2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-18 02:28
اغلب ، مشتریانی به من مراجعه می کنند که قبلاً تمام روشهای ممکن برای کار با خود را امتحان کرده اند ، کتابهای زیادی خوانده اند ، تمرینات زیادی انجام داده اند و تعداد زیادی از سمینارها شرکت کرده اند. آنها خیلی چیزها را می دانند ، خودشان می توانند به هر روانشناسی بگویند که مشکل آنها چیست و دلایل مشکلات آنها چیست. اما همه آنها با یک درد و سوء تفاهم می آیند که چرا این همه کار نمی کند.
یک عبارت بسیار رایج در چنین گفتگویی: "من همه چیز را می دانم ، همه چیز را درک می کنم ، اما نمی توانم به خودم کمک کنم." شرایط آنها برای من نزدیک و قابل درک است. یک دوره چنین سوء تفاهمی در زندگی من وجود داشت: من قبلاً همه چیز را در خودم درک کرده بودم ، متوجه شده بودم ، کار کردم - چرا هیچ چیز در زندگی تغییر نمی کند؟
دلایل زیادی می تواند برای این نتیجه وجود داشته باشد ، من سعی می کنم چند مورد را برجسته کنم:
سود ثانویه.
آیا مشکلی می تواند مفید و مفید باشد؟ معلوم می شود که می تواند. پیدا کردن آن می تواند بسیار دشوار باشد. در اینجا شما باید با خودتان بسیار صادق باشید. پاسخ را در درون خود بیابید: وقتی با این مشکل روبرو می شوم ، چه چیزی دریافت می کنم؟ برای درک این موضوع ، سعی کنید یک کاغذ خالی بردارید ، آن را به دو ستون تقسیم کنید ، در یکی از آنها پاسخ این س writeال را بنویسید: "اگر مشکل حل شود چه چیزی دریافت می کنم؟" و در س toال دوم: "اگر همه چیز بدون تغییر باقی بماند ، چه چیزی دریافت می کنم." چنین تمرینی به شما کمک می کند تا اطلاعات زیادی در مورد خود و مشکلات درک کنید ، اما به شرطی که با خود صادق باشید.
به عنوان مثال ، تصویری خوب ، به نظر من ، از مزایای ثانویه سیگار کشیدن (تصویر مقاله).
در رفتن.
اطلاعات مربوط به یک روش جدید برای کار روی خود ، یک تمرین جدید ظاهر می شود ، شما شروع به انجام آن می کنید. اما نه به طور کامل. یا نه با قدرت کامل. خوب ، به عنوان مثال ، تمریناتی وجود دارد که اگر حداقل 21/40 روز متوالی انجام ندهید ، نتیجه ای نخواهد داشت - این عادت زمان لازم برای توسعه آنها را نخواهد داشت. شما یک هفته ، یک ثانیه انجام می دهید ، چند روز را از دست می دهید ، سپس دوباره شروع می کنید ، سپس رها می شوید. زمان گذشت. این تصور در ذهن من باقی می ماند که کارهای زیادی انجام شده است ، اما نتیجه ای ندارد. بنابراین با یک تمرین / کتاب / تکنیک ، دوم ، سوم.
با مراجعه به روانشناس نیز می تواند همینطور باشد. یک یا دو جلسه بگذرانید ، سپس مشکلات "ناگهانی" بوجود می آیند و ارتباط متوقف می شود. بنابراین ماهها ، گاهی حتی سالها می گذرد ، اما "همه چیز هنوز وجود دارد." و در نتیجه ، یک اعتقاد قوی: "من خیلی روی خودم کار می کنم ، اما همه این تکنیک ها کاملاً بی فایده است." و در واقع ، از تمام روش هایی که در واقع انجام داده اید ، هیچ یک مطابق توصیه ها تکمیل یا انجام نشده است.
آیا خود را می شناسید؟ در این مورد ، شما باید به طور جدی با دلایل برخورد کنید ، چه چیزی کم است تا بتوانید چیزی را برای مدت طولانی نگه دارید؟ و اگر حتی الگویی مشابه را در زندگی خود مشاهده کرده اید ، این یک گام کوچک نیست ، بلکه تنها اولین قدم است. علاوه بر این ، فقط یک تلاش جدی برای خود کمک خواهد کرد. روشی را که بیشتر دوست دارید انتخاب کنید و به خودتان قول دهید که آن را دقیقاً به مدت چند روز که نویسندگان توصیه کرده اند ، نگه دارید. حتی اگر جایی در وسط راه به نظر برسد که همه چیز کاملاً بی فایده است و شما زمان را از دست می دهید ، بدون توجه به هر چیزی ادامه دهید. در عین حال ، احساسات و عواطف خود را در این مورد ردیابی کنید. همچنین داشتن دفتر خاطرات مفید خواهد بود. و تنها پس از انجام کار با فداکاری کامل ، در زمان مناسب ، می توانید به طور عینی درک کنید که آیا نتیجه ای وجود دارد یا به اندازه کافی نیست.
کار نکرد؟ سپس به نقطه شماره 1 برمی گردیم و به دنبال مزیت ثانویه هستیم.
نتیجه خیره کننده.
ما همه همان تکنیک جدید را در نظر می گیریم. شما شروع به سختی می کنید ، همه چیز را با مشارکت و فداکاری کامل انجام دهید. شما عملا با این ایده زندگی می کنید. مدت کوتاهی می گذرد ، و اینجاست! احساس پرواز ، تغییر ، نتیجه. سرخوشی از مقیاس خارج می شود و شما به تدریج شروع به پرتاب این تجارت می کنید. این تصور باقی می ماند که همه چیزهایی که باید اتفاق می افتاد قبلاً رخ داده است ، می توانید آرام باشید.روزها می گذرد ، شاید هفته ها ، و ناگهان متوجه می شوید که همه چیزهایی که با آنها سخت مبارزه کرده اید با همان حجم و قدرت باز می گردند. و سلام ، ناامیدی ، ناتوانی و یک احساس مداوم: "هیچ چیز کمک نمی کند." چه باید کرد؟ تقریباً مانند پاراگراف دوم ، فقط ما بر این واقعیت تمرکز می کنیم که حتی اگر به نظر می رسید - "این شادی است" ، به کار خود ادامه دهید. لذت ببرید ، بازتاب کنید و ادامه دهید! و تنها در این صورت است که نتیجه می تواند پایدارتر و عمیق تر باشد.
شمول ناکافی
به عنوان مثال ، ما در مورد تمرینی با هدف پذیرش ظاهر می خوانیم: هر روز به خودمان در آینه نگاه کنیم و به مزایا توجه کنیم ، عبارات خاصی را تلفظ کنیم. و صادقانه تمرین را هر روز ، در تمام مدت مقرر انجام دادید. ولی! چگونه انجام شد؟ چند دقیقه قبل از خواب ، نیمه خواب و با چشمان بسته. آنها عباراتی را گفتند ، اما در ضمیر ناخودآگاه به نجوا ادامه داد: "خوب ، خوب … من باور نمی کنم!" اما شما همه کارها را طبق نوشته انجام دادید. و در اینجا درک آن مهم است: همه این روش ها و تمرینات مانند قرص عمل نمی کنند - مهمترین چیز این است که بنوشید ، و سپس کل عمل توسط بدن انجام می شود. انجام یک تمرین فقط به خاطر انجام آن فایده ای ندارد. مهم این است که احساس کنید ، درک کنید ، از عمق احساسات خود عبور کنید.
همه اینها فقط یک لیست بسیار کوچک از دلایلی است که به دلایل آن ممکن است احساس کار بی اثر بر روی خود داشته باشید. و تا حدی بیشتر ، این فهرست برای درون نگری سطحی مناسب است. پشت هر یک از این موانع به ظاهر ساده ممکن است بلوک های روانی جدی تری وجود داشته باشد. بنابراین ، اگر این احساس که روند خودشناسی و پیشرفت شما نتیجه مطلوب را برای شما به ارمغان نمی آورد ، شما را برای مدت زمان طولانی به همراه داشته باشد - به خود اجازه دهید که برای کمک به یک متخصص مراجعه کرده و در مورد این موضوع با او تحقیق کنید.
توصیه شده:
چگونه از انتقاد از خود دست بردارید و حمایت خود را شروع کنید؟ و چرا درمانگر نمی تواند به شما بگوید که چقدر سریع می تواند به شما کمک کند؟
عادت به انتقاد از خود یکی از مخرب ترین عادات برای رفاه افراد است. برای رفاه داخلی ، قبل از هر چیز. در ظاهر ، یک فرد می تواند خوب و حتی موفق به نظر برسد. و در درون - احساس عدم وجودی که نمی تواند با زندگی خود کنار بیاید. متأسفانه ، این یک اتفاق نادر نیست.
"هیچ چیز بهتر نشده !!!" - چگونه می دانید که درمان به شما کمک می کند؟
مرد غمگین وارد مغازه می شود: - سلام! مرا به خاطر بسپار؟ من دیروز از شما بادکنک خریدم. - یادم هست. توپ های بیشتری برای شما؟ - نه ، من از شما شکایت می کنم - آنها معیوب هستند. - موضوع چیه؟ نمی توانید هوا را نگه دارید؟ - نه اشکالی نداره - و پس از آن چه؟ - آنها دلگرم کننده نیستند … من به تماسهای احساسی برای پذیرش و عشق تسلیم نمی شوم .
نتیجه روان درمانی در "روان تنی". 10 دلیل که چرا کار نمی کند
رواج "روان پریشی" از طریق جداول محوری و پیش بینی های استعاری عملکردی (پاها - حرکت ، معده - هضم و غیره) این امکان را فراهم کرد که بتوانیم گامی بزرگ در جهت آگاهی عمومی جهانی برداریم که تعادل روانی و سلامت جسمانی ما ارتباط مستقیم دارند.
دو مهارت که به شما امکان می دهد سریعتر و کارآمدتر روی خود کار کنید
در حال حاضر جهان آنقدر سریع در حال تغییر است که شما حتی وقت ندارید یک چشم بر هم بزنید. به نظر می رسد چندی پیش من اولین تلفن همراه خود را برداشتم و اکنون همه با تلفن های هوشمند هستند ، Pokemon در خیابان ها می دوید و عصر واقعیت مجازی در راه است.
من همه چیز را می دانم ، اما هیچ کاری نمی کنم
من همه چیز را می دانم ، اما کاری نمی کنم. یک عبارت مکرر از مشتریان که من همه چیز را می فهمم ، کتاب های زیادی خوانده ام ، در آموزش های رشد شخصی شرکت کرده ام ، و به نظر می رسد که شروع کرده ام ، اما نمی توانم مدت زیادی طول بکشد ، تسلیم می شوم.