مکانیسم های دفاعی پایین تر روان. کنترل و جسمانی سازی متعال. قسمت 4

فهرست مطالب:

تصویری: مکانیسم های دفاعی پایین تر روان. کنترل و جسمانی سازی متعال. قسمت 4

تصویری: مکانیسم های دفاعی پایین تر روان. کنترل و جسمانی سازی متعال. قسمت 4
تصویری: Level Up 115 | گیم پلی Hay Day 2024, ممکن است
مکانیسم های دفاعی پایین تر روان. کنترل و جسمانی سازی متعال. قسمت 4
مکانیسم های دفاعی پایین تر روان. کنترل و جسمانی سازی متعال. قسمت 4
Anonim

کنترل همه جانبه (تفکر عرفانی)

این خود را در اعتقاد ناخودآگاه فرد نشان می دهد که می تواند همه چیز را کنترل کند یا به نحوی (حتی برخلاف میل خود یا ناخودآگاه) بر همه آنچه در اطرافش اتفاق می افتد (گاهی حتی با خود او) تأثیر بگذارد.

به دلیل وابستگی طولانی مدت فرد به این مکانیسم ، دو گرایش قطبی می تواند ایجاد شود. اولین مورد این است که فرد نسبت به همه چیز در اطراف خود احساس مسئولیت دائمی می کند و در کوچکترین شکست یا انحراف از آنچه در آنچه اتفاق می افتد برنامه ریزی شده است ، احساس گناه ، شرم یا عصبانیت می کند. گرایش دوم در تمایل غیر قابل تحمل یک فرد برای احساس مداوم احساس کنترل همه جانبه از طریق دستکاری ، اعمال قدرت خود بر سایر افراد و رویدادها ، تا ارتکاب جنایت ، بیان می شود.

در اوایل دوران نوزادی ، کودک هنوز نمی تواند خود را از جهان پیرامون خود جدا کند و هر اتفاقی که برایش می افتد از نظر او به عنوان پیامدهای موجه خواسته ها و نیازهای او تلقی می شود. این مرحله از رشد کودک در روانکاوی "خودشیفتگی اولیه / خودمحوری" نامیده می شود که شرط لازم برای ظهور عزت نفس است. در آینده ، نوزاد از این دیدگاه ها ناامید می شود و منتظر مادر است ، به عنوان نجات دهنده ای که در ظروف آشپزخانه ناپدید می شود و همیشه وقت ندارد با اولین ناله فرزند بزرگسالش بدود. کودک به تدریج به تخیل همه کاره والدین خود (مرحله "ایده آل سازی های خودشیفته") می رود ، که رفاه و برآوردن عملاً همه نیازهای کودک در این دوره به آن بستگی دارد. با گذر مطلوب از تمام مراحل رشد ، کودک به درک کافی از توانایی های خود و توانایی های افراد اطراف خود می رسد ، به طور معمول حس خاصی از بی نهایت توانایی های خود را حفظ می کند ، که به او امکان می دهد انگیزه درونی ایجاد کند و ایمان به توانایی تأثیرگذاری بر زندگی او ، یعنی خودشیفتگی سالم.

کنترل قادر مطلق ، مانند هر مکانیسم محافظ روان ، برای نجات فرد از تجربه احساسات غیرقابل تحمل مختلف ، در درجه اول از تجربه اصلی آسیب زا - احساس ناتوانی طراحی شده است. یک فرد بالغ که به این مکانیسم ابتدایی متوسل می شود ناخودآگاه سعی می کند از خود در برابر احساس درماندگی و درماندگی در زندگی محافظت کند. و چه کسی در مدرسه قبل از دریافت نمره مورد نظر انگشتان دستش را پشت سر نمی گذارد یا برای بیرون آوردن بلیط خوش شانس در امتحان دانشگاه "دست خود" نمی گوید؟ آیین های اختراع شده و رعایت علائم عمومی نتیجه ای بی ضرر از کار کنترل همه جانبه یا به عبارتی تفکر عرفانی است - تلاش برای تأثیرگذاری بر رویدادها و افراد دیگر ، هرچند به شیوه ای جادویی ، همانطور که در فرهنگ های اولیه با فرهنگ اولیه ، تفکر انجمنی این همان چیزی است که فالگیرها و معشوقه های مختلف در آن تخصص دارند و قول می دهند با استفاده از طلسمات و مناسک جادویی مسیر رویدادها را به سمت راست تغییر دهند (که درک کودک را از یک بزرگسال به عنوان یک نیمه خدا یادآوری می کند ، که می تواند همه چیز را کاملاً تحت تأثیر قرار دهد) کل رویدادهای زندگی).

تقریباً همه ورزشکاران مراسم عرفانی خاص خود را دارند که برای پیروزی برنامه ریزی شده است. برای مثال بازیکنان هاکی موهای خود را در حین مسابقه کوتاه نمی کنند یا اصلاح نمی کنند. النا ایسمباوا چند بار قهرمان المپیک است ، قبل از پرش او خود را با پتو می پوشاند و کلمات جادویی خاصی را به کار می برد تا یک رکورد جهانی جدید به دست آورد. و سیرنا ویلیامز ، رهبر جهان در تنیس ، یک مراسم مدیتیشن ویژه دارد - شما باید قبل از اولین سرویس ، پنج بار توپ را به زمین بزنید. و برای آنها "کار می کند"! (زیرا از طریق خود هیپنوتیزم نگرشی م themselvesثر به خود می دهند).

اما خیالات در مورد قدرت مطلق خود ، کنترل بیش از حد بر وضعیت و افراد اطراف آنها را می توان نه تنها با عواقب گلگون شنید. فردی که عادت دارد زیر یوغ کنترل کامل زندگی کند دیر یا زود در شرایط زندگی با نتیجه ای غیرمنتظره روبرو می شود و بی دلیل خود را در همه چیز مقصر می داند.

به عنوان مثال می توان به دختر سیزده ساله ای اشاره کرد که در روابط والدین خود درگیری های شدیدی را تجربه می کند. در ماه های اخیر ، نیکا با خیال طلاق زندگی می کند ، که به همه اعضای خانواده اش قول داد حداقل به آرامشی برسند که مدتها منتظرش بودند. و در یک تصادف غم انگیز در این مدت ، پدرش دچار سانحه رانندگی می شود و می میرد. دختر تمام تقصیر مرگ پدر را به گردن خود می گیرد و مطمئن می شود که افکارش به واقعیت پیوسته است ، اما با اختلال در جهان و به جای طلاق از پدر و مادر ، پدرش مرد. کارهای زیادی با روانشناس در پیش است ، که باید به نیکا کمک کند تا از غم از دست دادن جان سالم به در ببرد و اعتراف کند که او به هیچ وجه مقصر اتفاقی نیست که رخ داده است.

مثال دیگر یک زن جوان و موفق تاتیانا است که از کودکی عادت داشت از خود و مادرش مراقبت کند و به روانشناس مراجعه کرد. در شش ماه گذشته ، تاتیانا علائم بسیاری را نشان داده است که مانع از م effectivelyثر کار کردن و "مادر ، همسر و دختر شایسته" می شود. به گفته تاتیانا ، بی خوابی تشدید شده ، احساس خستگی مداوم ، درد شدید در پشت و گرفتگی های مکرر ، "یک زن تحریک شده ، سالمند ، محروم از انرژی حیاتی" است. در طول مشاوره ، روانشناس موفق شد دریابد که شش ماه پیش ، در اوج بحران مالی ، تنزل درجه پیدا کرد و درآمد نصف آن را شروع کرد. همانطور که می گویند ، مشکل به تنهایی رخ نمی دهد ، یک ماه پس از اولین ضربه غیر منتظره سرنوشت ، مشکلات قلبی مادرش بدتر شد. دیگر هیچ امکان مالی برای قرار دادن مادرم در کلینیک اروپایی وجود نداشت ، به گفته تاتیانا ، محلی به عنوان یک بیمارستان "فقیر" درمان می شد. در آن زمان بود که همه علائم و نشانه ها بر زندگی چرب زن تأثیر گذاشت. در طول چند ماه کار در روان درمانی ، او توانست احساساتی را که در پشت علائم افسردگی پنهان شده بود ، کشف کند. شرم آور برای محاسبه و پیش بینی بحران اقتصادی و انجام هیچ اقدامی در محل کار برای نجات مکان. احساس گناه به دلیل ناتوانی در ارائه مراقبت های پزشکی مناسب به مادر. و در نهایت ، او کاملاً غیرقابل تحمل بود که فکر کند "بانوی آهنین" نیست که بتواند ، همانطور که در گذشته به نظر می رسید ، همه چیز را پیش بینی کند ، به درستی برنامه ریزی و کنترل کند ، حتی در چنین شرایط غیرقابل پیش بینی. تاتیانا این واقعیت را برای مدت طولانی انکار کرد و با تحریک حمایت و همدلی عزیزان خود رو به رو شد و وضعیت روانی و فیزیکی او را بیشتر تشدید کرد. زمان می برد تا با توهمات قدرت مطلق خداحافظی کند ، محدودیت های او را بپذیرد و یاد بگیرد که به دیگران تکیه کند و به او اجازه دهد گاهی احساس ضعف کند.

روانکاو معروف نانسی مک ویلیامز معتقد است که شخصی که مکانیسم دفاعی مرکزی آن کنترل همه جانبه است ، از دستکاری افراد و احساس قدرت خود لذت زیادی می برد. بنابراین ، چنین افرادی تلاش می کنند وارد مشاغل بزرگ ، سیاست ، ارگان ها و صنعت نمایش شوند ، جایی که می توانند به راحتی و به طور قانونی نفوذ خود را اعمال کنند.

اعتقاد سالم به نقاط قوت و توانایی های خود ، همراه با پشتکار ، به بسیاری از افراد کمک می کند تا به اهداف خود برسند. و هنوز هم در شرایط سخت این است که به کلمات دلگرم کننده ای که از دوران کودکی طنین انداز می شوند ، تکیه کنید: "اگر واقعاً می خواهید ، می توانید به فضا پرواز کنید!" ، که تحت کنترل همه جانبه قرار گرفته است ، تا این که در زندگی خود فلج شوید و محدودیت های خود را درک کنید. با این حال ، همانطور که آنها می گویند ، نه تنها پیدا کردن قدرت تغییر آنچه قابل تغییر است ، بلکه صبر و حوصله برای پذیرفتن آنچه تغییر نمی کند ، و عاقل بودن اشتباه گرفتن یکی با دیگری مهم است.

تجمع (تبدیل)

جسم زدایی (از یونانی باستان σῶμα - "بدن") یک مکانیسم اولیه دفاع روانی از یک فرد است که در فرایند سرکوب برانگیختگی روانی - احساسی با تبدیل حالت دوم به تنش عضلانی بیان می شود. روانشناسان برای توصیف این مکانیسم از عبارات زیر استفاده می کنند - "ترشح به اندام" یا "ترک بیماری".

در اوایل دوران نوزادی ، کودک می تواند تمام احساسات خود را فقط از طریق بدن نشان دهد ؛ هنوز واکنشهای بسیار اندکی در زرادخانه وجود دارد: گریه ، بیداری آرام یا به خواب رفتن. علاوه بر این ، نوزاد تقسیم بندی به روان و بدن ندارد (شکل گیری طرح او زمان زیادی طول می کشد) ، بنابراین پردازش نمادین تأثیر روان غیرممکن است و همه حالات به طور کامل - با کل بدن تجربه می شود. اگر کودک به مدت طولانی در وضعیت ناراضی باشد (این زمانی اتفاق می افتد که مادر ، به دلایل مختلف ، به نیازهای نوزاد حساس نیست) ، پس او چاره ای جز خاموش کردن حساسیت خود به دلیل تغییر تجربیات خود ندارد. (درد ، ترس ، وحشت ، خشم و غیره) در گیره های بدن محلی ، که می تواند باعث اختلال جدی در کار اندام های داخلی شود. عروق در ناحیه بلوک عضلانی منقبض شده و گردش خون در این مکان بدتر می شود (غذا و اکسیژن جریان نمی یابد) ، که منجر به کاهش ایمنی محلی می شود و به محیط مناسبی برای تولید مثل میکروارگانیسم های مختلف تبدیل می شود. محیط خارجی و داخلی و اگر استرس عاطفی زیاد باشد و به مدت طولانی ادامه یابد ، این می تواند منجر به بیماری های مزمن و تخریب کل سیستم فیزیولوژیکی شود.

بیماریهای دستگاه تنفسی فوقانی و تحتانی ، اختلالات دستگاه گوارش ، بیماریهای پوستی و انواع حساسیتها اختلالات روانی - روانی بسیار شایع در کودکان محسوب می شوند. در بزرگسالان ، همراه با اختلالات فوق ، مشکلات جسمی در سیستم های رویشی-عروقی ، دستگاه تناسلی ، غدد درون ریز و هورمونی نیز وجود دارد که اغلب به بیماری های مزمن تبدیل می شوند.

فروید در مورد تبدیل به عنوان یک درگیری روانی سرکوب شده بر روی اندام ، که دارای ارتباط نمادین همراه با علامت است ، نوشت. به عنوان مثال ، پارگی نسبی دست ممکن است با احساس گناه برای خودارضایی و تخیلات جنسی مختلف مرتبط با آن همراه باشد. بنابراین ، برای مدتی ، درگیری با امتناع از اجرای یک اقدام غیرقابل قبول "حل" می شود و مزیت ثانویه این بیماری جلب توجه و دریافت مراقبت است.

در واقع ، بین تمایل عاطفی "بخش داخلی کودک" فرد به استراحت ، اجتناب از شرکت در رویدادهای ناخوشایند و غیره (حتی اگر این یک پزشک است که به طور رسمی وظیفه حرفه ای خود را انجام می دهد) یک رابطه غیر اختصاصی وجود دارد.

با این حال ، روانکاوان مدرن تأکید می کنند که CONVERSION مکانیسم دفاعی بالاتری است ، زیرا با سرکوب و نماد تضادهای کامل همراه است ، اما تجارب آگاهانه ، که سپس با یک علامت جایگزین می شوند ، از آنجا که فرد قادر به حل این تناقضات نیست.

همانطور که می دانید ، مکانیزم دفاعی پایین تر ، نتیجه سیستم شکل گرفته خود تنظیم هیجانی و پردازش ذهنی احساسات و تأثیرات است ، یعنی: برای فرد دشوار است که یک احساس را بشناسد ، بفهمد که از کجا آمده است ، و حتی دشوارتر - در واقع ، با آن چه کنیم - چگونه زندگی کنیم و بیان کنیم ، به همین دلیل است که بدون پردازش و حتی ناخودآگاه در "طبقه پایین" "بیرون" ریخته می شود.

از آنجا که همه احساسات در ابتدا جسمانی هستند ، سیگنال های بیولوژیکی در مورد آنچه در بدن و روان انسان اتفاق می افتد ، در زمینه معنایی آن (در واژگان فعال) همه تجربیات روانی-احساسی که فرد به آگاهی آنها اجازه نمی دهد به صورت استعاری در کلمات رمزگذاری می شوند. عبارات را بیان می کند ، اما "بدون آنکه متوجه شود" آن را به این یا آن اندام می اندازد. معمولی ترین تظاهرات جسمانی استرس طولانی مدت و تجمع احساسات منفی بدون واکنش علائم زیر است:

- درد در ناحیه قلب ، با تقلید از آنژین صدری ، معمولاً با عبارت "آن را به قلب خود ببرید" ، "سنگینی بر قلب" توصیف می شود.

- سردرد اغلب با تنش مزمن در ماهیچه هایی که هنگام فشردن دندان ها فک را فشرده می کنند ، همراه است. مردم می گویند: "من خیلی عصبانی هستم ، فک من قبلاً ترک خورده است …".

- درد در معده ، که می تواند به گاستریت یا زخم تبدیل شود ، مشخصه افرادی است که می توان در مورد آنها گفت "درگیر انتقاد از خود است" ، "همه چیز را در خود جمع می کند".

- درد کمر کمر اغلب با این واقعیت همراه است که فرد فکر می کند "زیاد رانده می شود" ، اما جرات نمی کند اعتراض خود را بیان کند و درد در گردن با نیاز به "بالا نگه داشتن سر" همراه است در شرایط مختلف ؛

- واکنش به استرس حاد یا ناراحتی خارجی می تواند تغییراتی در فعالیت انقباضی عضلات صاف دیواره روده باشد که منجر به یبوست یا اختلال مدفوع (در بین مردم ، بیماری خرس) می شود. با عبارت زیر نشان داده شده است: "من احساس می کنم در روده ام چیزی خراب شده است".

- احتقان بینی - "رینیت وازوموتور" معمولاً با تشدید مشکلات روانی (درگیری ، اضافه کاری ، کار زیاد و غیره) همراه است. عبارت منعکس کننده این حالت: "خون از بینی باید انجام شود ، اما من نمی خواهم به." همچنین ، مشکلات تنفسی می تواند با نقض مرزهای شخصی ("کسی یا چیزی تنفس را مجاز نمی کند") یا اشکهای ریخته نشده همراه باشد.

- اختلالات خواب - بی خوابی با افزایش اضطراب همراه است ، علت ناخوشایند آن تشخیص داده نمی شود ، "پر سر و صدا" با بیش از حد هوشیاری و هوشیاری بدن ؛

- مشکلات مختلف در حوزه جنسی اغلب با احساسات ناخودآگاه واقعی یا ادعاهای موجود در مشارکت های فعلی و با سابقه شخصی پیچیده شکل گیری جنسیت همراه است - با نگرش های متناقض نسبت به بدن ، عملکردهای جنسیتی و هویت زنانه / مردانه. و با تخیلات وابسته به عشق شهوانی یا واکنش های عضلانی (گیره) به دلیل تجربیات جنسی آسیب زا پایان می یابد.

با توجه به ماهیت جسم زدایی ، دو جزء را می توان تشخیص داد که زیربنای این مکانیسم دفاعی هستند - تجربه ناخودآگاه و تنش عضلانی. روانشناسان توسعه هوش هیجانی (گسترش دامنه حسی) و کار مستقیم با بدن ، یعنی یادگیری آرامش را توصیه می کنند. کلاسهای آموزشی در استودیوهای تئاتر و رقص ، یوگا ، هنرهای رزمی ، شنا ، انواع ماساژ ، تمرینات اتوژنیک به کاهش آسیب ناشی از کار چنین مکانیسم حفاظتی کمک می کند.

علاقه دانشمندان به پدیده روانی جسمانی شدن از زمان ارسطو شروع به توسعه کرد. در طول 100 سال گذشته ، اطلاعات مهم و مفید زیادی در این زمینه جمع آوری شده است ، تعدادی طبقه بندی کشف شده و روش های درمانی توسعه یافته است. اما همه مکاتب روانشناسی به اتفاق آراء بر یک گزاره معتقدند که روان انسان عمیق و چندوجهی است. و روند تحقیق درباره معنی خاص یک علامت برای هر فرد فرمول خاصی نیست ، بلکه هر بار سفری ناشناخته و جذاب به اعماق گوشه های ناخودآگاه و پیچیده آگاهی است.

توصیه شده: