2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در این مقاله ، من می خواهم رایج ترین سوگیری های شناختی را بر اساس تجربه خود شرح دهم. نه ، نه روان درمانی ، بلکه روزانه ، من از محیط روزمره به صورت تمام وقت و آنلاین استفاده خواهم کرد.
سوگیری های شناختی چیست؟
تحریفات شناختی به سادگی راهی است که ذهن ما را متقاعد می کند که در واقع چیزی اشتباه است.
به عنوان مثال ، ممکن است شخصی با خودش بگوید ، "من همیشه وقتی سعی می کنم کار جدیدی انجام دهم شکست می خورم. بنابراین ، من در هر کاری که می کنم بازنده کامل هستم. " این نمونه ای از تفکر "سیاه یا سفید" (یا قطبی) است.
سوگیری های شناختی هسته اصلی چیزی است که بسیاری از روان درمانگران شناختی-رفتاری و انواع دیگر سعی می کنند به فرد کمک کنند تا از طریق تأثیر روان درمانی تغییر کند.
چگونه کار می کند؟
به بیان ساده ، با تشخیص درست اعوجاج ، درمانگر به بیمار کمک می کند تا به بازتاب ها پاسخ منفی دهد و متعاقباً نحوه رد آنها را بیاموزد. با رد ایده های منفی بارها و بارها ، فرد به تدریج با تفکر منطقی و متعادل جایگزین می شود و نقش درمانگر "فشار" می آورد ، با مقاومت کار می کند و به توسعه منشور جدیدی از جهان بینی کمک می کند.
در سال 1976 ، روانشناس آرون بک برای اولین بار نظریه سوگیری های شناختی را مطرح کرد و در دهه 1980 دیوید برنز مسئول رواج آن با نمونه های متداول تعصبات بود.
بیایید به رایج ترین آنها برویم:
1. تصفیه
فرد جزئیات منفی را گرفته و آنها را برطرف می کند و تمام جنبه های مثبت موقعیت را فیلتر می کند.
2. تفکر قطبی (یا تفکر "سیاه و سفید")
در تفکر قطبی ، چشم انداز جهان از طریق منشور "سیاه و سفید" دیده می شود.
ما باید کامل باشیم یا فقط شکست خورده ایم - هیچ حد وسطی وجود ندارد. افرادی که دارای این نوع تحریف هستند اغلب افراد را در شرایط "یا" قرار می دهند ، بدون سایه خاکستری و بدون در نظر گرفتن پیچیدگی اکثر افراد و موقعیت ها.
3. غلبه بر
در این سوگیری شناختی ، شخص بر اساس یک حادثه یا شواهد واحد به یک نتیجه کلی می رسد.
اگر اتفاق بدی فقط یکبار رخ دهد ، ما انتظار داریم که بارها و بارها اتفاق بیفتد. شخص می تواند یک رویداد ناخوشایند را به عنوان بخشی از تصویر بی پایان شکست ببیند.
4- برای نتیجه گیری قدم بگذارید
بدون مشارکت مردم ، یک فرد می داند که مردم چگونه احساس می کنند و چرا آنها به همان شیوه ای عمل می کنند. به طور خاص ، این تعریف در مورد نحوه ارتباط مردم با شما صدق می کند.
به عنوان مثال ، ممکن است شخصی به این نتیجه برسد که شخصی نسبت به او منفی است ، اما در واقع سعی نمی کند بفهمد که آیا نتیجه گیری درستی دارد یا خیر. مثال دیگر این است که فرد می تواند پیش بینی کند که همه چیز اشتباه خواهد شد و مطمئن است که پیش بینی از قبل یک حقیقت ثابت شده است.
5. فاجعه
یک فرد انتظار فاجعه را دارد ، مهم نیست. این نیز "اغراق یا به حداقل رساندن" نامیده می شود.
به عنوان مثال ، یک فرد ممکن است در اهمیت وقایع جزئی (مانند اشتباه خود یا دستاوردهای دیگران) اغراق کند. یا ممکن است رویدادهای مهم را به طور نامناسب کاهش دهد.
6. شخصی سازی
شخصی سازی یک تحریف است که در آن فرد معتقد است هر کاری که دیگران انجام می دهند یا می گویند نوعی واکنش شخصی مستقیم به شخص است. فرد همچنین خود را با دیگران مقایسه می کند و سعی می کند تعیین کند که چه کسی باهوش تر ، زیبا تر و غیره است.
شخصی که شخصی سازی را انجام می دهد نیز می تواند عامل برخی رویدادهای خارجی ناسالم باشد که مسئول آنها نبوده است. به عنوان مثال ، "ما برای ناهار دیر شدیم و مجبور شدیم مهماندار غذا را گرم کند. اگر من فقط شوهرم را وادار می کردم که این کار را انجام دهد ، این اتفاق نمی افتاد."
7. خطاها را بررسی کنید
اگر شخصی از خارج احساس کنترل کند ، خود به خود خود را قربانی درمانده سرنوشت می داند.
به عنوان مثال ، "من نمی توانم چیزی را تغییر دهم اگر کیفیت کار من ضعیف باشد و رئیس من از من بخواهد که اضافه کار کنم."
مغالطه کنترل داخلی نشان می دهد که ما مسئولیت درد و شادی همه اطرافیان را بر عهده می گیریم. چرا خوشحال نیستی؟ آیا به خاطر کاری است که من کردم؟ »
8. شکست عدالت
فرد احساس صدمه می کند زیرا فکر می کند می داند چه چیزی عادلانه است ، اما افراد دیگر با آنها مخالف هستند یا در این مفهوم نمی گنجند. مناسب ترین عبارت در اینجا این است: "زندگی همیشه عادلانه نیست."
افرادی که از زندگی استفاده می کنند ، با استفاده از یک سیستم اندازه گیری در برابر هر موقعیتی ، در مورد "انصاف" آن قضاوت می کنند ، اغلب در مورد آن احساس بد و منفی خواهند داشت.
از آنجا که زندگی "عادلانه" نیست - همه چیز همیشه به نفع شما عمل نخواهد کرد ، حتی اگر فکر می کنید باید باشد.
9. اتهام
مردم تمایل دارند دیگران را مسئول درد خود بدانند ، یا طرف دیگر را می پذیرند و خود را برای هر مشکلی سرزنش می کنند. به عنوان مثال ، "کنار من ننشین ، من را عصبانی می کند ، حالم را بد می کند!"
هیچ کس نمی تواند به ما احساس متفاوتی بدهد - فقط ما بر احساسات و واکنش های احساسی خود کنترل داریم.
10. باید
یک فرد لیستی از قوانین سخت و سریع درباره نحوه رفتار دیگران و نحوه برخورد با آنها دارد. افرادی که قوانین را زیر پا می گذارند ، فردی را عصبانی می کنند و وقتی خود او قوانین را نقض می کند ، احساس گناه می کند.
به عنوان مثال ، "من باید درس بخوانم. من نباید اینقدر تنبل باشم. " عمل "باید" متوجه خود است ، پیامد احساسی احساس گناه است. وقتی شخصی به دیگران «باید» می گوید ، اغلب عصبانیت ، سرخوردگی و کینه را تجربه می کند.
11. استدلال احساسی
مردم فکر می کنند که فرض باید به طور خودکار درست باشد.
"من می توانم آن را احساس کنم ، بنابراین باید واقعیت داشته باشد."
12. ناپدید شدن تغییرات
این انتظاراتی است که افراد دیگر با توجه به ایده آنها تغییر می کنند ، یعنی اگر فقط روی آنها کلیک کنید یا آنها را به اندازه کافی ترغیب کنید یا از دستکاری استفاده کنید. آنها باید افراد را تغییر دهند ، زیرا امید به خوشبختی کاملاً به آنها بستگی دارد.
به عنوان مثال ، یک درخواست مکرر (مشابه): "با همسرم چکار کنم ، چگونه بر او تأثیر بگذارم تا شاد و آرام شوم؟"
13. برچسب گذاری جهانی
در این تحریف ، شخص یک یا دو ویژگی را در یک قضاوت منفی جهانی خلاصه می کند. اینها اشکال افراطی تعمیم هستند و به آنها "برچسب زدن" و "برچسب زنی اشتباه" نیز گفته می شود. به جای توصیف خطا در شرایط خاص ، فرد برچسب ناسالم را به خود می چسباند. این شامل توصیف رویداد با زبانی زنده و غنی از نظر احساسی است که هیچ ارتباطی با حقیقت ندارد.
به عنوان مثال ، فردی که هر روز فرزندان خود را به مهد کودک می برد ، ممکن است بگوید که "فرزندان خود را به غریبه ها می دهد و نمی داند آنها در آنجا چه می کنند".
14. پاداش اجتناب ناپذیر از بهشت
یک فرد انتظار دارد فداکاری و خودداری او نتیجه بدهد ، گویی کسی می آید و چوب جادویی را تکان می دهد. هنگامی که پاداش هرگز نمی آید ، شخص بسیار تلخ می شود.
توصیه شده:
درباره شکنجه والدین ، از دست دادن هویت ، کرامت انسانی و عملکرد روانپزشک
هنگامی که من نوجوان بودم ، والدین یکی از دوستانم در مورد خود ، اوقات فراغت ، دوستان و خواسته هایش بسیار قاطع بودند ، اغلب سختی شدید را نشان می دادند. همیشه به نظرم می رسید که این خانواده مرفه در ظاهر فاقد صمیمیت ، گرما ، بخشش ، درک ، توانایی درک دیگران و خود هستند.
یک رویکرد مبتنی بر فعالیت برای عملکرد روابط وابسته
رویکردهای موجود برای توصیف و توضیح روابط وابسته و کاستی های آنها در نظر گرفته شده است. یک مدل وابستگی به عنوان تغییر در فعالیتهای پیشرو در تعامل از نوع "بزرگسال-بزرگسال" به نوع "والد-فرزند" پیشنهاد شده است. با کمک مدل فعالیت ، ویژگیهای زنانه روابط وابسته به یکدیگر توضیح داده می شود.
راهبردهای مقابله: نحوه عملکرد ما در شرایط استرس زا و همه آنها م Strategiesثر هستند
راهبردهای مقابله - راهبردهایی برای غلبه بر شرایط استرس زا (کنار آمدن - کنار آمدن). روشهای مختلفی برای مطالعه مقابله وجود دارد: منابع ، شخصی ، موقعیتی. رویکرد منابع فرض می کند که هر فرد دارای منابع خاصی (مادی ، اجتماعی ، جسمی ، معنوی) است ، که به او کمک می کند تا بر شرایط استرس زا غلبه کند.
سوگیری شناختی و چکار باید کرد
"رئیس به نوعی اخم کرد. احتمالاً به زودی اخراج می شوم "،" دوست دخترم تماس نمی گیرد. به نظر می رسد او از عشق خارج شده است. " به دلایلی ، ما اقدامات دیگران را بدون اطلاع از آنچه در حال رخ دادن است توضیح می دهیم. در واقع ، رئیس یا دختر ممکن است روز سختی را پشت سر گذاشته باشند یا حال خوبی نداشته باشند.
خطاهای تفکر یا 7 سوگیری شناختی رایج
شرایط زیادی وجود دارد که در آن تفکر انسان به طور سیستماتیک خطاها را ایجاد می کند و منجر به برآورد ، نتیجه گیری و تصمیم گیری نادرست می شود. و این به دلیل تمایل مغز برای ساده سازی و فشرده سازی اطلاعات در صورت حجم زیاد یا درک آن دشوار است. هنگام مواجهه با هرگونه پیامدهای ناخوشایند از موقعیت ها ، ما گاهی از عباراتی مانند: