Catch-22 به عنوان یک تکنیک دستکاری

فهرست مطالب:

تصویری: Catch-22 به عنوان یک تکنیک دستکاری

تصویری: Catch-22 به عنوان یک تکنیک دستکاری
تصویری: Catch 22 - Joseph Heller (کتاب صوتی) قسمت 1/2 2024, ممکن است
Catch-22 به عنوان یک تکنیک دستکاری
Catch-22 به عنوان یک تکنیک دستکاری
Anonim

Catch-22 یک تکنیک دستکاری است که در آن یک فرد آماده برای دام خود به دام نمی افتد. چرا "تله"؟ چون هر انتخابی که می کند از پیشنهاد شده ، هنوز بازنده خواهد شد ترفند دستکاری کننده برای او مفید است ، اما نه برای کسی که می خواهد بازی خود را با او انجام دهد.

همچنین فیلمی با همین نام "گرفتن - 22" وجود دارد. در اصل ، سیستم بوروکراتیک با چنین "ترفندهایی" غرق شده است.

این تکنیک به خوبی با این عبارت نشان داده شده است: "شما کار می کنید - هیچ وقت برای زندگی وجود ندارد ، اما شما کار نمی کنید - هیچ چیز وجود ندارد". خوب ، و یک حکایت در موضوع: - دکتر ، من سرفه می کنم. - "Purgen" را بپذیرید. - من قبول کردم ، حالا می ترسم سرفه کنم ").

از V. Pelevin:

- بنابراین ، "catch-22" به شرح زیر است: مهم نیست که چه کلماتی در صحنه سیاسی گفته می شود ، خود ظاهر شخص در این صحنه ثابت می کند که ما با یک فاحشه و یک تحریک کننده روبرو هستیم. زیرا اگر این مرد فاحشه و تحریک کننده نبود ، هیچکس او را به صحنه سیاسی نمی گذاشت - سه حلقه طناب دار با مسلسل وجود دارد. ابتدایی ، واتسون: اگر دختری یک دیک را در یک فاحشه خانه بمکد ، به احتمال زیاد با روسپی روبرو می شویم.

من نسبت به نسل خودم احساس کینه داشتم.

- چرا فاحشه بودن لازم است ، - گفتم. - یا شاید خیاط است. که دیروز از روستا آمده بود. و او عاشق یک لوله کش شد که روح خود را در یک فاحشه خانه تعمیر می کرد. و لوله کش او را با خود به محل کار برد ، زیرا موقتاً جایی برای زندگی ندارد. و در آنجا آنها یک دقیقه رایگان داشتند.

سامارتسف انگشت خود را بالا آورد:

- بر این فرض ناگفته است که کل مکانیسم شکننده دموکراسی جوان ما تکیه می کند …

Image
Image

در عمل یک روانشناس ، اغلب مواردی وجود دارد که مراجعان در موقعیت حساسی قرار می گیرند.

به عنوان مثال ، زن جوانی می آید که از رابطه سمی با مردی شکایت می کند: "و من نمی توانم با او زندگی کنم ، خود را به افسردگی رسانده ام و نمی توانم بدون او زندگی کنم - حداقل وارد یک چه توصیه ای به من می کنید: او را ترک کنید یا بمانید؟"

با اتخاذ هرگونه تصمیمی برای مراجعه کننده ، روانشناس خود را در قلاب دستکاری می بیند. در هر صورت ، مشتری می تواند او را سرزنش کند و بگوید: "من به شما گوش دادم ، اما اکنون فقط بدتر شده است. و به طور کلی ، من شنیدم که روانشناس توصیه نمی کند."

خود روانشناس خود را در معرض خطر مشابهی قرار می دهد ، که وعده های "جادویی" می دهد تا مشکل مراجعه کننده را حل کند ، به عنوان مثال ، در 5 جلسه.

و اگر او تصمیم نگیرد ، پس چه؟ مشتری مقصر خواهد بود - آیا این کار را اشتباه انجام داده است؟ یا روانشناس پول را به مراجع باز می گرداند ، زیرا نتیجه وعده داده شده در 5 جلسه به دست نیامده است؟

با Catch - 22 ، شخصی که توسط یک کنترل کننده هدایت می شود همیشه می بازد.

Image
Image

بنابراین ، همسر از شوهرش می پرسد: "به من بگو ، حالا آیا من را بیشتر از قبل دوست داری؟"

اگر مردی بگوید "بله ، حالا بیشتر" ، ممکن است سرزنش به دنبال داشته باشد ، "بنابراین شما قبلاً مرا دوست نداشتید؟" هر پاسخی که دستکاری کننده انتظار دارد ، طرف مقابل را در بن بست قرار می دهد.

شاید موفق ترین پاسخ در اینجا این باشد: "من تو را دوست داشتم و دوستت دارم. عشق پیوسته ای از" نه بیشتر دوست داشتن "تا" عشق مطلق "ندارد. عشق بر حسب کیلوگرم ، سانتی متر اندازه گیری نمی شود … شخص یا دوست دارد یا نه. همه چیز دیگر از شر."

در اینجا دستکاری رایج دیگری از Catch -22 آمده است: "بابا ، کی خوشگلتر است - من یا خواهر کاتیا؟"

در اینجا والدین گم نمی شوند و به طور معمول پاسخ می دهند: "شما و کاتیا هر دو زیبایی هستند ، به همان اندازه برای ما خوب هستند."

Catch-22 اغلب در مثلث کارپمن یافت می شود. مادر در تلاش است تا قدرت خود را بر پسرش اعمال کند تا بینی عروسش را پاک کند. عروس به نوبه خود در مبارزه برای قدرت بر همسر خود تسلیم نمی شود. مادر از پسرش می خواهد که بعد از کار بیاید ، در کارهای خانه به او کمک کند ، همسر نیز برای شوهرش برنامه های خاص خود را دارد ، او می خواهد شب را با خانواده اش بگذراند. شوهر سعی می کند مرزها را مشخص کند ، با مادرش تماس می گیرد و توضیح می دهد که فردا می آید. مادر شروع به سرزنش با شخصیت ضعیف ، بی تفاوتی ، دوست نداشتن ، دستکاری سلامتی و غیره می کند.در نتیجه ، شوهر خود را در بن بست می بیند - مهم نیست که چه تصمیمی می گیرد ، او همچنان برای همسر یا مادر بد خواهد بود.

Image
Image

داستان شبیه به مثل کتاب مقدس است ، زمانی که دو زن نمی توانستند فرزندی داشته باشند که هر کدام ادعا می کردند مادر او هستند. آنها به قضاوت پادشاه سلیمان رسیدند.

سلیمان دستور داد شمشیری بیاورند.

بدون لحظه ای تردید گفت: - بگذار هر دو راضی باشند. نوزاد را از وسط نصف کرده و به هر نصف نوزاد بدهید.

Image
Image

یکی از زنان ، با شنیدن سخنان او ، در چهره اش تغییر کرد و دعا کرد: - کودک را به همسایه ام بدهید ، او مادر او است ، فقط او را نکشید!

دیگری ، برعکس ، با تصمیم شاه موافقت کرد. او قاطعانه گفت: "آن را خرد کنید ، اجازه دهید به من یا او نرسد."

فوراً پادشاه سلیمان گفت: - کودک را نکشید ، بلکه او را به زن اول بدهید: او مادر واقعی او است.

توصیه شده: