اثر لابکوفسکی و کمبود همدلی مرد

تصویری: اثر لابکوفسکی و کمبود همدلی مرد

تصویری: اثر لابکوفسکی و کمبود همدلی مرد
تصویری: همدلی چیه و چه فرقی با دلسوزی و همدردی داره؟ 2024, آوریل
اثر لابکوفسکی و کمبود همدلی مرد
اثر لابکوفسکی و کمبود همدلی مرد
Anonim

کمی اطلاعات نظری برای جلوگیری از سرزنش قربانی "چرا آنها به چنین متخصصانی مراجعه می کنند ، آیا واقعا قابل درک نیست".

در حال حاضر ، هنگامی که تعداد دیدگاه های مصاحبه میخائیل لبکوفسکی با ایرینا شیخمان تقریباً 2 میلیون بازدید است ، نمی توان محبوبیت آن را ، به هر ماهیتی ، انکار کرد و این پدیده محبوبیت است ، نه مبنای نظری آن ، که بسیار زیاد است. بحث از دیدگاه روانشناسی مهمتر است.

فکر می کنم این مصاحبه برای تماشای بینایی زنان مفید است. فقط تصور کنید اگر یک خانم روانشناس به جای لابکوفسکی بود و اکثر مراجعه کنندگان وی مرد بودند. آیا او به همان اندازه محبوب و مورد تقاضا با ظاهر مشابه است؟ آیا او به خاطر چنین دیدگاههای سطحی در مورد مشکلات روانی و ساده سازی پویایی درمانی بخشیده می شود؟ آیا او می تواند همان اعتماد به نفس (مهم نیست واقعی یا ظاهری) را نشان دهد؟ آیا می توان به راحتی برچسب زد ، مسئولیت را نادیده گرفت و به راحتی کلمات تند قضاوت را در یک مونولوگ حرفه ای وارد کرد؟ یا این تأثیر پدر بر زمین بازی است که تقریباً همیشه مورد تحسین قرار می گیرد ("وای! اینطور صحبت می کند ، افراط می کند / خیلی سختگیرانه و غیره")؟

بنابراین چه چیزی در واقع تصویر روانشناس لابکوفسکی را می فروشد؟ و چرا ، همانطور که می گویند ، اینجا و اکنون است که این فروش ها بسیار موفق هستند؟ من فکر می کنم اول از همه ، او مرد همدل را می فروشد ، که در عرض جغرافیایی ما کالای کمیابی است و آنها آماده هستند تا هزینه بیشتری برای آن بپردازند تا شلوار جین آمریکایی در دوران فروپاشی امپراتوری.

کمی به علم بپردازیم. اگر به دنبال مطالعاتی در مورد تفاوت سطح همدلی در مردان و زنان هستید ، لیست آنها در فید اینستاگرام بی نهایت است ، با این حال ، مانند اکثر مطالعات روانشناسی ، آنها را می توان به سه گروه تقسیم بندی کرد:

- ژن ها مسئول همه چیز هستند ،

- همه چیز در مورد هورمون ها است ،

- همه ما بر اساس محیط شکل گرفته ایم.

گروه اول مطالعات می گویند تفاوت بین مردان و زنان در توانایی خواندن حالات دیگران آنقدر در ژن های ما نهفته است که نه تنها در دوره قبل از کلام کودک قابل ردیابی است ، بلکه این تفاوت نیز وجود دارد. در برخی از گونه های حیوانات وجود دارد (ما در مورد عفونت عاطفی ، خواندن حالات صورت ، عفونت با خمیازه کشیدن ، واکنش به استرس فرد دیگر و غیره صحبت می کنیم) که کلمات مورد نیاز آنها نیست (1). بازخوانی های روانشناختی این ایده با فرمول "مردان از مریخ هستند ، زنان از زهره هستند" بیان شده است.

دسته دوم فرضیه ها بر اساس این واقعیت است که اگرچه عوامل بیولوژیکی مسئول همدلی هستند ، اما DNA فقط به طور غیر مستقیم بر تجلی همدلی تأثیر می گذارد ، یعنی با کمک هورمون ها ، DNA فقط سطح آنها را در هر لحظه از زمان تعیین می کند - اکسی توسین بیشتر ، همدلی بیشتر تستوسترون بیشتر ، کمتر است. [2] و از آنجا که هورمون ها یک شاخص بسیار فردی هستند - مردان و زنان هر دو اکسی توسین و تستوسترون دارند ، این توضیح می دهد که چرا برخی از مردان بسیار همدل تر از برخی از زنان هستند.

و البته ، فرضیه اجتماعی در مورد تفاوت مشاهده شده: مغز ما پلاستیک است ، ما سازگار هستیم ، ژنتیک یک کتابخانه است و محیط خواننده - هر چه او بخواهد ، کتابخانه آن کتاب را ارائه می دهد (جایی که کتاب ، به ترتیب ، هورمونی که فرآیند همدلی را تنظیم می کند). به این معنا که جامعه به طور فعال زنان را ملزم به حضور در سیستم هایی از نوع انسان به انسان می کند و مغز چاره ای ندارد جز این که با این همدلی بیشتر واکنش نشان دهد و بارها و بارها این کتابها را از کتابخانه بخواهد و سپس آنها را به کسانی که درخواست نکرده اند بدهید. [3] اگر چنین کتابهایی در دسترس نیستند یا فقط یک زن و شوهر هستند و خوانندگان تقاضا و تقاضا دارند ، ما در مورد آسیب شناسی طیف اوتیسم صحبت می کنیم - رابطه بین همدلی و اختلالات روانی به طور جداگانه مورد مطالعه قرار می گیرد [4]

به احتمال زیاد ، حقیقت جایی در مرکز این مثلث سه عاملی است.این بسیار زیبا در این مقاله توضیح داده شده است [5] ، که در آن نویسنده همه این سه سطح را با یک عروسک تودرتو (عروسک روسی) مقایسه می کند ، که در آن هر یک به یکی قبلی تکیه می کند: هسته ژنتیک است ، سپس روند توسعه و در پایان دادن به محیط او معتقد است که هر سه جهت می توانند به تنهایی و بدون مغایرت با یکدیگر وجود داشته باشند و هر فرد ترکیبی منحصر به فرد از عوامل متعدد است که در آن سهم ژنتیکی تنها یکی از اجزا است.

چرا چنین انحراف طولانی؟ خوب ، مگر اینکه دوست دارم در مورد اینکه چگونه علم نظری به طور خاص بر زندگی روزمره ما تأثیر می گذارد صحبت کنم و روانشناسی نیز مانند یک علم است ، و نه دیروز ، در ماه کامل ، یک برج حمل در برج ثور وجود داشت و هر دو در اوج خود بودند. ، پس حتماً طلاق بگیرید »؟ این مرور کوتاه قصد دارد این اطمینان را از بین ببرد که یک مرد ، در اصل ، قادر به همدلی نیست ، که برای او این یک دنیای بیگانه است که از نظر ژنتیکی برای او غیرقابل دسترسی است. این ایده همه مردان غیر همدل را عادی می کند بدون اینکه حداقل نیاز به همدلی از طرف آنها را برطرف کند. این نگرش است که باعث ایجاد کسری مردان همدل می شود. و کسری کجاست ، دلالان هم همینطور.

استعداد حرفه ای یک روانشناس تمرین کننده ، قبل از هر چیز ، سطح بالایی از همدلی است ، توانایی جایگزینی دیگران ، فراتر رفتن از محدوده تجربه زندگی ، توانایی دور شدن از خویشتن به خاطر خود یک مورد دیگر) ، بنابراین تعجب آور نیست که در جایی که اسطوره دست نیافتنی بودن همدلی برای مردان قوی است ، روانشناسی به یک حرفه زن تبدیل می شود. در روسیه ، حتی دفتر ریاست هر گروه روانشناسی یک دانشگاه پایتخت ، حتی سازمان دهنده آموزش روانشناسی در روستای نووی ویشکی ، این آمار را به شما می گوید.

پیامدهای عدم وجود مردان همدل را می توان نه تنها در این واقعیت که در اطراف روانشناسان مردان است که اغلب فرقه تعالیم او بوجود می آید مشاهده کرد. زنانی که سالها عمر خود را با یک فرد بدسرپرست از دست داده اند ، اغلب می گویند این مدت زمان زیادی طول کشید تا از این رابطه خارج شوند ، دقیقاً به این دلیل که همدلی وجود داشت. باید به خاطر داشت که همدلی به خودی خود خوب نیست ، فقط ابزاری است که در دست شخص خاصی است. در مورد سوء استفاده کننده ، اولاً اجازه می دهد قربانی را دستکاری کنید (برای دستکاری ، فرد باید بتواند آگاهی دیگری را در سر خود ایجاد کند) ، و دوم ، این امیدواری را به وجود آورد که این خرده های همدلی که سوء استفاده کننده به او داده است کمتر و کمتر در فواصل بین خشونت احساسی / جسمی / جنسی / مالی ، می تواند به غذای ثابت تبدیل شود ، فقط باید تلاش کنید و تحمل کنید.

اما یک نکته مهم در اثر Labkovsky وجود دارد - او مردی است که در مورد "موضوعات مقدس زنان" صحبت می کند: ازدواج ، خانواده ، والدین ، ایجاد روابط. این توطئه ای است که در آن جامعه به زن اجازه می دهد خود را تحقق بخشد ، هرچند تحت فشار شدید قوانین به عنوان ضروری و چگونگی آن ضروری نیست. و در نتیجه ، مسئولیت شروع ، رسمی شدن و حفظ رابطه بر دوش قرار می گیرد و وظیفه کف زدن با یک دست را بر عهده می گیرد. به علاوه ، همانطور که می دانیم ، در جامعه یک قبیله وحشی وجود دارد که زنان را برای "این روزهای کثیف" در کلبه های جداگانه اسکان داده اند ، و اکنون این می تواند در این واقعیت آشکار شود که هر مردی که به سوپر مارکت می رود ، نمی تواند زن خریداری کند. محصولات بهداشتی [6]. شاید همین نگرش درباره موضوعاتی باشد که یک "مرد واقعی" باید در سخنرانی خود عنوان "اینها امور زنان شما هستند" را نشان دهد.

بنابراین لابکوفسکی از این موضوعات نمی ترسد ، و از آنجا که زنان اکنون حلال شده اند ، و گاهی حتی بیشتر از مردان ، او در مورد آنچه واقعاً برای آنها مهم و آشنا است صحبت می کند و علاوه بر این ، با صحبت کردن با این موضوعات توجه را به خود جلب می کند. و با این تأثیر ، به هر حال ، به نظر من ، بسیار با بسیاری از لحن او ، گاهی اوقات سازنده و جداگانه و گاهی بی ادبانه ارتباط دارد - در عین حال ، اینها امور زنان هستند و وقتی در مورد آنها صحبت می کنید ، لازم است برای تأکید بر آنچه در فرهنگ به عنوان "مردانگی" تلقی می شود ، به مصاحبه کننده یادآوری کنید که ما هنوز در طرف های مختلف هستیم و همانطور که رومیان گفته اند ، آنچه برای مشتری مجاز است برای یک گاو مجاز نیست.

اما این همه ماجرا نیست ، به نظر من.

یک سری کتاب "روانشناسی نقاشی کودکان" وجود دارد که در آن نقاشی اصلی تشخیصی کودک نقاشی خانواده است - و هر چند وقت یکبار می توانید در نمونه های خانواده های مشکل دار جمع آوری شده مشاهده کنید ، پدر در پشت یک کتاب به تصویر کشیده شده است. ، تلویزیون یا تلفن ، چهره او (کانال اصلی ارتباط همدلانه) کشیده نشده است - توسط یک کتاب / کامپیوتر بسته می شود یا از پشت سر به تصویر کشیده می شود و جالب است که در پویایی مشاهده شود که در طول سالها چه چیزی زمانی که به عنوان یک خانواده معمولی در نظر گرفته می شد ، امروزه هنوز به عنوان یک مشکل "پدر غایب" - از نظر جسمی یا احساسی (در هیچ موردی تشخیص نقاشی مطرح نیست - نقاشی همیشه دلیلی برای صحبت با کودک است). و فقدان ارتباط عاطفی با پدر واقعاً امروزه به عنوان یک عامل خطر برای رشد کودک در نظر گرفته می شود و موضوع مطالعات متعددی است. [7]

اگر پیامدهای تأثیر "پدر غایب" را ساده کنیم ، زنان بیشتر در معرض ترس ، درد ، افسردگی و احساس از دست دادن روابط بین فردی هستند ، در حالی که مردان بیشتر در روابط پرخاشگری نشان می دهند (به احتمال زیاد این امر به این دلیل اتفاق می افتد که جامعه به مردان اجازه می دهد به احساسات خاص و زنان به شیوه های مختلف پاسخ دهند: نفرت از خود / نفرت نسبت به دیگران). شاید به همین دلیل است که زنان اغلب مشتری روانشناس می شوند ، زیرا عادت کرده اند دلیل را در خود جستجو کنند ، و اصلاً به این دلیل نیست که مردان به آن نیازی ندارند.

بنابراین ، به نظر من ، پدیده لابکوفسکی در اتصال چندین پدیده مختلف است که در یک لحظه تاریخی خاص در یک جامعه خاص به هم نزدیک شده اند: پدیده زنان از نسل پدران غایب ، زنانی که توسط مردان احاطه شده اند و همدلی را مردانه نمی دانند. و تقسیم فضای عمومی به موضوعات مردانه و زنانه ، جایی که خانواده به موضوعات زنانه ارجاع داده می شود ، اگرچه فرض بر این است که این یک اتحاد زن و مرد است. او اولین و آخرین کسی نیست که به طور شهودی خلأ ارتباط عاطفی با یک شخصیت مرد را احساس کرد ، بلکه مکالمه ای در فضای عمومی یک مرد در مورد "موضوعات زنانه" با یک درخواست بالغ است. من فکر می کنم از طریق آزمایش و خطا ، سخنرانی های عمومی و پذیرایی خصوصی ، او بصورت شهودی این نیاز بازار را درک کرد و تصمیم گرفت که چه چیزی را تصمیم می گیرد.

اما بدترین کاری که می توان انجام داد ، به نظر من ، موافقت نکردن با دیدگاه ها و رویکردهای او این است که در سرزنش قربانی شرکت کنید - به افرادی که به دنبال کمک هستند و آن را پیدا نکرده اند بگویند "چرا من به چنین متخصصی مراجعه کردم ، واقعاً غیرقابل درک است " سرزنش کسانی که تشنه هستند و سراغ سراب سوراخ آبیاری می روند ، فقط مشکل را تشدید می کند.

شاید لابکوفسکی بفهمد که در مواقع کمیابی چه کالای کمیابی را می تواند معامله کند ، اما اشتباه ، به نظر من بسیار ذهنی ، این است که شما البته می توانید در شهر محاصره شده نوشیدنی های مغذی را با پول زیادی بفروشید. اثربخشی آنها ، اما تنها در آن صورت معلوم می شود که این "کالری صفر" است و گرسنگی را برطرف نمی کند ، اما موقتاً او را فریب می دهد. اگرچه کسانی که گرسنه نبودند می توانند برای رفع تشنگی آن را بخرند ، از طعم آن لذت ببرند و پا را فراتر بگذارند و از خود بپرسند "اوه ، این خوشمزه است و به طور کلی هیچ کس شما را مجبور به خرید نمی کند." خوب ، فرض کنیم یک کتاب در مورد همدلی در جایی در کتابخانه ژنتیک چنین مفسری ناپدید شده است.

پیوندها از متن:

[1] همدلی: اثرات جنسیتی در مغز و رفتار

[2] در این مورد به طور خلاصه و عمومی: ژن ها نمی توانند توضیح دهند که چرا مردان نسبت به زنان کمتر همدل هستند.

livescience.com/61987- همدلی-زنان-مردان. html

[3] این مطالعه اشاره کرد که همدلی در زنان با گذشت زمان افزایش می یابد: آیا زنان همدل تر از مردان هستند؟ یک مطالعه طولی در دوران بلوغ

[4] تجزیه و تحلیل ژنوم در مورد همدلی خود گزارش شده: ارتباط با اوتیسم ، اسکیزوفرنی و بی اشتهایی عصبی

[5] تفاوت جنسیتی در همدلی انسان. نظریه های چهارم "چرا" تیمبرگن

[6] به هر حال ، در مورد این موضوع ، کتاب خوبی از جک پارکر "امور بسیار زنانه" (در اصل "راز بزرگ قاعدگی: زمان پایان تابوها به قدمت جهان") وجود دارد.

[7] آثار علّی غیبت پدر

توصیه شده: