2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مرد غمگین وارد مغازه می شود:
- سلام! مرا به خاطر بسپار؟ من دیروز از شما بادکنک خریدم.
- یادم هست. توپ های بیشتری برای شما؟
- نه ، من از شما شکایت می کنم - آنها معیوب هستند.
- موضوع چیه؟ نمی توانید هوا را نگه دارید؟
- نه اشکالی نداره
- و پس از آن چه؟
- آنها دلگرم کننده نیستند
من به تماسهای احساسی برای پذیرش و عشق تسلیم نمی شوم.به قبر ، به ویژه "توهین و نفرت". من یک چیز می گویم: نمی توان به همه کمک کرد. علاوه بر این ، همه نیاز به کمک ندارند. و علاوه بر این ، شخص به خودش کمک می کند. اما بیشتر اوقات ، بار مشکلات را بر عهده دیگران می گذارد: بستگان ، همکاران ، روانشناسان.
اوه ، اگر فقط به این سادگی بود! من به یک روانشناس (یا یک جادوگر) آمدم ، در مورد وضعیت او صحبت کردم ، او دستش را تکان داد - قوها (کلاغ ها) از آستین او بیرون رفتند و همه چیز فوراً بهبود یافت و خود به خود حل شد!
آیا این ممکنه؟ خوب ، اگر!
وقتی افراد به روانشناس مراجعه می کنند ، به طور کلی دو نوع درخواست دارند:
- خاص: من یک توده در گلو دارم. در شرایط مطلوب دیگر ، معمولاً دو یا سه ، چند جلسه طول می کشد تا یک علامت خاص مشخص شود.
- پیچیده و مبهم: "من می خواهم" برای کاهش وزن ، پول بیشتر ، شاد شدن ، ترک سیگار.
اغلب ، افراد نوع دوم درخواست را مطرح می کنند.که جلسات زیادی برای انجام آن لازم است این مشکل ممکن است چندین گره داشته باشد و از نظر استثنایی شبیه یک پای پنکیک با لایه های داخلی باشد ، جایی که یکی به دیگری وصل شده است و همه اینها آغشته شده و به میزان زیادی با تفاوت های ظریف چسبانده شده است ، به علاوه طعم داده شده با وانیل و پودر قند - که در پشت دفاع روانی پنهان شده و به صورت مخفی درآمده است. "کیک" - و آنجا - هو -با! - پنکیک.
دم کردن در این "آشپزخانه" پیچیده مشتری نمی تواند تعیین کند که آیا بهبودی وجود دارد یا خیر. واسیا چه می کند: همه کارها را ببرید و متوقف کنید ، پول پول عمومی نیست! او صادقانه معتقد است که هیچ چیز تغییر نمی کند. شاید اتفاقاً واقعاً هیچ چیز تغییر نکند. از این گذشته ، این همان هماهنگی است: یک هفته / ماه / سه ماه ، واسیا استعاری درست غذا می خورد و ده ها کیلومتر راه می رود. و هیچ چیز تغییر نمی کند! چه باید کرد؟
اگر به نظر شما می رسد که همه چیز با هماهنگی ساده است - لازم است احمقانه ادامه دهید ، سپس با درمان بیشتر و دشوارتر می شود. اگرچه ، از یک سو ، شرایط مشابه و با شرایط مطلوب دیگر است و بهتر است درمان را ادامه دهیم ، اما احمقانه نیست …
استدلال من دقیقاً با هدف کمک به مشتری در تعیین تغییر یا بهبود به درخواست وی انجام می شود. برای این ، مقاله نوشته شد.
بنابراین چه اتفاقی می افتد و تغییرات چگونه کار می کنند و آشکار می شوند؟
اثر تجمعی. تغییرات به تدریج جمع می شوند ، کمیت به کیفیت تبدیل می شود. آیا تا به حال اسکیت سواری ، دوچرخه سواری ، ماشین سواری را یاد گرفته اید؟ آیا موفق شدید این کار را سریع و با اطمینان انجام دهید؟ Vooot
به عنوان مثال ، شما یک گلدان بزرگ بلور دارید ، اما شور نیست. نمک می زنید ، مزه می کنید و بورش هنوز تازه است. خوب این چیه! فریاد می زنید. و نمک را بیشتر و بیشتر اضافه کنید تا به طعم دلخواه برسید.
قالب بهبود … تغییرات به تدریج جمع می شوند و وضعیت به صورت مرحله ای تغییر می کند. انسان تغییرات را با حالت اخیر مقایسه می کند ، و نه با حالت قبلی ، و دوباره به نظر می رسد که هیچ چیز تغییر نمی کند.
بهترین دشمن خوب. ما دیگر به یاد نمی آوریم که در ابتدا چگونه رفتار می کردیم و چه احساسی داشتیم. ما بیشتر ، بیشتر ، بیشتر می خواهیم. به عنوان مثال ، شما یک درخواست پیچیده کرده اید - برای ساختن ، که در داخل آن لایه های زیادی وجود دارد - دقیقاً وزن اضافی شما را از چه چیزی محافظت می کند ، چرا به شما وارد شده و آنچه را با غذا جایگزین می کنید. در طول دوره درمان ، در 2 ماه ، 7 کیلوگرم کاهش یافت. و شما هنوز تغییر اساسی در رژیم غذایی خود را آغاز نکرده اید - فقط برنامه روزانه خود را تغییر داده اید ، زودتر از خواب بیدار شده و صبحانه می خورید. اما شما کافی نیستید ، کافی نیست ، کافی نیست !!! و شما هنوز از بدن متورم خود متنفر هستید.
و این یک پویایی عادی برای دو ماه است ، شما در وضعیت انتقالی هستید ، و هنوز هم برای شما دشوار است که این حقیقت را بفهمید که بدن شما را به معنای واقعی کلمه می شنود و درک می کند: شما روابط با مردان را نمی خواهید - ساده ترین راه برای نجات شما از این است که آن را با چربی بپوشانید.
آن را بیاورید ، نمی دانم چیست. یک فرد یک هدف مبهم می گوید ، اما منظور شخص یا موقعیت خاصی است ، اما آن را صدا نمی کند ، زیرا یا خودش متوجه نیست ، یا در بیان آن تردید می کند ، یا بازی می کند "روانشناس عزیز ، خودتان حدس بزنید". و به نظر می رسد که هیچ چیز بهبود نیافته است.
به عنوان مثال ، شما تمایل خود را برای شادتر بودن بیان می کنید. اما در واقع ، شما می خواهید رابطه خود را با شخص خاصی (شوهر / معشوق / مادر / دوست دختر / دوست پسر) بهبود ببخشید. اما خود شما متوجه آن نمی شوید یا آن را نمی گویید. و در روند درمان ، کل تصویر موجود شما متزلزل می شود ، از جمله این شخص ، و رابطه شما با او تغییر می کند ، اما نه بلافاصله. ولی. به نظر می رسد که هدف شما به دست نیامده است ، شادتر نشده اید.
بعلاوه
هنگامی که فرد شروع به کار با موضوعات عمیق می کند ، دفاع روانی او (که فعالیت آن از ابتدای درمان افزایش یافته است) فعال می شود و ممکن است به نظر برسد که همه چیز بدتر شده است. همه ایالت ها ، قبل از انجام کار ، تشدید می شوند. مثل تاریک ترین زمان قبل از سپیده دم است. چنین تشدید هایی نشان می دهد که در داخل کار در حال انجام است و شما در آستانه بصیرت هستید.
خشن ترین دفاع روانی روشن می شود سپس ، هنگامی که به حل اختلاف و درخواست نزدیک می شوید: از کاهش ارزش روانشناس و موفقیت های شما ، تا بیماری ، خستگی ، تکرارهای عمومی و مزایای ثانویه.
چه زمانی درمان واقعا شکست می خورد؟
اگر در طول درمان خسته کننده است ، این معیاری است که ضمیر ناخودآگاه آن را روشن نکرده است. شما در یک جلسه می نشینید و به خواب می روید. در طول درمان می تواند هر چیزی باشد ، فقط خسته کننده نیست. این فقط نشانه این است که درمان کار نمی کند و رفتن به آن منطقی است.
چه باید کرد؟
برای اینکه با وجود همه مشکلات و تشدیدها ، درمان را ادامه داده و کامل کنید ، توصیه می کنم توصیه های زیر را دنبال کنید.
اولا ، برای درک و تنظیم اینکه اثر می تواند ناهموار باشد: به پیشرفتها پس از یک جلسه خاص به عنوان شاخصی از چگونگی حرکت همه چیز نگاه نکنید.
ثانیاً ، این واقعیت را بپذیرید که هر تغییری مرگ حالت قبلی است. اما هر مرگی با تولد دوباره یا تولد مجدد همراه است. در این روند ، ممکن است برای مدت کوتاهی بدتر شود. می تواند فوراً بدتر شود. این دلیل (و نه دلیلی) برای ترک درمان نیست. در اینجا مناسب است بدانید: شما و یک متخصص می توانید بلافاصله وارد دردناک ترین منطقه شوید. و در صورت لزوم ، این اثر درد را می توان کاهش داد و برطرف کرد.
سوم ، مهم است که صادقانه با خود صحبت کنید و بفهمید که چرا واقعاً به روانشناس مراجعه کرده اید. این ممکن است تا حدودی شرم آور باشد و از نظر اجتماعی غیرقابل قبول باشد ، اما تا زمانی که دقیقاً برآورده نشود ، به نظر می رسد که هیچ چیز تغییر نمی کند. در اینجا مهم است که حداقل با خودتان صادق باشید.
و همکاران در چنین مواردی (هنگامی که مشکوک هستید که این یک مشکل پیچیده است و ممکن است مقاومت های مختلف در این فرآیند فعال شوند) توصیه می کنم:
از قبل با مشتری صحبت کنید ، که نتایج می تواند از اولین یا دهمین بار باشد. در مورد خرابی احتمالی صحبت کنید. بهتر است در جایی شرایط و عوارض احتمالی درمان ثبت شود ، یک قرارداد یا سند مکتوب منعقد کنید.
اختصاص اولین جلسات م effectiveثرتر است نه مطالعات عمیق ، بلکه بهبود وضعیتی و عملیاتی ، سریع (هر چند موقت) در وضعیت فعلی مشتری. در غیر این صورت ، اکثر مردم فکر می کنند که این به آنها کمک نکرد ، بهتر نشد.
احساس شهودی داشته باشید موردی که مشتری با آن روبرو می شود ، و در مورد آن به آرامی با او صحبت کنید. این آخرین خط دفاعی کجا خواهد بود؟ شاید ، هنگام نزدیک شدن به این بهبود ، مشتری از شما بخواهد "به زور" و با گوش خود او را از حالت "احساس بدی دارم" بلافاصله به حالت "احساس خوبی دارم". به عنوان مثال ، آنها راهی غیرقابل قبول اجتماعی یا چیزی خارج از معمول را به او پیشنهاد می دهند ، به طوری که بعداً ، اگر موردی باشد ، می گویند: "این توسط روانشناس توصیه شد ، و کمکی نکرد / یا کمکی نکرد من”. برای از بین بردن مسئولیت خود در قبال شکست و موفقیت.
بدین ترتیب، شما یک فرصت واقعی خواهید داشت تا همه چیز را بهبود بخشیده و مشکلات و درخواست های خود را حل کنید ، علیرغم این واقعیت که دشوار خواهد بود ، به جای اینکه هیچ چیزی را به طور کلی بهبود ندهید. و درمان راهی برای بازگشت به خواب شیرین رحم مادر نیست. خیر این راهی است برای بهبود بهتر در این جهان ، از طریق کار بزرگ ، اول از همه ، کار خود ، پشتکار ، اشتیاق و فعالیت.
توصیه شده:
هیچ چیز جالب در زندگی من وجود ندارد ، من هیچ سرگرمی ندارم
"هیچ چیز جالب در زندگی من وجود ندارد ، من هیچ سرگرمی ندارم … کار-خانه-کار ، هیچ سرگرمی … چگونه در خودم علاقه پیدا کنم ، یا چگونه این علاقه را به اندازه ای قوی کنم که بتوانم کاری را شروع کنم؟ و سپس به نوعی همه چیز کند است … "… یا در اینجا یک سوال مشابه دیگر وجود دارد ، شما نیز اغلب می شنوید:
26 سوال که به شما کمک می کند خودتان را بهتر بشناسید
در روند زندگی ، ما با وسوسه ای برای شناخت بهتر خود و ترس از اینکه با این دانش مجبور به ادامه راه باشیم ، مبارزه می کنیم. اولین بار این سوال مطرح می شود که "من کیستم؟" ما در نوجوانی به طور جدی از خود می پرسیم و با همه سرکشی های دوره انتقالی ، ما به آن پاسخ می دهیم.
همه چیز درد می کند. هیچ چیز کمک نمی کند! یا چرا کار روی خود نتیجه ای نمی دهد
اغلب ، مشتریانی به من مراجعه می کنند که قبلاً تمام روشهای ممکن برای کار با خود را امتحان کرده اند ، کتابهای زیادی خوانده اند ، تمرینات زیادی انجام داده اند و تعداد زیادی از سمینارها شرکت کرده اند. آنها خیلی چیزها را می دانند ، خودشان می توانند به هر روانشناسی بگویند که مشکل آنها چیست و دلایل مشکلات آنها چیست.
پذیرایی باز: مرد شما سعی می کند به همه کمک کند
ماشا و اولگ با هم به اولین پذیرایی آمدند. اما ، منتظر شروع مشاوره در لابی ، آنها به طرز شگفت انگیزی به گوشه های مختلف پراکنده شدند و خود را در تلفن های خود دفن کردند. آنها در همان سکوت وارد دفتر شدند ، روی صندلی های صندلی نشستند ، با چشم های آنها برخورد کردند و حتی بیشتر اخم کردند.
اگر هیچ چیز شما را خوشحال تر نمی کند
ما اغلب فکر می کنیم که کسی یا چیزی باید ما را خوشحال کند. روان درمانگر ، همسر ، شوهر ، معشوقه ، معشوقه ، آن خاله ای که در نانوایی روبل پخت می کند ، آن "فروشنده خوشبختی" که وعده معجزه می دهد. خوب ، یا برخی از رویدادها: من رابطه ای پیدا می کنم - بهتر می شود ، من به کشور دیگری می روم - بهتر می شود ، شغلم را تغییر می دهم - بهتر می شود ، یک همسر جدید پیدا می کنم - بهتر می شود ، یا اگر همسر قبلی تغییر کند ، بهتر می شود.