"دوست داشتن خود" چه حسی دارد؟

فهرست مطالب:

تصویری: "دوست داشتن خود" چه حسی دارد؟

تصویری:
تصویری: ۱۰ نشانه خود نادوستی 2024, ممکن است
"دوست داشتن خود" چه حسی دارد؟
"دوست داشتن خود" چه حسی دارد؟
Anonim

"دوست داشتن خود" چه حسی دارد؟

چنین س deepالی عمیق توسط یک دختر در طول مشورت انجام شد.

من شروع به فکر کردم که چگونه می توان عشق را با کلمات توضیح داد … اگر شما نیز به سوالی مشابه علاقه دارید ، پس بیایید آن را با هم مرتب کنیم.

همه چیز در این دنیا زاده عشق است. آن ها معلوم می شود که عشق به یک معنا مترادف با زندگی است ، بخش اصلی و جدایی ناپذیر آن. و نقطه مقابل زندگی چیست؟ - مرگ…

به نظر می رسد وقتی "خودم را دوست دارم" ، زندگی را در خودم زنده می کنم ، آن را آشکار می کنم و آن را افزایش می دهم. و اگر "دوست ندارم" ، در واقع ، تنزل می کنم و با برنامه های مشابه "دوست نداشتن" به معشوقه و خودشان ، سلول های بدن را به بدن جذب می کنم. و این بدان معناست که من شخصاً بیماری و تخریب خود را در داخل پرورش می دهم (آیا چنین سلولی از دستورات مهماندار اطاعت می کند؟ آیا او غذای کافی را دریافت می کند و اگر او خود را دوست نداشته باشد پر از انرژی می شود؟ …). تکمیل همه اینها با برنامه های افسردگی - به هر حال ، اگر خودتان را دوست ندارید ، نمی فهمید که چگونه است ، بسیار بعید است که بتوانید یک رابطه پایدار هماهنگ ایجاد کنید ، به عنوان مثال ، با معشوق خود. فقط به این دلیل که هنوز نمی دانید ، احساس نمی کنید عشق چگونه است. بعلاوه ، به احتمال زیاد ، شما ، مانند هر موجود زنده ای روی کره زمین ، با تمام وجود برای پذیرفته شدن و دوست داشتن تلاش خواهید کرد و در نتیجه یک رابطه وابسته ایجاد خواهید کرد: وقتی بدون او بد باشد ، زیرا دوباره زخمی که خودم نمی توانم آن را انجام دهم و همانطور که می دانید ، روابط اعتیادآور تمایل آشکاری به تخریب دارند و به نظر می رسد ، دور باطل دوباره بسته خواهد شد ، به عنوان مثال ، "او مرا ترک کرد زیرا دوست ندارد. بنابراین من شایسته نیستم از عشق … "یا" او رفت ، من به کسی احتیاج ندارم. چیزی نیست که من را دوست داشته باشم"

چگونه می توان از این حالت خارج شد؟ چگونه می توانید هنوز خودتان را دوست داشته باشید؟

گام اول، فقط انجام شد - لازم است بدانیم که عشق درخشش بسیار زندگی است. این که هیچ انسان اضافی و غیر ضروری روی کره زمین وجود ندارد - هرکس ماموریت و وظایف خود را دارد ، اما آنها همچنین در الگوی سرنوشت جهان بافته شده اند. کسی می خواهد با شما به عنوان معلم ملاقات کند (به این ترتیب که شما درس لازم را می آموزید ، زیرا فقط شما می توانید و این شخص چگونه به آن نیاز دارد) ؛

برای ملاقات با شما به عنوان یک دوست عزیز (به هر حال ، فقط شما در این تجسم یک جادوی خاص دارید که می تواند قدرت قلب او را بیدار کند. دیگران آن را متفاوت ، نه بدتر و نه بهتر. فقط تماس با انرژی مهم است از روح شما) ؛

شما را ملاقات کرده و برای شما متولد می شود ، مانند مادر یا پدر. بله ، شما این کار را انجام می دهید ، زیرا شما دارای آن کوکتل از ویژگی ها ، نقاط قوت ، خلاقیت و غیره هستید ، که روح انتخاب کرده است ، شاید حتی قبل از تولد شما ، و در "دیدار ارواح درباره تدوین یک طرح اصلی برای این زندگی" با شما هماهنگ می کند. ":)

خویشاوندان و دوستان ، مشتریان و همسایگان شما به شما احتیاج دارند ، هیچ کسب و کار و تجاری بدون شما بحث نمی کند ، یا به طور کلی شما مقدر هستید که اسرار کوچک یا بزرگ جهان را فاش کنید و آن را در قالب کتاب ، آهنگ ، اکتشافات ، به بشریت بدهید. هنر ، اختراعات و غیره.d.

می بینید ، هیچ کس در جهان نمی تواند جای شما را بگیرد؟! فقط مال شماست. همانطور که شما نمی توانید شخص دیگری شوید - جای او گرفته شده است … فقط شما وجود دارد. و متراکم است ، یک بار برای همیشه ، با رشته های دیگر سرنوشت آمیخته است.

تو نیاز داری! این شما هستید که نیاز دارید … بله ، هرکدام به شیوه خود ، شاید و به احتمال زیاد ، نه آنطور که دوست دارید … اما این یک سوال دیگر است.

و چه تعداد از معلمان حامی شما به طور نامحسوس پشت سر شما ایستاده ، نگهبانی ، محافظت ، راهنمایی می کنند - شما شاگرد آنها هستید ، شعله شمع ، که در روز خود امید دیگران را روشن می کند.

شما سزاوار همه بهترین های جهان هستید! اما ، مانند سایر نقاط ، ابتدا باید سخت کار کنید ، بفهمید ، استقامت و شخصیت خود را نشان دهید و سپس آنچه را که متعلق به شماست به درستی بگیرید.

و هنگامی که شروع به ذوب شدن می کند ، مانند شکر در چای ، یک فکر از شر: "من احتیاج ندارم" ، "من شایسته نیستم" ، نوری در انتهای تونل متولد می شود:) ، که مسیر را روشن می کند خودت

دومین، این دید و احساس است که همه برای توسعه به زمین آمده اند.همه کسانی که اینجا هستند با این پیام به هم متصل می شوند: RA-ZVI-TI-E! این بدان معناست که هرکس لیستی از وظایف و اهداف خود را برای این تجسم ، دقیقاً مانند مورد بعدی ، دارد. هیچ کس نیست که همه چیز برای او آسان ، ساده و زیبا باشد - پشت همه چیز یک کار عظیم وجود دارد ، شاید کاری پنهان از چشم ، کار روح ، کار فکر. اما ، قطعاً ، هیچ چیز دقیقاً مانند آن داده نمی شود. ابتدا سرمایه گذاری می کنید ، سپس آنچه کاشته اید با سود سهام به شما باز می گردد.

و از آنجا که همه توسعه یافتند ، تنها چیزی که لازم است این است که دریابید شما نیز وظایف خود را دارید ، که برای دریافت پاسخ آمده اید. و از آنجا که آسان نیست ، شما در حال حرکت در سربالایی ، به سمت خورشید هستید! (البته ، همه چیز را نباید از طریق مشکلات به دست آورد ، اما مطمئناً باید سخت کار کنید!) و سپس یک قدم ، یک گام دیگر ، یک گام دیگر … زمین خوردم - بلند شدم. دوباره افتاد؟ - دوباره مثل یک کودک نوپا که راه رفتن را یاد می گیرد بلند شد! هنر گام های کوچک ، که اگزوپری درباره آن نوشت ، همراه با شعار: "تسلیم نشوید! تا انتها بروید!"

خوب ، به من بگو ، چه چیزی مهمتر از هدف پذیرش و دوست داشتن خودت است؟

سوم آنچه ما نیاز داریم انگیزه است: "چرا ما به این نیاز داریم؟" از این گذشته ، مغز یک چیز حیله گری است ، در چیزی که موفقیت را در یک شکل یا دیگری به ارمغان نمی آورد ، در چیزی که باعث ایجاد میل و آرزوی شاد در صاحب نمی شود ، انرژی را هدر نمی دهد. بنابراین 5 دقیقه را در یک شیرجه آرام و بی سر و صدا صرف کنید "برای چه چیزی ، برای چه کسی ، چرا به این کار نیاز دارم؟"

برای من ، پاسخ به راحتی باز می شود. بر اساس نتیجه گیری از قانون هفتم سیستم دانش اقتصاد شناسی اندیشه L. P. Troyan (SZEM) ، ما مسئول وضعیت هماهنگی خود هستیم. پس از همه ، با ورود به آن ، ما نه تنها به دیگران (آگاهانه و ناخودآگاه) آموزش می دهیم ، بلکه مادران و فرزندان ما نیز با آن آشنا می شوند ، "هماهنگی" را به دست می آورند و آن را به مادران و فرزندان خود می رسانند و کل جهان را با هماهنگی روشن می کنند. وضعیت … و ما قبلاً می دانیم که پاسخ این است که چگونه به کودک یا والدین بیمار کمک کنیم - خودمان در حالت هماهنگی باشیم - این بهترین و اولین کاری است که می توانیم و باید انجام دهیم!

و وقتی انگیزه خود را برای دوست داشتن خود دارید: میل و نیاز - چرا من می خواهم و چرا به آن نیاز دارم ، آنگاه جریانی پدید می آید که شما را به حال و آینده جدیدی می برد.

چهارم - این رد وضعیت قربانی ، از مزایای ثانویه ناخودآگاه است. افشای اشکال فکری منجر به این واقعیت می شود که برای ما مفید است که اینقدر مریض و افسرده باشیم - بنابراین آنها به ما ترحم می کنند ، همدردی می کنند ، توجه می کنند ، ترک نمی کنند (برای چه مدت؟) … یا جنبه دیگری - من بسیار هستم / بنابراین! من نمی توانم. پلنگ لکه هایش را عوض می کند. البته من را دوست داشته باشید ، نه فقط برای هر چیزی و علیرغم همه چیز … این موقعیت شبیه وضعیت یک نوزاد است ، که در آن اینفانتیلیسم از همه مرزها عبور کرده است. زمان بزرگ شدن است ، تلاش برای رابطه نه "من یک کودک - او یک بزرگسال است" و بالعکس ، بلکه به سمت "بزرگسالان - بزرگسالان" ، که آزادی را بدون وابستگی به ارمغان می آورد. پذیرش خود به شما این امکان را می دهد که کل دیگر را بپذیرید. صداقت شما ، اعتقاد به تغییر و تمایل صادقانه به تغییر ، به شما سهولت و شادی می بخشد ، محرک عشق شما.

پنجم، آنچه ما نیاز داریم یک تاکتیک است. وقتی ما قبلاً در "من شایسته هستم ، به من نیاز است (در حد اعتدال) پیوستیم ؛ در اینجا همه وظایفی دارند ، درست مثل من ؛ من می خواهم و احساس می کنم که باید خودم را دوست داشته باشم" ، سپس به برنامه خاصی نیاز داریم "چگونه؟"

بنابراین ، دوست داشتن خود به معنای پذیرش جسم و روح ، قدردانی ، تشکر و هدایت انرژی شفابخش عشق قلب است.

این بدان معناست که دو حوزه کاری پدیدار می شود:

- بد

- و یک روح

ما با چیز اصلی ، با روح شروع می کنیم ، که به طور حیاتی به حالت تعادل ، میانگین طلایی یا هماهنگی نیاز دارد. شما می توانید از هر گزینه ای که به شخص شما مناسب است برای رسیدن به این حالت فوق العاده بی قیمت استفاده کنید. ما دوستی با محیط زیست را در نظر می گیریم: ما آن را با هزینه دیگران به دست نمی آوریم ، از سر خود عبور نمی کنیم ، بلکه منابع خود و توانایی بدن را "روشن" می کنیم. برای من ، هماهنگی در بیان کلمات "ECOLOGY OF THOUGHT" (SZEM) آشکار می شود ، یک سیستم دانش که به شما امکان می دهد تصویری جامع از جهان را مشاهده کنید ، با روابط علت و معلولی شگفت انگیز و روش هایی که اجازه می دهد شما به سرعت سلامتی و هماهنگی را بازیابی کنید ، به خود و دیگران کمک کنید.

در هر صورت ، تعادل (آنچه همه ما در سطح سیستم ها ، اندام ها ، سلول ها و در سطح فرایندهای ذهنی برای آن تلاش می کنیم) در کار ، روابط و سلامت از ما حمایت می کند.

اگر خواندن مانترا ، کشیدن ماندالا ، کار با روانشناس ، دوره ها ، کتاب ها ، صحبت با دوستان ، دعاها ، بازدید از مکان های قدرت و غیره به شما کمک می کند. - از همه آن برای خیر استفاده کنید!

وقتی آرامش به روح می رسد ، بدن نیز شفا می یابد. این درست است و برعکس ، با بازیابی کار بدن ، سلامتی در همه سطوح ، به خود کمک می کنیم تا احساس آرامش ، اعتماد به نفس ، ثبات ، شادی و در نتیجه هماهنگی بیشتری داشته باشیم.

بنابراین ، بدنه یک ابزار مهم خودیاری است! متأسفانه ، در طول دوره ها و مشاوره های متعدد ، شما باید مشکلات پذیرش بدن خود ، مشکلات مراقبت از آن ، عشق به آن را تشخیص دهید …

بچه ها ، در اینجا لازم است تمام زباله هایی را که سالها در خود ریخته شده است با یک متخصص "باز کنید". سطل زباله در قالب شکایات بدون واکنش ، پنهان ، نارضایتی ، ادعاها ، تجاوز و غیره ، یعنی در یک فضای خلاقانه اعتماد و آمادگی برای تغییر ، ایجاد شده ، در نهایت آنها را درک کرده و با صلاحیت واکنش نشان دهید … به منظور تغییر آنها و به زندگی بدون این فشار ادامه دهید ، که منجر به افسردگی ، عدم قدرت ، وزن اضافی و نئوپلاسم ها می شود.

یک راه مستقل نیز وجود دارد: با تشکر! روز به روز او می آموزد "دیدن" ، احساس کردن ، آگاهی از فضل: نفس کشیدن ، شنیدن ، احساس کردن ، راه رفتن ، رویاپردازی … زندگی کردن! از بدن خود ، در هر ناحیه ، تا نانوذرات تشکر کنید ، زیرا این واقعیت را به شما می دهد که در حالت متراکم قرار بگیرید ، نه یک روح. بودن در وضعیت زندگی ، نه عدم وجود ؛ ایجاد ، توسعه و تحقق بخشیدن.

و از حالت شکرگزاری ، مراقب وفادارترین دوست باشید ، همراهی که تا آخرین نفس در آنجا خواهد بود ، قابل اعتماد و وفادار.

(و اگر هنوز بدن خود را به دلیل بیماری سرزنش می کنید ، به سادگی مسئولیت زندگی و سلامتی خود را بر عهده نگرفته اید. وقتی با بدن دوست هستید ، با شما دوست می شود - همه چیز ساده است:))

و اجازه دهید نگرانی شما خاص باشد: پیاده روی و بودن در هوای تازه ، در هر تمرینی که مناسب شماست ، در روش ها و مراقبت های آب ، در اقدامات پیشگیرانه بهداشتی ، تغذیه سالمتر و موارد دیگر.

ما مثل یک مانترا تکرار می کنیم:)

  • من بدن خود را دوست دارم و هر کاری از دستم بر می آید انجام می دهم تا در همه سطوح با هنجار و اندازه عملکردی مطابقت داشته باشد!
  • من خودم را با جنبه های توسعه یافته و در حال توسعه خود می پذیرم.
  • من یاد می گیرم هر لحظه خودم را بشنوم و ببینم ، متوجه می شوم که درک خودم کلید درک جهان است.
  • من خودم را ، بیرونی و درونی ، دوست دارم تا بتوانم دیگران را نه در گفتار ، بلکه در عمل دوست داشته باشم. برای درخشش در موقعیت بخشنده ، جهان را آگاهانه تر ، هماهنگ تر و شادتر کنید. از این گذشته ، اگر من خوشحال هستم ، افراد شادتری روی زمین وجود دارد! این بدان معنی است که کل سیاره زیبایی ما شادتر شده است!
  • عاشق زندگی ام! می خواهم زندگی کنم! از زندگی لذت می برم!

توصیه شده: