بگذار او اولین باشد

فهرست مطالب:

تصویری: بگذار او اولین باشد

تصویری: بگذار او اولین باشد
تصویری: آموزش انگلیسی بخش 1. سوالات مهم در زبان انگلیسی 2024, آوریل
بگذار او اولین باشد
بگذار او اولین باشد
Anonim

در طول هفته گذشته ، من چندین بار عبارت محکوم شده "خوب ، او چه چیزی به من داد / داد" را از مردان مختلف شنیدم؟

در مورد روابط تمام شده و همچنین روابط با شرکایی بود که در حال حاضر رضایت ندارند

در همین عبارت ، من بصورت شهودی ناهماهنگی می شنوم. مثل این است که فردی را در حال قدم زدن در خیابان به عقب ببینید. به نظر می رسد که حرکت وجود دارد ، اما به نوعی عجیب است. به نظر شما او چیست؟

و مثلاً یک دانشگاه چه چیزی می تواند بدهد؟ بله ، آنچه دانش آموز آماده است خودش ببرد! آن دانش ، آن علاقه ، آن تجربه ای که یک فرد آماده است با خود کار کند ، با تلاش زیاد.

و چه چیزی به چنین مردانی زندگی می دهد؟

آنچه می تواند از او بگیرد اگر فردی سبک زندگی کندی داشته باشد ، موقعیت فعال و خلاقانه ای نشان ندهد ، بله ، زندگی توهین کرده است. علاوه بر این ، ممکن است فعالیت بسیار پراکنده باشد و شباهت فعالیت نیز وجود دارد. لذت بردن بیشتر از زندگی اصلاً نحوه مشارکت و اثبات خود نیست. او آنجا دوید ، اینجا رانندگی کرد ، با اینها ملاقات کرد ، آنجا روشن شد. اما مهمترین چیز وجود ندارد - بردار خود. تمامیت.

در مورد یک زن هم همینطور است. من س questionsال می کنم ، چه اقداماتی قرار بود به شما احترام ، شناخت و آزادی مورد نظر را بدهد؟ آنها پاسخ می دهند. سپس روشن می شود که چرا چنین انگیزه ای متوسط چنین پاسخ ناکافی می دهد.

چه چیزی مانع شاد بودن شما می شود؟

یک زن را ارزیابی کنید ، کسی را انتخاب کنید که به درستی دوست داشته باشد؟ این یک نگاه آگاهانه است - برای درک آنچه او هنوز می دهد ، زیرا مرد با او بود یا در رابطه است. ترس مانع می شود. ترس از نزدیک شدن زیاد ترس از دادن آنچه او می خواهد به او می دهد. پس از همه ، در این صورت مرد کنترل موقعیت را از دست می دهد. به اصطلاح به دامن تسلیم شوید. اوه اوه - تماس واقعی ، واقعی رخ خواهد داد! اما این می تواند آسیب زا ، دردناک باشد ، بنابراین بسیاری از مردم ترجیح می دهند در پوسته خود بنشینند و منتظر بمانند تا عشق ، احترام و شناخت به ارمغان بیاید. "نه ، بگذار او اولین کسی باشد که ثابت کند می توان به او اعتماد کرد ، سپس من برای او کوه ها را جابجا می کنم!"

به طور کلی ، اگر اولین دامن در زندگی یک مرد (مادر) به اندازه کافی (عشق ، شناخت) نداشت ، پس مرد به سادگی آماده واکنش مثبت نیست. او به دنبال دلایلی برای ناراحت شدن خواهد بود. و صبر کن. منتظر باشید تا زنی از او قدردانی مثبت کند. فقط به این دلیل که او هست. خب بله. روی مبل دراز کشیده است ، اما چقدر دروغ می گوید!

این می تواند یک منبع خوشبختی برای مادر باشد ، فقط از کالسکه بیرون می زنم. وقتی مردی این موقعیت را به دست می گیرد ، رفتار کنترل کننده مادر را به دست می آورد. و دوباره او خوشحال نیست ، زیرا چیز دیگری می خواهد ، اما انجام دادن برای دریافت ، تنبلی است. چون ترسناک است. مامان سرزنش کرد ، انتقاد کرد ، خیلی فشار آورد. اگر مردی از یک رابطه بترسد ، در آن منفعل خواهد بود. و زن مقصر خواهد بود. شما باید مشکل خود را به گردن کسی بیاندازید.

و یک مشاهده دیگر مردانی که بنا به دلایلی در این زندگی موفق شده اند ، اصلاً از تسلیم شدن در دامن بیزار نیستند. آنها قبلاً خود را به اندازه کافی در جهان خارج تثبیت کرده اند تا محبت و عشق یک زن را در خانه کاملاً بپذیرند. برای اینکه با زنان دعوا نکنید ، باید آماده رقابت با مردان دیگر باشید. و این کار ، شجاعت ، ریسک است.

اجازه دادن به کسی که با آرامش اقدامات شما را ارزیابی کند و ارزش زن شما را برای خود بداند آزادی است. و آزادی ، اول از همه ، مسئولیت است - یک موقعیت فعال.

ظاهراً چنین مردانی قدرت درونی کافی برای آرامش و اعتماد دارند. زیرا شما در خودتان بسیار دوست دارید و به اشتراک گذاشتن چیزهای خوب بسیار خوب است. وقتی یک مرد تنبل است و خود را باور ندارد ، هیچ پری در اینجا با الهام کمک نخواهد کرد. تصمیم گیری برای رفتار نرم و سخاوتمندانه با یک زن برای مردان با اراده قوی و بالغ بسیار زیاد است.

و وقتی شروع می شود "اجازه دهید او اولین کسی باشد که تغییر می کند" ، پس من می خواهم بگویم: اولین - این مادر من بود ، همه چیز و ادعای او. حفظ ظاهر یک رابطه خوب با مادر و در عین حال ریختن کینه ها و ترس های دوران کودکی بر روی شریک زندگی شما رفتار سازنده ای برای یک رابطه نیست.در این مورد ، این مادر برای مرد است که در نقش زن-شریک دریافت کننده عمل می کند و مستقیماً شریک مجبور است نقش مادر را ایفا کند.

در حقیقت ، چنین مردان خردسال با مادران خود "ازدواج" کرده و از خیانت به او می ترسند ، زیرا عادت کرده اند از نافرمانی بترسند. آنها آزاد نشدند ، آزادی به آنها داده نشد ، و تهدید به امتناع از عشق کردند. بنابراین آنها مادرم را تا موهای سفید خود نگه می دارند. اگر او حداقل به نوعی دوست داشت!

درباره دروغ گفتن در چنین رابطه ای. وقتی کودک می ترسد ، دروغگویی را یاد می گیرد. و چنین مردهایی بسیار قول می دهند ، سعی می کنند سردتر از آنچه هستند به نظر برسند.

"آیا آن ستاره را آنجا می دهم؟"

- خیلی باحال! با تشکر. من بسیار خوشحال هستم. و وقتی که؟

- خوب ، چه چیزی را شروع می کنید که رابطه را با موارد خاص خراب کنید! تو خیلی مطالبه داری من رفتم …

می دانم که شما منتظر تماس هستید

و من چه قولی دادم

اما چقدر خوب است که یک ضربه بزنید

سبزیجات باغی

پرواز بر فراز حصار

آه میخ ، پاره کردن شلوارت

و به جنگل کاج فرار کنید

همه مردان دروغگو هستند

A. Golev

وقتی دروغ می گویم ، من بد هستم ، گناه خود را بیدار کردم. گناهکار بودن در کودکی عادی بودن است ، اینگونه است که می توانید عشق مادر خود را - از طریق انتقاد - دریافت کنید. برای غوطه ور شدن در چنین "طلسم های عشق" کافی است که شریک را لمس کنید ، او فریاد می زند ، و بس - خلسه رخ داد. و مقصر قربانی است. قربانی مسئول هیچ چیزی نیست. بنابراین شما هرگز نمی دانید که من در آنجا چه قولی داده ام. برخی از مردم چنین می گویند: "خوب ، من خیلی بی رحم هستم ، اگر می خواهی ، اگر می خواهی من را همینطور بپذیر ، اگر نمی خواهی - نه".

مادران پسران شیرخوار خود را نزد خود نگه می دارند ، زیرا رابطه با شوهرش نتیجه ای نداشت. و اینکه آیا چنین مردی با مادرش زندگی می کند یا در آن سوی کره زمین زندگی می کند چندان مهم نیست ، نکته اصلی یک ارتباط عاطفی است. این یک مورد معمول است که پسر و مادر به هیچ وجه با یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنند و از یکدیگر کینه می گیرند. بند ناف چنین پارگی را حفظ می کند. او فقط تا حد ممکن پیش می رود و مرد خود را در رابطه نادرست تر نشان می دهد

منحرف ، البته ، دایره علایق معلوم می شود. مامان-پسر-همسر. اما شریک در اینجا همچنین نقش قربانی را با اختیار خود بازی می کند و در یک رابطه وابسته به ارزش کم ارزش شرکت می کند. چنین زنی باید ناامید شود و مردی را متهم کند و به دروغ محکوم شود. این فرصت با موفقیت و به طور منظم توسط شریک فراهم می شود. و اگر این کار را نمی کرد ، آیا رابطه ای وجود داشت؟ در اینجا یک سوال جالب وجود دارد.

اساس عشق غیر ارادی ، چاشنی احساس گناه چیست. زن و مرد این میل را دارند که یکدیگر را انکار کنند. و هنگام ملاقات ، آنها سعی می کنند درد خود را با الزام به رسمیت شناختن تألیف دیگری ، از بین ببرند ، اگرچه این ویژگی شخصاً از هریک است.

مردی زن را تحریک می کند = "او بد است" ، او او را سرزنش می کند = "او بد است". وقتی "او بد است" ، لازم نیست برای او تلاش کنید. هنگامی که "او بد است" نمی توانید جلوی خود را بگیرید و تا آنجایی که می خواهید قسم بخورید. اهداف محقق شده است. بنابراین ، باتوم گناه از دست به دست منتقل می شود و درگیری در یک دایره به گردش در می آید.

هدف چنین رابطه ای این است که دوباره در احساسات دردناک دوران کودکی فرو برویم و بر ضعف خود غلبه کنیم ، والدین را شکست دهیم ، او را دوباره آموزش دهیم. هدف چنین رابطه ای اصلاً خانواده و فرزندان نیست ، همانطور که گفته شد ، بلکه فریاد زدن چیزی است که به بزرگسالان قریب به اتفاق گفته نشده است. و آنچه واقعاً به آن نیاز داریم چیزی است که به دست می آوریم. اگر به خانواده و فرزندان نیاز بود ، مطمئناً چنین می شدند.

یک مرد واقعاً می خواهد فرصت دروغ گفتن را حفظ کند و در عین حال "مادر" لبخند بزند. سپس چنین کلیشه ناخوشایندی که "من همیشه به اندازه کافی خوب نیستم" از بین می رود. البته می توانید دروغ گفتن را در چنین زمینه ای متوقف کنید "خوب ، بله ، من به شما خیانت کردم ، اما اکنون صادقانه در این مورد به شما می گویم." بله ، وقتی خیانت به آن وابسته است ، چه کسی به این نوع صداقت نیاز دارد؟ اینها همه بازی هستند. چک می کند زیرا اعتماد وجود ندارد. "بگذار به او ثابت کند که ارزشش را دارد. که او من را همه چیز خواهد بخشید. " سپس گشتالت بسته می شود - "مامان بی قید و شرط دوست دارد. اوف اکنون می توانید آرامش داشته باشید و از زندگی لذت ببرید."

همه این عجایب ناخوشایند ناشی از آسیب های دوران کودکی است.

در واقع ، هیچ فرد گناهکار یا درستی در اینجا وجود ندارد. برخی از قربانیان.مادر ، به نوبه خود ، چیزی در آنجا دریافت نکرد و انتظار زیادی از پسرش داشت. کنار گذاشتن موقعیت قربانی ، از موقعیت انتظار منطقی است. برای جلوگیری از قربانی شدن ، ابتدا باید به سادیسم خود اعتراف کنید. درد دیگری را ببینید ، با خودتان صادق باشید ، شریک زندگی خود را احساس کرده و بشنوید. سعی کنید از ضعف های او محافظت کرده و حمایت کنید و با بی گناهی خود دفاع نکنید.

اگر شما برای هرکسی مشکل خود را قبول ندارید ، سهم آنها در این واقعیت که رابطه ناسالم است و با خود تغییراتی را شروع نمی کنند ، به جای درخواست تغییر از "اول" ، پس من را ببخشید. من نمیتونم کمکت کنم

طراحی: دیمیتری شلیخوف

توصیه شده: