شما نمی توانید والدین خود را ببخشید

فهرست مطالب:

تصویری: شما نمی توانید والدین خود را ببخشید

تصویری: شما نمی توانید والدین خود را ببخشید
تصویری: ЧТО У НЕЁ НА СЕРДЦЕ | Гадание для Мужчин | Таро Расклад | Гадание Онлайн | 2024, ممکن است
شما نمی توانید والدین خود را ببخشید
شما نمی توانید والدین خود را ببخشید
Anonim

برای من عجیب است که بخوانم وقتی می نویسند: "شما باید! اگر می خواهید بزرگسال شوید ، والدین خود را ببخشید "، بدون درک زمینه و توطئه ها و آسیب هایی که به روان کودک وارد شده است. این که باید از والدین قدردانی کرد ، و حتی "قدردانی" از این قدردانی ، این تنها راه بزرگسالی است.

من سوالات زیادی در مورد چنین کلیشه هایی دارم. من نمی توانم با مشتری و تجربه درمانی خود در آنها شرکت کنم - والدین متفاوت هستند!

کودک از والدین خود آزرده می شود ، این بخشی از روند بزرگ شدن و جدایی است. او چیزی را پیدا می کند و می تواند از والدین "به اندازه کافی خوب" ناراحت شود ، اما مقاله من در مورد آنها نیست.

من از نویسندگانی که در مورد این واقعیت نوشتند و می نویسند سپاسگزارم که وقتی می توان مشخص کرد که اقدامات آنها چه عواقبی را در پی داشت ، نمی توانید والدین را ببخشید.

آنقدر در فرهنگ ما پذیرفته شده است که والدین مقدس هستند! و چنین تابویی در آگاهی عمومی نهفته است. حتی وحشتناک است که فکر کنیم والدین ممکن است اشتباه کنند ، ممکن است "جنایتکار" باشند ، مرتکب جرم شده و باعث آسیب به روان و سلامت کودک شوند ، این همیشه با قواعد قانونی تنظیم نمی شود ، اگرچه آنچه می تواند توسط این موارد تنظیم شود قوانین و قوانین اغلب پنهان است و در رمز و راز پیچیده شده و مهر سکوت بر آن تحمیل می شود. منظور من خشونت است: جنسی ، اخلاقی ، جسمی.

منظورم سیستم های ناکارآمد خانواده است. اینها خانواده های مختلف ، اقشار مختلف اجتماعی هستند ، لزوماً ناکارآمد نیستند. جایی که کودک مکرراً و دائماً مجروح می شود ، گاهی از لحظه تولد. جایی که والدین مسئولیت بزرگسالان خود را بر عهده نمی گیرند. و در این مورد حتی حساسیت و درک آنچه اتفاق می افتد وجود ندارد ، چیزی اشتباه است. چنین عبارتی مانند "تغذیه لاشه ، گه در روح" - این روند را به خوبی توصیف می کند.

چنین کودکی علامت خانواده است ، "بز قربانی". او از روی عشق به والدین خود را فدای والدین خود می کند ، او مانند یک پیاده در "بازی بزرگسالان" والدینش است. پیامدهای زندگی چنین "کودکی" در بزرگسالی برای من به عنوان یک روان درمانگر آشکار است - افسردگی های مکرر طولانی مدت ، روان رنجوری ها ، اعتیاد ، رفتارهای خود تخریبی ، "هویت سوراخ کننده" ، آسیب جنسی. کودکان آسیب دیده اغلب قبل از رسیدن به بلوغ عاطفی به والدین خود وابسته می مانند.

در طول درمان ، مشخص می شود که کودک در چنین خانواده ای یک ظرف جهانی برای رهایی احساسات مختلف سرکوب شده بود: عصبانیت ، تحریک جنسی ، شرم ، گناه ، پرخاشگری و انزجار. سردرگمی نقش های والدین و فرزندان ، که در آن کودک می تواند با یک بزرگسال همتراز باشد - احساس غرور می کنید که مادر او را در مکالمات بزرگسالان در سویا آغاز می کند و در واقع از او استفاده می کند. به این ترتیب ، مادر در حال حاضر در موقعیت یک کودک قرار دارد و منتظر است تا دخترش ، فرزندش "به فرزندی" پذیرفته شود. چنین کودکانی یاد می گیرند که مسئولیت والدین خود و همچنین برادران و خواهران کوچکتر خود را بر عهده بگیرند. آنها این کار را انجام می دهند ، اما به چه قیمتی؟

مرزها مبهم است و تمام اتفاقاتی که رخ می دهد ، روان رنجوری مادر و پدر است که مطمئناً آنها مسئول نیستند. بزرگسالان مسئولیت آنچه برای آنها اتفاق می افتد را نمی پذیرند و نمی توانند برای کودک خود محافظت و بلوغ ایمن ایجاد کنند. عدم برآوردن نیازهای دوران کودکی ، برای همیشه شکافی در هویت او باقی می گذارد ، تنهایی ، گرسنگی احساسی ، شرم سمی ، گناه ، درد مهر و موم شده ، عصبانیت در بزرگسالی راهی برای برون رفت ، نیازهای منجمد و برآورده نشده در بالها منتظر خواهد بود تا ارضا شود..

مادران چنین کودکانی می توانند زنانی منفعل-تهاجمی ، وابسته به هم ، از نظر روانی نابالغ ، سرد ، سلطه جو باشند که قادر به حمایت احساسی از کودک نیستند و برای آنها شخصیتی بالغ باشند. اما در حین آسیب ، آنها می توانند آنچه را که والدین به آنها نداده اند ، به فرزند خود تحمیل کنند و از فرزندان خود بخواهند که نقایص را جبران کرده و با فرزندان خود رقابت کنند. چنین کودکانی یتیم هستند. یتیمان روانی….

در واقع ، آنها چنین "اشیاء بد" هستند.همانطور که مایکل بنت ، روانپزشک آمریکایی ، در کتاب خود آنها را احمق می نامد. این تعریف سختی است و جای دیگری هم دارد.

والدین نیز کودک بودند و والدین خود را داشتند ، آنها "محصول محیط خود" هستند و از این موقعیت می توان فهمید که چرا آنها این گونه هستند ، چرا این کار را کردند ، "فرزند درونی زخمی" آنها چگونه است و او چگونه رنج کشید. … هیولا نیستند که عمداً رنج را تحمیل کنند. آنها آسیب زا هستند … اما این امر آنها را از مسئولیت در قبال زندگی و رفتارشان در قبال فرزندان خلاص نمی کند. برای عواقب ضربه ، خشونت جسمی و روحی.

پس چگونه می توان بخشید؟

بسیاری از نویسندگان حتی اصلاً این سال را مطرح نمی کنند و والدین خود را نیز محافظت نمی کنند. بخشش یک انتخاب است. و این تضمین نمی کند که همه چیز درست شود ، والدین تغییر کنند ، زندگی تغییر می کند و همه چیز خوب خواهد بود. متفاوت خواهد بود و برای هرکس به شیوه خود.

  • "بخشش" متداول ترین دفاع برای حفظ ارتباط با اشیاء بد است. در اینجا شما باید ابتدا به خوبی متوجه شوید ، آیا بخشش راهی کودکانه برای ماندن در کنار والدین به امید تغییر آنها نیست؟
  • بخشش والدین برای ادامه رابطه ضروری است ، به طوری که نیاز به تعلق خاطر برآورده می شود.
  • بخشش بیشتر مورد نیاز خود بچه هایی است که از والدین خود جدا نشده اند و نقطه اتکایی برای خود نیافته اند و همچنین به والدین ، هرچند ، نیاز دارند.
  • بخاطر پیروی از باورها و کلیشه های مذهبی "به پدر و مادر خود احترام بگذارید" ببخشید ، که باعث ایجاد احساس گناه می شود و اجازه نمی دهد به آسیب ها و رنج های خود نگاه کنید ، در حالی که مدارا با والدین و خانواده را حفظ می کنید. وقتی شما به وضوح تمام حقیقت را بفهمید و مشاهده کنید ، مقاومت زیادی می تواند در اینجا ایجاد شود….
  • با بخشش ، ما به جهان اعلام می کنیم که می توانیم با ما چنین رفتار کنند ، و " قربانی" می رود

هنگامی که به طور قطعی مشخص می شود که جدایی رخ داده است ، بسیاری از مردم فاصله می گیرند تا از والدین خود دور شوند تا نتوانند به آنها آسیبی برسانند. و در این مورد نیز نمی توان از هیچ "بخشش" صحبت کرد.

این آهنگ درباره بخشش است: "نبخش ، بدتر می شوی ، روانگردان ها تو را عذاب خواهند داد." بهتر یا بدتر معلوم نیست. آن شخص باید از طریق غم و اندوه و گذراندن درد زندگی کند ، این مسلم است. حقیقت را در مورد صدمات خود بپذیرید و اینکه والدین شما تغییر نمی کنند و جبران نمی کنند. مسئولیت آنها را بر عهده نگیرید ، و اینکه قربانی ها بیهوده بود ، هیچ کس جبران نمی کند ، گناه و نافرمانی خود را نمی پذیرد.

شرم سمی ، احساس گناه ، تحقیر خود ، رفتار خود تخریبی ، عزت نفس پایین ، محافظت در برابر درد و ضربه و توانایی حفظ تصویری روشن از والدین ، فداکاری خود بارها و بارها است.

برای بخشیدن یا ندادن ، هرکسی برای خودش تصمیم می گیرد. همیشه یک انتخاب وجود دارد! و اقامتی نیست. هر کس باید این سوال را برای خودش تصمیم بگیرد. و آسان نیست گاهی اوقات ممکن است بیش از یک سال درمان طول بکشد ، جایی که تصویر شخص قطعه به قطعه جمع آوری می شود ، چشم به حقایق باز می شود ، مسئولیت و گناه نشان داده می شود ، حمایت می شود ، احساسات سرکوب شده زندگی می کنند ، قطعاً دشوارتر است ، طولانی تر تا اینکه بخواهید بر بخشش خود غلبه کنید و دوباره چشمان خود را ببندید ، بدون اینکه بتوانید زندگی خود را تغییر دهید.

توصیه شده: