رابطه مرده چگونه می توان فهمید که "اسب مرده است"؟

تصویری: رابطه مرده چگونه می توان فهمید که "اسب مرده است"؟

تصویری: رابطه مرده چگونه می توان فهمید که
تصویری: چگونه بفهمیم اسب مرده است یا نه؟ 2024, آوریل
رابطه مرده چگونه می توان فهمید که "اسب مرده است"؟
رابطه مرده چگونه می توان فهمید که "اسب مرده است"؟
Anonim

همه احتمالاً عبارت "اگر اسب مرده است ، پیاده شوید" را شنیده اند. همه اینها صحیح است و بسیاری با تکان دادن موافقت می کنند. اما چگونه می توان تشخیص داد که اسب قطعاً مرده است و هیچ فرصتی برای احیا وجود ندارد؟ در کجای دیگر می توان با از بین بردن مجموعه ای از مشکلات یک رابطه را احیا کرد؟ و همه چیز کجاست ، basta ، finita la comedy؟

در اینجا چند معیار برای یک رابطه مرده وجود دارد که به شما کمک می کند تشخیص اسب خود را تأیید کنید.

1) دیگر علاقه ای به اثبات بی گناهی خود ندارید ، بحث و جدل برای شما جالب نیست ، مهم نیست که شریک زندگی شما چگونه فکر می کند و چگونه برخی کلمات یا این یا آن رفتار را درک می کند. در حالی که افراد در حال نزاع هستند ، هنوز انرژی در رابطه وجود دارد ، چیز دیگری در آنها به یکدیگر چسبیده است ، زیرا انتقال دیدگاه آنها به دیگری مهم است. افکار خود را توضیح دهید ، احساسات خود را منتقل کنید ، در مورد احساسات خود بگویید. وقتی این مورد از بین می رود ، وقتی سوء تفاهم شریک ، مقاومت او ، مخالفت او ، توافق یا عدم توافق او بی تفاوت است ، بله ، به احتمال زیاد - "اسب مرده است".

2) رابطه با هم به تنهایی تبدیل شد. این زمانی اتفاق می افتد که ارتباط عاطفی بین شرکت کنندگان در اتحادیه از بین می رود. وقتی هرکسی در دنیای خود زندگی می کند ، در فضای خود ، جایی که به شریک زندگی دستور داده نشده است. وقتی بیگانگی ذهنی احساس می شود. وقتی شرکا ایده ها ، ارزش ها ، ایده آل ها و جهان بینی یکدیگر را به اشتراک نمی گذارند. اغلب چنین شرکایی در مورد رابطه می گویند "ما مانند همسایه ها زندگی می کنیم". علایق و فعالیت های هر یک مزاحم نمی شود ، اهمیتی نمی دهد ، به دیگری دست نمی زند.

3) زندگی روزمره و معمول. با گذشت زمان ، فیوز اولیه یک رابطه خشک می شود. اشتیاق اولیه ، عاشق شدن ، جرقه ای جذب زندگی روزمره می شود. و سپس در رابطه به نظر نمی رسد که شرکا زندگی می کنند ، اما وجود دارند ، مانند یک بار اجباری روابط را می کشند. دیگر آن صحبت ها تا صبح وجود ندارد ، من نمی خواهم رویاها و برنامه ها را به اشتراک بگذارم ، نمی خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم و عمق یکدیگر را به اشتراک بگذارم ، وسعت همه را بدانم. جذابیت جنسی به شریک از بین می رود. رابطه بسیار سطحی ، بسیار پنهان ، بسیار وظیفه ای می شود.

4) رابطه زمانی پایان می یابد که شخصی (یا هر دو) مسئولیت رفاه زوجین را کنار بگذارد. وقتی علاقه به این اتحاد به کلی از بین برود. وقتی نه اهداف این اتحادیه و نه انگیزه های حفظ آن از قبل مشخص نیست. وقتی معلوم نمی شود که چرا ما اصلاً باید با هم باشیم؟ در این رابطه به چه چیزی می رسم؟ آنها برای من چه هستند؟

5) وقتی روابط بیشتر می خورد ، اما تغذیه نمی شود. معمولاً هنگامی که منبع به طور کامل خشک شود ، چنین عدم تعادلی در دریافت و دادن انرژی و قدرت در یک رابطه مشاهده می شود. و غالباً شریک اولین تماس های زنگ دار را از محیط خود دریافت می کند: دوستان و آشنایان شروع به مشاهده یک ظاهر کسل کننده ، ضعف ، بی حالی ، عدم ابتکار می کنند. نزدیکان می گویند شما دیگر آن شخص شاد ، سرشار از نیرو و انرژی نیستید. شما دیگر یک "زنده" نیستید ، نه یک "موتور". شما دیگر لبخند نمی زنید و به دنیای اطراف خود علاقه مند نیستید. این امر زمانی اتفاق می افتد که یکی از شرکا به طور انحصاری با دیگری به عنوان یک مصرف کننده رفتار می کند ، آن را به عنوان کمک کننده برای منابع (پولی ، احساسی) در نظر می گیرد ، اما آمادگی ارائه کمک مساوی را ندارد. هنگامی که پایه و اساس ، اساس رابطه عصبی است ، و نه عشق و نه علاقه متقابل.

6) از بین رفتن فضای شخصی. در یک نقطه (و شاید با گذشت زمان) متوجه می شوید که خود را در این رابطه از دست داده اید ، دیگر به یاد نمی آورید که چه چیزی باعث خوشحالی شما شده و چه چیزی قبل از ملاقات با شریک زندگی شما به شما آرامش داده است. شما کاملاً درگیر این رابطه هستید ، فقط "ما" باقی ماندیم و "من" ناگهان در جایی ناپدید شد. هیچ چیز شخصی ، شخصی ، صمیمی ، جدا از رابطه وجود ندارد. روابط جزئی از زندگی شما نشد ، اما شما بخشی از رابطه شدید. شما خودتان را در یک رابطه دفن کردید ، هویت خود را از دست دادید ، خودتان تبدیل به یک مرده شدید.

7) اولویت ها و ارزش ها در زندگی به طور اساسی تغییر کرده است.به عنوان مثال ، این رابطه در دوران دانشجویی شروع شد. و این زن و شوهر با این واقعیت که او گیتار فوق العاده می نواخت و او به زیبایی آواز خواند ، گرد هم آمدند. سالها گذشت ، در حال حاضر او تجارت خود را ایجاد کرده است ، یک شرکت بزرگ را اداره می کند ، او سفرهای تجاری ، برنامه ها ، پروژه های مداوم دارد. و در همان لحظه که همراه با گیتار به زیبایی آواز خواند ، پیشرفت خود را متوقف کرد. یا برعکس ، او حرفه ای ایجاد کرد ، فرزندی به دنیا آورد ، یک برنامه خیریه برای یتیمان برنامه ریزی کرد ، و او هنوز گیتار می زند. فقط از بالا به همسایه. هنگامی که یکی از شرکای توسعه آنها بسیار جلوتر می رود یا هنگامی که آنها به نوعی به موازات یکدیگر زندگی می کنند ، هرکدام در دنیای خود ، در واقعیت خود. و چیزی مشترک از بین می رود ، چیزی که قبلاً متحد شده بود دیگر مهم نیست.

شاید هر نقطه جداگانه نتواند بیهودگی رابطه را نشان دهد. بسیاری از موارد مشترک با روابط وابسته به یکدیگر ، با روابط در همجوشی است. و همه اینها جداگانه تعیین کننده است. اما اگر چیزهای زیادی در مورد خودتان پیدا کرده اید ، اگر چیزی در هر نقطه پاسخ داده است ، احتمالاً اسب مرده است.

ما غالباً به امید می چسبیم ، می ترسیم از ترس از تنهایی ، از ترس از دست دادن رابطه خارج شویم. و اولین قدم برای کنار گذاشتن روابط مرده ، خروج از آنها ، این است که بدانید ، آغشته به این درک باشید که شما تنها هستید ، شما در حال حاضر در ضرر هستید ، دیگر با دیگری در تماس نیستید.

"در رابطه دو گناه وجود دارد: قطع رابطه زنده و حفظ رابطه مرده."

توصیه شده: