وابستگی به هم برای کسانی که دوست دارند دوستان ، شوهران و غریبه ها را نجات دهند

فهرست مطالب:

تصویری: وابستگی به هم برای کسانی که دوست دارند دوستان ، شوهران و غریبه ها را نجات دهند

تصویری: وابستگی به هم برای کسانی که دوست دارند دوستان ، شوهران و غریبه ها را نجات دهند
تصویری: دکترهلاکویی تاثیر وابستگی‌ و مهرطلبی Dr Holakouee 2024, آوریل
وابستگی به هم برای کسانی که دوست دارند دوستان ، شوهران و غریبه ها را نجات دهند
وابستگی به هم برای کسانی که دوست دارند دوستان ، شوهران و غریبه ها را نجات دهند
Anonim

برای ساختن مرد از شوهر ، برای درمان پدر ، برای کمک به یک دوست برای ترک یک فرد الکلی ، برای بیرون آوردن یک برادر از گودال ، برای خلاص شدن از شر اعتیاد همسر - کارهای زیادی وجود دارد که باید برای کسی که فکر می کند انجام دهد. خودش یک شنل سیاه است که ماموریت نجات جهان بر عهده اوست.

شغل بزرگ و نجیب ، مورد تأیید اجتماعی! شروع از نیاز به "صلیب خود را بکشید" و "همسر Decembrist" ، پایان دادن به "شما نمی توانید دوستان خود را در دردسر بیندازید" و نمی توانید کسی را رها کنید. و شما باید صرفه جویی کنید ، حتی به قیمت جان ، زمان ، پول ، انرژی … همه چیز.

تا اینکه یک روز پا به این خلا می گذارید.

شما وارد نقطه تیز ناتوانی و درد نخواهید شد. مرزهای ناامیدی و احساس بی فایده بودن ، حماقت ، استفاده. با درک زنده و حتی وحشتناک تر که همه چیز بیهوده بود.

تلخی و درد زیادی در وابستگی وجود دارد.

زیرا مهم نیست که چقدر تلاش می کنید ، تغییر طرف مقابل غیرممکن است. دنیای او را تغییر دهید ، او را آنطور که می خواهید ، همانطور که دوست دارید بسازید. همانطور که نیاز دارید.

در وابستگی به هم کینه زیادی وجود دارد. من سعی می کنم ، انجام می دهم … و او … و آنها … و او …

خشم - علیه خود به خاطر حماقت ، و علیه دیگری به دلیل ضعف ، اراده ضعیف ، بی مهره بودن ، به عنوان مثال - ناتوانی در مصرف و ترک مشروب. خوب ، در نهایت ، چه چیزی در آن سخت است؟ یا دوست نزدیک نمی تواند شوهر مشروب خود را ترک کند … چرا؟ یک برادر نمی تواند شغل خود را تغییر دهد ، یک شغل معمولی دیگر پیدا کند. یا شوهر در نهایت نمی تواند شروع به کسب درآمد کند. خوب ، چه چیزی اینجا سخت است؟

نجات دیگران به شما احساس قدرت می دهد.

اول ، امدادگران همیشه قوی تر از آنهایی هستند که در حال ذخیره هستند.

احساس برتری در ذهن. "من بدبختی شخص دیگری را با دستانم طلاق می دهم."

و قدرت زیادی در نجات وجود دارد.

وابسته به کد به چه چیزی بستگی دارد؟

وابستگی وابستگی به اقدامات برای نجات دیگری و احساساتی است که با این اقدامات همراه است

برای چی؟ چرا دیگری را نجات دهید؟

من می خواهم در کنار فردی زندگی کنم که حالش خوب است. چه کسی همیشه در این گند نمی زند.

اگر این شخص نگون بخت یک خویشاوند یا دوست دور نیست که لازم نیست هر روز با او ملاقات کنید ، بلکه شخصی است که شما در کنار آن زندگی می کنید ، این هنوز هم بر تمام زندگی شما تأثیر می گذارد.

در اینجا این س arال مطرح می شود - چرا ترک نمی کنید و ترک نمی کنید؟ این درک وابستگان وابسته به هم راستا را در یک منطقه خفه نگه می دارد. و نه "واقعا" ، کسانی که با پدر الکلی بزرگ نشده اند ممکن است متوقف نشوند ، آنها بدون نگاه کردن می روند.

تلاش زیادی برای نجات فرد انجام شده است. این نیروها اغلب سالها دوام می آورند. و پول مناسب

حیف است همه را رها کنیم. و اعتراف کنید که همه چیز بیهوده و بیهوده بود.

دیدن شخصی که برای شما عزیزان زندگی او را خراب می کند ، درد آور است.

مانند آن کسی که چند سال پیش با او به سینما رفته بودید و در کافه ای شیرین صدای جیر جیر را شنیده بودید ، در حال حاضر سرسام آور است ، حصار را نگه داشته و به سمت نزدیکترین گودال حرکت می کنید. یا یک دوست دختر قوی ، روشن ، زیبا ، که با همسر الکلی خود زندگی می کند ، در حال تبدیل شدن به یک خرابه قدیمی است.

نجات مانند یک بازی شانس رایانه ای است. من طرفدار این بازیکن هستم و می خواهم او برنده شود! من قصد تسلیم شدن ندارم!

وابستگی به هم وابستگی اعتیاد را دارد.

خلاص شدن از شر آن آسان تر نیست.

هرگونه اعتیاد راهی برای فرار از زندگی است. و همچنین وابستگی به هم. مشارکت در زندگی شخص دیگری نیازی به مراقبت از زندگی شما را از بین می برد. به سادگی زمانی برای آن باقی نمی ماند.

معنی ، کشش و هیجان. شرکت در ماموریت های نجات به زندگی معنا می بخشد. درایو را اضافه می کند. حرکت ایجاد می کند.

بحث درباره مشکلات شخص دیگر (یا صرفاً شایعه پراکنی) همیشه ایمن تر از این است که به مشکلات خود فکر کنید ، در مورد آنها با کسی صحبت کنید و آنها را حل کنید. این فرصتی است تا خودم را متقاعد کنم که کار مهمی را انجام می دهم. و در عین حال ، مشکلات آنها حل نشده است…. خدای نکرده متوجه نشوید.

سخت ترین کار در وابستگی به هم ، تشخیص و پذیرش ناتوانی شماست

هرچقدر هم که تلاش می کنم ، تا اختراع نکنم و هر چقدر هم که از توانم استفاده کنم ، "می توان اسب را به چاه آبیاری آورد ، اما نمی توانی او را به نوشیدن وادار کنی."

من ناتوان هستم.

برای یک لحظه تصور کنید که شوهر شما مشروب را ترک کرده است. شما با او رفتار کرده اید ، او را درمان کرده اید و او را درمان کرده اید. او نوشیدن را رها کرد ، به خود آمد ، از یک مرد بی خانمان به یک مرد معمولی تبدیل شد و … اوه … برخی پیچیدگی های زودگذر او را بر عهده گرفت. ده سال از شما کوچکتر ، نه خسته کننده و نه خسته ، اما آماده ساختن یک زندگی فوق العاده ، روشن ، پر از تازگی و وسوسه برای زندگی مشترک با او … و شما ، کسی که بهترین سالها را سپری کردید ، شبها نخوابید ، از او بیرون بیایید ، پول زیادی انداختید ، سه شغل کار کردید و بدون او فرزندان بزرگ کردید - با شما چه خواهد ماند؟

در حالی که شما این کار را می کردید ، شخصی مشغول خود بود ، حرفه ای می ساخت ، مسافرت می کرد ، تعطیلات می داد ، رمان می نوشت یا زندگی خانوادگی شادی داشت. و زندگی خود را صرف چه چیزی کرده اید و قصد دارید در آن صرف کنید؟

یک لحظه تصور کنید که دوست شما ، که با مشکلاتش زندگی می کنید ، بالاخره همه آنها را حل کرد. او پول به دست آورد ، با یک مرد عادی آشنا شد و به هاوایی رفت. او حتی وقت ندارد با شما تماس بگیرد. او تصاویری را ارسال می کند ، جایی که آنها در مقابل غروب دریا ، لبخند زده و شاد هستند. چه چیزی برای شما باقی مانده است؟ زندگیت چیه؟

اما بالاخره شوهرت بلند شد. او وزن خود را کاهش داد (شما برای رژیم غذایی سالم او تلاش زیادی کردید. در انگیزه برای دویدن در صبح). او وزن خود را کاهش داد ، زیباتر شد ، عضلات دوسر خود را سفت کرد ، عضلات شکم خود را بالا آورد ، شانه های خود را چرخاند ، و تجارت کوچک او سرانجام رونق گرفت.

و ناگهان با تلخی و اشک در چشمانش می گوید: "عزیز ، من خیلی از تو سپاسگزارم. من تازه فهمیدم زندگی چه چیز فوق العاده ای است. من هنوز می خواهم برای زندگی وقت داشته باشم. لازم است که بروم. من همچنین می خواهم با دوچرخه دور دنیا را بگردم "یا" من او را ملاقات کردم. او جوان است ، زیبا. بالاخره احساس کردم یک مرد هستم. مرا درک کن…"

اما این اتفاق می افتد که این یک زن نیست که تبدیل به یک زن بی سرپناه می شود ، بلکه کسی است که با یک تار تیز در یک لباس بلند می آید. اگر مردی زیاد و به مدت طولانی مشروب بخورد یا از مواد مخدر استفاده کند ، احتمال زنده ماندن او برای مدت طولانی بسیار اندک است. و اکنون شما بیش از پنجاه سال دارید ، بیست و پنج نفر از آنها برای نجات او سرمایه گذاری کرده اید ، و نتیجه آن چیست؟ درب تابوت و سنگ قبر در قبرستان جدید.

سخت ترین کار در وابستگی به هم تشخیص این است که ناتوانی و قدرت توهمی آن بر شخص دیگر است.

تشخیص دهید که دارید این بازی را انجام می دهید. وقت آن است که به خودتان و زندگی خود فکر کنید. آنچه را که فقط به آن احتیاج دارید زندگی کنید. آنچه را دوست دارید ، آنچه را دوست دارید ، جایی که روح شما آرام می گیرد و آواز می خواند. مراقب خود ، تجارت ، حرفه ، تحصیلات خود باشید ، خود را مرتب کنید …

آیا می توان شادی کرد ، پیاده روی کرد ، دوستان را ملاقات کرد ، سفر کرد و از زندگی به هر طریقی که بیمار است لذت برد؟ اعتیاد به الکل ، روابط مخرب …

نمیدانم. سعی کن … بالاخره زندگی مسری است. ناگهان ، نگاه به شما و شخص نجات یافته شما دوست دارد زندگی کند.

من در این مقاله در مورد مسئولیت صحبت نمی کنم. به نظر من روشن است که هر کس مسئولیت زندگی خود را بر عهده دارد. کاری که یک فرد با زندگی خود انجام می دهد انتخاب بزرگسالان اوست.

چگونه با مسئولیت خود در قبال زندگی خود کنار می آیید؟

شاید وقت آن رسیده که سرمایه گذاری روی خود را شروع کنید؟

برای جلوگیری از درد طاقت فرسا …

****

اگر سخنان من پاسخ شما را داد ، بسیار خوشحالم.

اما مقاله درمانی نیست.

خروج از رابطه وابسته به یکدیگر یک سفر جدی است ، پر از مشکلات و قلاب های "سفارشی" خود شما.

جستجوی آنها و رهایی دقیق از آنها فقط در درمان امکان پذیر است.

****

توصیه شده: