چرا من طبق قوانین مادرم زندگی می کنم و نه طبق قوانین خودم؟

تصویری: چرا من طبق قوانین مادرم زندگی می کنم و نه طبق قوانین خودم؟

تصویری: چرا من طبق قوانین مادرم زندگی می کنم و نه طبق قوانین خودم؟
تصویری: GARIMPEIROS ENTRAM EM PÂNICO NO RIO MADEIRA 2024, آوریل
چرا من طبق قوانین مادرم زندگی می کنم و نه طبق قوانین خودم؟
چرا من طبق قوانین مادرم زندگی می کنم و نه طبق قوانین خودم؟
Anonim

بسیاری از مردم دریغ نمی کنند که مادرشان می گوید: "بیرون نیایید ، ساکت شوید ، بهتر است دهان خود را باز نکنید ، مانند دیگران باشید" ، تصمیم بگیرید ، بر اساس تأیید مادر ، توصیه ها و جهان بینی او تصمیم بگیرید.. مطیع ، راحت ، کامل و مناسب مادر باشید. تمایلات و آرزوهای خود را به تصویر مادرش از جهان ، برای شکستن دنیای درونی خود ، از خود شرم می کند و در گناه دائمی زندگی می کند که دوباره خوشش نیامده است. هیچ اشتباهی در آن مورد وجود ندارد. به این حالتها همجوشی و وابستگی وابسته احساسی می گویند. تعداد زیادی از مردم در آنها زندگی می کنند. و بودن با همه و شبیه دیگران بودن بسیار آرامتر از خود شدن است. ترس از متفاوت بودن ، ترس از قدم گذاشتن در راه خود ، برای بسیاری غیرقابل مقاومت است. و در این مورد هم اشکالی ندارد.

بنابراین هنوز زمان آن فرا نرسیده است.

زمان بزرگ شدن و رشد شخصی در هر سرنوشتی اتفاق نمی افتد. بزرگ شدن مستلزم قدرت ، شجاعت و شجاعت است. و همچنین عصبانیت ، خشم زیاد.

عصبانی که هنوز دیگران را خوشحال می کنم و نه خودم را. خشم از اینکه من هنوز دیگران را انتخاب می کنم ، نه خودم.

عصبانیت می تواند فردی را از زمین بیرون بکشد ، او را از منطقه راحتی بیرون بیاورد و از "دامن مادر" جدا شود.

بزرگ شدن ، سخت ترین بحران زندگی است. یک فرد با راه خود و با خودش تنها می ماند. دیگر مادری نیست که بپوشاند یا پنهان کند ، بخندد یا ارزشش را کم کند. عشق نشان می دهد یا صدمه می زند. یعنی آنچه شما را متوقف می کند و شما دوباره منطقه راحتی خود را انتخاب می کنید - شنا در "عشق مادر" یا رنج کشیدن و غرق شدن در ادعاهای مادر شما.

بزرگ شدن یعنی خیانت به "قوانین زندگی" مادرم ، تصویر او از جهان ، اعتقاداتش. این مانند خیانت به خود مادر است و شما همه چیز را در مورد سرنوشت و درد او ، در مورد ناتمام و ناتمام او می دانید. با همه اینها نمی توانید او را تنها بگذارید. از این گذشته ، شما باور نمی کنید که مادر شما در حال حاضر یک بزرگسال است و می تواند خودش با همه چیز کنار بیاید. او تو را به دنیا آورد و سرنوشتش را تحمل کرد.

اما برای کسانی که به "دنیای مادر" متعهد هستند غیرقابل تحمل است که بفهمند مادر قادر است در برابر همه چیز مقاومت کند. و حتی بزرگ شدن شما و حتی جدایی تو زیرا قوانین خاص خود را دارد و تصویر خاص خود را از جهان دارد. او چیزی را دارد که شما ندارید.

و در حالی که با مادر خود در حال ادغام هستید ، زندگی شما از شما عبور می کند ، علایق شما نادیده گرفته می شود ، زیرا شما اولین کسی هستید که آنها را بی ارزش می کند و آنها را به گوشه دور هدایت می کند.

در حالی که شما از داشتن باورها و قوانین خاص خود می ترسید ، زندگی شما را پشت سر می گذارد ، زیرا شما اولین فردی هستید که دنیای درونی شما را خراب می کند و به خود خیانت می کند ، به وظایف شما و آنچه واقعاً برای آن متولد شده اید خیانت می کند.

انتخاب خود ، علایق ، زندگی و قوانین شما این است که راهی جدید و ناشناخته را طی کنید. می تواند ترسناک و دردناک باشد. اما به هر حال ، وقتی به دنیا آمدید ، این مسیر جدایی از مادر را پشت سر گذاشتید. برای انجام کاری مهم و ارزشمند برای خود ، چنین تجربه ای دارید ، اولین قدم برای بزرگ شدن پشت سر گذاشته شده است ، می توانید روی آن متوقف شوید. و می توانید فراتر بروید - به وظایف خود ، علایق و زندگی خود بروید.

توصیه شده: