مکانیسم دفاعی افراد مودب

تصویری: مکانیسم دفاعی افراد مودب

تصویری: مکانیسم دفاعی افراد مودب
تصویری: خصوصیات افراد کنترل گر | افراد کنترل گر ان ال پی | دکتر بابایی زاد جدید 2024, آوریل
مکانیسم دفاعی افراد مودب
مکانیسم دفاعی افراد مودب
Anonim

در روند رشد ، روان ما برای زنده ماندن و حفظ خود در این جهان بزرگ و نامفهوم ، مکانیسم های محافظتی ایجاد می کند که به حذف یا به حداقل رساندن تجربیات منفی و آسیب زا کمک می کند.

هدف از مکانیسم های محافظتی ، اول از همه ، حفظ ثبات عزت نفس فرد ، ایده های او در مورد خود و تصویر جهان است. تا دنیا را برای خود تا حد ممکن امن کنید.

یکی از این مکانیسم های حفاظتی وقفه ، انعطاف پذیری است که زمانی اتفاق می افتد که شخصی کاری را با شخص دیگری انجام می دهد که دوست دارد برای خودش به دست آورد (اصطلاحی که توسط سیلویا کراکر ابداع شده است). انعطاف پذیری ترکیبی از طرح ریزی (هنگامی که احساسات ، ویژگی ها و خواسته های شخصی به شخص دیگری نسبت داده می شود) و بازاندیشی (هنگامی که فرد آنچه را که به شخص دیگر خطاب کرده بود به خود باز می گرداند) است.

این مکانیزم دفاعی افراد م polدب اغلب به دیگران اجازه می دهد آنچه را که نیاز دارند به دست آورند … اما گویی به طور تصادفی ، به طرز حیله گری بی گناه.

بنابراین ، در دوران ویکتوریا ، مرسوم نبود که مستقیماً بپرسیم … به عنوان مثال ، اگر تشنه هستید ، ابتدا باید از طرف مقابل بپرسید که آیا او می خواهد بنوشد. از او منتظر بمانید: "نه ، متشکرم" و همان سوال. فقط در آن صورت بود که می توانید "بله" را پاسخ دهید تا شخصی که از او صحبت کرده اید آب را از آن طرف میز به شما منتقل کند. به نظر می رسد - ارزش آن را دارد که فقط بخواهیم آب را بدون این همه محدودیت منتقل کنیم. اما نه … بد اخلاقی است.

داستان پری "روباه و جرثقیل" نیز در مورد انعطاف پذیری است. هنگامی که یکدیگر چیزی را ارائه می کردند که مزه خوبی برای او داشت … به امید دریافت همان شریک در مقابل. در حال حاضر ازدواج های زیادی از این دست وجود دارد. هنگامی که هیچ یک از یک زن و شوهر احساس خوشبختی نمی کند و شریک خود را در این مورد سرزنش می کند و باعث رسوایی می شود زیرا تلاش های آنها پذیرفته نمی شود. از این گذشته ، تلاش ، پیش بینی واکنش ، سرمایه گذاری زمان و پول بسیار سخت است و در نتیجه طرد می شوید و ارزش خود را از دست می دهید. اما تعداد کمی از مردم در مورد این واقعیت فکر می کنند که تلاش نمی شود زیرا هیچ کس از آنها درخواست نکرده است. اینکه شخص دیگری در واقع به چیز دیگری نیاز دارد ، به عنوان مثال ، یک تکه گوشت ، و شما به یک شکلات نیاز دارید. یکی دیگر به ایمان به او احتیاج دارد و شما باید برای کمک به حل مشکل بشتابید. دیگران به آرامش نیاز دارند ، اما شما باید در مغازه ها بگردید …

اغلب می توان جلوه های مهارت را در فیس بوک مشاهده کرد (هنگامی که آنها نه به دلیل اینکه پست را دوست داشتند ، بلکه صفحه شما را دوست دارند).

وقتی آنها کلمات عاشقانه را می گویند فقط برای شنیدن پاسخ آنها.

وقتی دختری از یک پسر می پرسد آیا می خواهد به رستوران برود … حتی اگر او واقعاً می خواهد.

وقتی یکی از دوستان برای تولد خود کیف دستی می دهد که کاملا با کفش های او متناسب است و غیره.

انعطاف پذیری در برقراری ارتباط مستقیم دخالت می کند - زیرا در خانواده والدین درخواست پذیرفته نشده است ، غرور اجازه نمی دهد ، راحت نیست ، رد شدن ترسناک است (پس از همه ، پس شما می توانید با ضربه رد مواجه شوید) ، این است شایسته نیست ، "دختران خوب این کار را نمی کنند" و غیره زیرا به نظر می رسد که شما شریک زندگی خود را خودتان (و حتی بهتر از خود او) می شناسید. زیرا هیچ تجربه ای برای صحبت مستقیم در مورد خواسته های شما ، دیدن و شنیدن نیازهای دیگری وجود ندارد. زیرا شما به طور ضمنی روی اشراف و ادب شخص دیگری حساب می کنید ، با عمل خود ، به عنوان مثال ، او را به بازی پینگ پنگ دعوت می کنید ، اما نیات واقعی او را در نظر نمی گیرید. فقط انتظار داشت که او توپ را پس بزند. به نظر می رسد او در حال تبدیل شدن به یک امر ضروری است.

انعطاف پذیری بدترین مکانیزم دفاعی نیست … تا زمانی که شروع به ایجاد رنجی تلخ از انتظارات بیجا کرده و باعث ایجاد احساس سوزش از کینه شود ("من خیلی تلاش کردم ، خیلی کار کردم ، اما او!"). اما وقتی شروع به تجزیه و تحلیل وضعیت می کنید ، ناگهان متوجه می شوید که هیچ توافق مشخصی وجود نداشت - همه چیز بر اساس تخیلات ، گمانه زنی ها ، توهمات ساخته شده بود. و در نهایت منجر به ناامیدی و پشیمانی از زمان صرف شده شد.

به عنوان مثال ، همانطور که در داستان مادربزرگ است که عمر طولانی با همسرش داشت و غذای مورد علاقه خود را به او داد - خرده نان. او خود را با یک قوز خفه کرد ، زیرا معتقد بود که مردش باید خوشمزه ترین غذا را بخورد. پنجاه سال به این ترتیب گذشت ، تا اینکه در عروسی طلایی پدربزرگ با ترس از پوسته خشک نان خواست. معلوم شد که او در تمام عمر عاشق قوز بود ، اما آن را به زن خود واگذار کرد و خودش را با خرده سخت نفرت زده گاز گرفت …

عشق - می گویی؟ نه … تعریفی.

توصیه شده: