من دیگر تو را نمی خواهم میل جنسی کجا می رود؟

تصویری: من دیگر تو را نمی خواهم میل جنسی کجا می رود؟

تصویری: من دیگر تو را نمی خواهم میل جنسی کجا می رود؟
تصویری: میل جنسی در آقا بیشتره یا خانم ؟ %99 مردم اشتباه میگن 2024, ممکن است
من دیگر تو را نمی خواهم میل جنسی کجا می رود؟
من دیگر تو را نمی خواهم میل جنسی کجا می رود؟
Anonim

این نظر وجود دارد که همه مردان مشغول جنسی هستند و فقط آنها همیشه به آن نیاز دارند. اما افسوس ، هنگامی که یک زن و شوهر چندین سال پس از عروسی زیر یک سقف زندگی می کردند ، اغلب اتفاق می افتد که یکی از شرکا ، که در نهایت شروع به اجتناب از روابط صمیمی می کند ، مرد می شود. به همان اندازه ، مانند زنان ، آنها خود را در نقش فردی می دانند که شریک زندگی خود را از صمیمیت محروم می کند و این امر را با خستگی ، حجم کار ، استرس و سلامت ضعیف برانگیخته است. و امروزه دیگر برای بسیاری پوشیده نیست که افسانه در مورد سردرد نزدیک به شب با یک روش کاملاً زنانه برای امتناع از رابطه جنسی فاصله دارد.

بنابراین در جفت چه اتفاقی می افتد؟ دو نفر که ، همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، دقیقاً بر اساس رابطه جنسی به هم نزدیک می شوند ، و حتی مست با لذت جنسی با یکدیگر ازدواج می کنند ، پس از مدتی یکدیگر را خنک می کنند. یا یکی از شرکا سرد می شود و دومی دائماً در جستجوی صمیمیت از او است ، هر بار از امتناع شریک آزرده خاطر می شود. کسی که از رابطه جنسی اجتناب می کند اغلب در سکوت به خود تجاوز می کند. اجتناب با قرار دادن بدن خود در اختیار شریک زندگی خود ، فقط برای اینکه به دیگری (دیگری) نرود ، زندگی او را به نوعی خشونت فیزیکی ، دروغ های مداوم و اجتناب از گناه و ترس از دست دادن روابط تبدیل می کند. و اغلب اتفاق می افتد که به نظر می رسد این زوج در رابطه خود خوب عمل می کنند ، اما مشکل در حوزه جنسی زندگی است. به حوزه ای تبدیل می شود که سناریوی خشونت و طرد شدن بین دو نفر در آن شکل می گیرد.

بنابراین میل جنسی کجا می رود؟ چه اتفاقی برای شرکا می افتد که آنها جذابیت روابط جنسی را که زمانی دلیل تصمیم آنها برای با هم بودن برای همیشه بود ، از دست می دهند؟

دلایل متعددی را می بینم.

  • من اعتقاد ندارم که زندگی روزمره "روابط جنسی را می خورد". اگر این طور بود ، هیچ زوجی وجود نداشت که یکی در آنها دائماً برای رابطه جنسی التماس می کرد ، و دیگری به خود تجاوز می کرد. سپس او از زندگی این زوج ناپدید می شود و مردم فقط به روابط دوستانه ادامه می دهند. در واقع ، با وجود زندگی روزمره ، برای یک شریک ، تشنگی برای روابط صمیمی به دلایلی باقی می ماند. اما در مورد دوم چه اتفاقی می افتد؟ به نظر من ، در وهله اول در نابودی زندگی جنسی یک زوج ، نارضایتی ناگفته ، پنهان و خشم سرکوب شده در شریک زندگی است که از صمیمیت اجتناب می کند. او حتی ممکن است از این احساسات منفی آگاه نباشد که مانع از دسترسی آزادانه به میل جنسی خود می شود ، همانطور که در مرحله اولیه رابطه بود. در جایی اتفاقی افتاد که شریک را بسیار آزرده خاطر کرد ، اما او سکوت را انتخاب کرد. و اولین علامت و سیگنال وجود یک وضعیت ناتمام در ارتباط با کینه ، ناپدید شدن بوسه ها از رابطه زوجین است. و سپس رابطه جنسی فقیرتر و خشن تر می شود.

  • سناریوی کودک و والد همچنین زندگی جنسی این زوج را از بین می برد: هنگامی که دو شریک زندگی زن و مرد را متوقف می کنند و نقش های والدین و فرزند را برای یکدیگر بازی می کنند. نشانه های چنین سردرگمی عبارت هایی هستند که اغلب به صورت جفت تلفظ می شوند: "من به شما اجازه دادم که نزد دوست خود بروید …" ، "من به شما اجازه دادم که برای ماهیگیری بروید …" ، "شما از من اجازه نخواستید …" یا هنگام شرکا شروع کنید که یکدیگر را نه با نام ، بلکه با "مادر" و "پدر" صدا کنید. یا وقتی یکی از شریک زندگی بیشتر شبیه یک کودک شیرخوار رفتار می کند و دیگری نقش والدین یا رئیس را بر عهده می گیرد. اما رابطه جنسی بین والدین و فرزند امکان پذیر نیست.
  • حسادت و کنترل نیز به مرور زمان جذابیت جنسی را در یک زوج از بین می برد و تمرکز توجه در اینجا به سوژه سوم تغییر می یابد - کسی که به آن حسادت می کنند. حسادت و کنترل فقط منجر به این واقعیت می شود که جذابیت جنسی از طرف زن و شوهر "به سمت" فرار می کند.
  • دلبستگی یکی از شرکا به والدین جنس مخالف نیز زندگی صمیمانه شرکا را به طور جدی تضعیف می کند.اگر یک زن به شدت به پدرش و یک مرد به مادرش وابسته باشد ، در سطح روانشناختی ، رابطه جنسی نه در یک جفت ، بلکه در خارج از آن صورت می گیرد ، و این رابطه را می توان به حق نامحرم نامید ، اگرچه نامحرم جسمانی اتفاق نمی افتد. به عنوان مثال ، اگر مردی ، تقریباً به سوی مادرش می دوید ، تسلیم دستکاری های او می شود تا نیازهای مادر را در پیش زمینه قرار دهد و همسرش در رتبه دوم قرار می گیرد ، دیر یا زود چنین زنی از رابطه جنسی با همسر خود اجتناب می کند و بیشتر به احتمال زیاد هیجان او به زودی با نفرت از او جایگزین می شود. به همین ترتیب ، هنگامی که زنی پدر خود را می پرستد و شوهرش را با او مقایسه می کند ، در این صورت مرد هیچ شانسی برای ایفای نقش کامل شریک ندارد و دیر یا زود او نیز با کنار گذاشتن تمام تلاش ها ، به همسرش پشت می کند. تا خودش را در رابطه عاشقانه با پدرش قرار دهد.

  • یک مورد جداگانه - یک مادرشوهر جوان ، که ناخودآگاه با دخترش رقابت می کند و به اتاق خواب جوانان حمله می کند - سرطانی برای زندگی صمیمی شریک زندگی است.
  • من معتقدم که یکی از جدی ترین دلایل حذف جذابیت جنسی از یک زوج ، رابطه جنسی یک شریک است. وقتی برای جنس دوم به خشونت تبدیل می شود ، هنگامی که آن زیاد است ، اغلب و بسیاری غیرقابل تحمل است. در اینجا می توان در مورد تفاوت مزاج صحبت کرد. اما به نحوی اتفاق افتاد که این شرکا در ابتدای رابطه این تفاوت را پیدا نکردند؟ به طور معمول ، دفعات رابطه جنسی در یک زن و شوهر ، پس از تغییر از عشق عاشقانه به عشق بالغ ، باید کاهش یابد. اما به دلایلی ، یکی از شرکا سیری ناپذیر است: او اغلب و بسیار نیاز دارد. ما قبلاً به چنین افرادی معتدل می گفتیم. اما در اینجا همه چیز چندان ساده و شفاف نیست. از این گذشته ، چنین شریکی عملاً راههای دیگری برای لذت بردن و استراحت نمی داند ، به جز وارد شدن به یک رابطه صمیمی. هرگونه استرس برای او انگیزه ای برای افزایش میل جنسی او خواهد بود. نکته این است که چنین شریکی اضطراب خود را جنسی می کند. او آن را به اندازه کافی قوی دارد و به دنبال کاهش آن از طریق رابطه جنسی است. در بیشتر موارد ، این اضطراب رها شدن ، رها شدن ، ناشی از کودکی اولیه است و از ترس از دست دادن و گرسنگی برای عشق شکل می گیرد. به نظر می رسد که این شریک نمی تواند به اندازه کافی از رابطه جنسی استفاده کند ، او دائماً برای او کافی نیست. او ممکن است به شریک خود خیانت نکند ، اما می خواهد فقط با همسر (شوهر) خود در ارتباط باشد و به طرف دیگر نرود ، و در عین حال به نظر می رسد بسیار عاشق ، وفادار و وفادار است. اما به نظر می رسد ترس او از از دست دادن شریک زندگی او را همواره به سمت همجوشی صمیمی و تصاحب بدن دیگری سوق می دهد ، زیرا این تنها راهی است که او می تواند در این عمل همجوشی احساس آرامش و امنیت کند. به دلیل همین اضطراب رها شدن است که او وسواس دیگران می شود و رفتارهای آزاردهنده از خود بروز می دهد. در مورد دوم ، برای او در چنین شرایطی ، رابطه جنسی به یک وظیفه تبدیل می شود ، زیرا احساس می کند که در پشت میل شریک زندگی نه عشق بالغ و جذابیت جنسی ، بلکه گرسنگی نوزاد است ، که می ترسد هرگز احساس نکند طعم شیر مادر در دهان او دوباره ، که تنها در ادغام با دیگری آرام می شود. و این دیگر با گذشت زمان به عنوان سینه مادر احساس می شود ، که شیر مغذی از آن باید مانند رودخانه جاری شود. و این دراماتیک ترین دلیل خروج میل جنسی از زندگی یک زوج است. از این گذشته ، دومی دائماً احساس می کند که او فقط ابزاری برای کاهش اضطراب دوم ، برای رفع گرسنگی خود است. و اگر شخص دوم مانند اول وابسته به هم باشد ، زندگی دردناکی برای زوج فراهم می شود ، با تجاوزهای فراوان و بسیاری از بی رحمانه بر اساس گناه و ترس از دست دادن ، رد می شوند. و در این مورد ، هر دو شریک به گونه ای آسیب می بینند که حتی اگر شجاعت قطع رابطه را داشته باشند "به دلیل ناهماهنگی خلق و خوی جنسی" ، رابطه را صدمه دیده و محتاطانه ترک می کنند و با یک رابطه جدید وارد می شوند. چمدان بزرگی از پیش بینی های دردناک گذشته.

  • مردم معانی مختلفی را برای رابطه جنسی قائل شدند.به عنوان مثال ، رابطه جنسی شرم آور است ، یا رابطه جنسی جرم است ، یا رابطه جنسی تنظیم کننده جریان پول در یک زن و شوهر است ، یا رابطه جنسی قدرت یکی بر دیگری است و غیره. نه دو بدن برهنه در رختخواب با هم ملاقات می کنند ، بلکه دو معنی (اغلب برای دیگری پنهان است).. و سپس رابطه جنسی تبدیل به یک معامله در تجارت روابط بین زن و مرد می شود.

روابط جنسی تنها زمانی سالم تلقی می شود که هر دو طرف نسبت به آنها احساس خوبی داشته باشند ، هیچ یک از آنها احساس خشونت و طرد شدن نداشته باشند ، هنگامی که رابطه جنسی برای هر دو شادی آور باشد و نه "در حین انجام وظیفه". اما چنین رابطه ای فقط بین دو فرد بالغ امکان پذیر است.

توصیه شده: