
  • سیستم ارزشها و معانی زندگی خود را مرور و درک کنید.
  • اهداف جدید و وظایف زندگی را مطابق با ارزشها و معانی تغییر یافته تعیین کنید.

این مهم است که به یاد داشته باشید که بحران های زندگی مرتبط با سن برای افرادی که چشم خود را بر روی واقعیت تغییراتی که رخ می دهد نمی بندد ، نقاط رشد هستند. آگاهی و پذیرش "چالش" های واقعیت به او اجازه می دهد تا تصویر من را روشن و تصحیح کند ، منابع و منابعی را برای شادی در آن بیابد.

توصیه شده: