توسعه روانپزشکی زنان

تصویری: توسعه روانپزشکی زنان

تصویری: توسعه روانپزشکی زنان
تصویری: پر درآمدترین و بهترین مشاغل خانگی دنیا !!! 2024, آوریل
توسعه روانپزشکی زنان
توسعه روانپزشکی زنان
Anonim

رفتارهای زنانه ، حرکات و شیوه های تعامل در یک دختر حتی قبل از شروع راه رفتن آشکار می شود. این نه تنها نشان دهنده شکل گیری اولیه حس اولیه زنانگی است ، بلکه شروع زودهنگام شناسایی نقش جنسیتی زنان است.

جنسیت به عنوان یک ویژگی شخصیتی در وحدت مستمر با رشد ذهنی شکل می گیرد و این امر در تحقق جنسی بزرگسالان یک زن تعیین کننده است.

توسعه روانی جنسیتی به عنوان شکل گیری هویت جنسی ، نقش جنسیتی و گرایش جنسی شناخته می شود.

روان جنسی جنبه خاصی از هستی زایی است که با رشد بیولوژیکی عمومی بدن و همچنین نتیجه اجتماعی شدن جنسی ارتباط تنگاتنگی دارد که طی آن نقش جنسی و قوانین رفتار جنسی آموخته می شود. مراحل مختلف سنی حامل بحران های متفاوتی از رشد روانی جنسی و راه هایی برای غلبه بر آنها است.

به گفته متخصصان جنسی ، رشد روانی جنسی فرد از ماه های اول زندگی آغاز می شود. در روند رشد کودک ، از برآوردن نیازهای بیولوژیکی و احساسات اولیه لذت و نارضایتی به احساسات بالاتر ، آگاهی اجتماعی و ارزیابی توانایی های فرد شکل می گیرد. این الگو همچنین مشخصه رشد روانی جنسی است.

اگر مراحل اولیه رشد طبیعی روانی جنسی وجود نداشته باشد یا نقض شود ، نقض فاحش و تغییر شکل جنسی رخ می دهد ، که بر هسته شخصیت تأثیر می گذارد.

توسعه روانی جنسی شامل: هویت جنسی (1 تا 7 سال) ، نقش جنسی (7 تا 13 سال) و جهت گیری های روان جنسی (12 تا 26 سال).

شکل گیری خودآگاهی جنسی (1 تا 7 سال) در بیشتر موارد تمایز جنسی قطعی مغز در دوران قبل از زایمان است و در آگاهی از جنسیت شخصیت خود و اطرافیان ، اطمینان از برگشت ناپذیری آن منعکس می شود. با این حال ، عوامل محیطی خرد نیز بر تشکیل این جزء تأثیر می گذارد. کیفیت تماس اولیه کودک با مادر مهم است ، که ویژگیهای تعامل با نمایندگان جنس مخالف را بیشتر تعیین می کند. در فرایند ایجاد دلبستگی به مادر ، اساس تعامل کافی با دیگران فراهم می شود و عدم وجود شخصیت مادر منجر به پاسخ بیشتر با غریبه ها با ترس و پرخاشگری می شود. در موارد ناتوانی مادر در مراقبت و عدم وجود "گفتگوی عاطفی غنی" با کودک ، یک خلأ داخلی ایجاد می شود که منجر به رفتار جدا شده دختر ، ناتوانی در ایجاد روابط با دیگران می شود.

وقتی کلیشه ای از رفتار نقش جنسیتی شکل می گیرد (7 تا 13 سالگی) ، نقش جنسیتی انتخاب می شود که با ویژگی های روانی-فیزیولوژیکی کودک و ایده آل های مردانگی / زنانگی محیط خرد اجتماعی مطابقت دارد.

این مرحله با اجتماعی شدن شدید - آگاهی از خود به عنوان نماینده یک جامعه خاص ، جذب هنجارهای اخلاقی و اخلاقی رفتار ، اهمیت یک محیط اقلیمی هماهنگ خانواده ، ساختار عاطفی و نقش خانواده و الگوهای آن مشخص می شود. رفتاری که والدین از خود نشان می دهند خانواده با تبدیل جنسیت بیولوژیکی به جنسیت ذهنی و اجتماعی با انتقال دانش به دختر در مورد تعامل جنسها ، هدف آنها در زمینه های مختلف زندگی بشر ، نسل جدیدی از زنان را تکثیر می کند. به دلیل شناسایی زودهنگام با شخصیت های مهم والدین ، دختر هنجارها و کلیشه های جنسی پذیرفته شده فرهنگی را جذب می کند ، رفتار جنسی را بررسی می کند ، که به شکل گیری جنسیت روانی کودک کمک می کند ، که شکل گیری جنسیت بر اساس آن است. روابط والدین زمینه ساز تعامل بیشتر با شریک زندگی است.فقدان تمایز واضح نقش ها در خانواده باعث می شود دختران نتوانند رفتار نقش جنسیتی را درک کنند.

شکل گیری جهت گیری روانی جنسی (12-26 سالگی) انتخاب شیء جاذبه را با ویژگی های فردی آن تعیین می کند.

از نظر روانکاوی ، همه نوجوانان یک دوره "همجنس گرایانه" را پشت سر می گذارند ، که طی آن انفجار انرژی جنسی به سمت اعضای یک جنس است. فروید بر ارتباط همجنس گرایی با دوجنس گرایی اولیه یک شخص تأکید کرد. از آنجا که بلوغ نوجوانان در مرحله ناقصی است ، همجنس گرایی نهفته می تواند هم در تماس های مستقیم جنسی و بازی ها و هم در دوستی های پرشور با همسالان هم جنس خود را نشان دهد. شکل گیری گرایش جنسی - یک سیستم ترجیحات وابسته به عشق شهوانی ، جذب افراد مخالف ، یک یا هر دو جنس ، مشکل ترین مشکل رشد روانی جنسی نوجوانان است. با این حال ، در بیشتر موارد ، تماسهای همجنسگرایانه نوجوانان ماهیت تجربی دارند ، به عنوان عنصری برای کسب تجربه جنسی عمل می کنند و وسیله ای برای بروز دلبستگی بیش از حد نزدیک و عاطفی هستند.

در سنت روانکاوانه ، سه دوره اصلی شکل گیری جنسیت به طور معمول از هم متمایز می شوند: قبل از تولد ، نهفته و تناسلی.

در سومین سال زندگی ، دختر به تفاوتهای آناتومیکی و اندام تناسلی هر دو جنس علاقه نشان می دهد. این دوره ای است که روانکاوها به عنوان نقطه عطفی در جذب نقش زن مشخص می کنند ، آنها آن را در مفهوم "مجموعه ادیپوس" قرار می دهند. در مرحله ادیپ ، هویت نقش جنسی ثابت می شود و مرحله روانی جنسیتی هویت جنسی دختر هنگامی آغاز می شود که او به عشق پدر نزدیک می شود و مادر به عنوان موضوعی برای رقابت تصور می شود. یک رابطه سه گانه آغاز می شود ، که در آن پدر نقش مهمی در تمایز رابطه بین دختر و مادر ایفا می کند ، همچنین در مراقبت و تشخیص زنانگی دختر از یک سو ، و ایجاد مرزهای مشخص در رابطه ، از دیگر.

نتیجه مثبت این مرحله ، شناسایی دختر با مادرش است. پیکربندی سه جانبه ادیپی روابط در یک دختر ممکن است تا بلوغ حل نشده باقی بماند و تأخیر بیشتر آن منجر به تغییرات برگشت ناپذیر در جهت گیری های جنسی طبیعی برای زندگی می شود. وضعیت ادیپوس همچنین منبع "ناتوانی روانی" است که با فضای شخصی و شخصی زن مرتبط است ، یعنی: دشواری حفظ رابطه با یک شیء جنسی. "ناتوانی روانی" نتیجه تأثیر مجتمع های نوزادی است و در بزرگسالی به عنوان نابودی روابط ، عشق وابسته ، گرایش های همجنس گرایانه ، گرایش به رنج تحقق می یابد.

عوامل م thatثر در گذراندن عادی مرحله ادیپ عبارتند از: نقش پدر (که غرور و عزت نفس دختر را حفظ می کند) به شناسایی او با "من" زن ، پدری که اغوا می کند ، کمک می کند. برعکس ، باعث ایجاد احساسات و تشکیلات واپسگرا می شود که شناسایی را دشوار می کند) ؛ احساسات نسبت به مادر (احساس گناه برای خواسته های ادیپ رقابت را خنثی می کند و منجر به ترس از دست دادن مادرش می شود و در نتیجه ، دختر می تواند به دلبستگی همزیستی به مادر خود بازگردد و در حالت وابستگی کودکانه ، اطاعت و مازوخیسم باقی بماند). تأثیر تجربه آسیب زا (پاسخ پدر به انگیزه های تناسلی می تواند ترس ادیپ را افزایش داده و به سرکوب جنسی کمک کند) ؛ صحنه اولیه (شامل دانش ناخودآگاه کودک از روابط جنسی بزرگسالان است و بر پذیرش نقش زن تأثیر می گذارد) ؛ انتقال بین نسلی (والدین روان رنجور فرزندان روان رنجور تربیت می کنند و مجموعه ادیپوس حل نشده والدین در مجموعه ادیپوس کودکان مشاهده می شود) ؛ خانواده های دارای یکی از والدین (سرخوردگی از عشق ادیپی اغلب ایده آل سازی تخیلات را ترویج می کند ، به ویژه اگر پدر مرده ، دلبستگی به مادر افزایش می یابد و در نتیجه ترس از جنسیت وجود دارد) مجموعه های خانوادگی (مادر سادیست و اخته کننده و پدری نرم و آسیب پذیر) به عدم شناسایی دختر با مادر کمک می کند ، کودک می ماند و اصلاً زن نمی شود).

NSاریکسون معتقد بود که برای شکل گیری درک زن از بدن و هویت زن به طور کلی ، مهمترین آن آگاهی از وجود تخمدان ها ، رحم و واژن ، عملکرد تولید مثل آنها است. این منجر به آگاهی زن از بدن خود به عنوان "فضای داخلی" می شود ، که تفاوت اساسی با تصور مرد از بدن خود به عنوان "فضای بیرونی" است. اریکسون می گوید: "سوما" اصل ساختار یک موجود زنده است که چرخه زندگی خود را می گذراند. اما سوما یک زن تنها در مورد آنچه زیر پوست او است ، یا تغییرات در ظاهر او به دلیل تغییر در سبک لباس ، نیست. برای یک زن ، فضای درونی می تواند منبعی برای ناامیدی باشد و در عین حال شرطی برای تحقق اوست. خالی ، - E. Erickson می نویسد ، - برای یک زن - مرگ. بنابراین ، به گفته E. Erickson ، بدن زن ، قبل از هر چیز ، فضای داخلی مرتبط با مادر شدن است.

در دوران تأخیر با توسعه روابط اجتماعی ، دختر با گروه های بزرگ همسالان خود تماس می گیرد و فرصت های بیشتری را در جستجوی اشیاء جدید برای ایده آل سازی و شناسایی پیدا می کند. رفتار مردانه دختر در این دوران ممکن است نشانگر کسب ویژگی های مردانه باشد یا جبران حس زنانه ضعیف و دست کم گرفته شده باشد.

نوجوانی با تغییرات در ساختار بدن و ویژگی های جنسی ثانویه همراه است. تصویر بدن با شروع قاعدگی جلب توجه می کند ، دختر به این فکر می رسد که دیگر بچه نیست و بدن بالغ را کشف می کند. قاعدگی می تواند هم باعث غرور و هم احساس شرم ، درماندگی و اضطراب به دلیل استرس ناشی از عدم توانایی در مدیریت آنها شود. بلوغ به طور کیفی ساختار خودآگاهی جنسی را تغییر می دهد ، زیرا برای اولین بار نه تنها هویت جنسی ، بلکه جنسیتی یک زن ، از جمله گرایش های جنسی او ظاهر می شود و تثبیت می شود.

با توجه به دوره ای شدن رشد روانی جنسیتی شخصیت فروید ، در دوران بلوغ ، مرحله تناسلی آغاز می شود ، بنابراین میل جنسی بر روی دستگاه تناسلی متمرکز می شود ، بلوغ شروع می شود ، روابط صمیمی دگرجنس گرا ایجاد می شود.

شخصیت تناسلی یک تیپ شخصیتی ایده آل است و با بلوغ ، مسئولیت در روابط اجتماعی و جنسی ، توانایی تجربه لذت در عشق دگرجنس گرا مشخص می شود. دلایل غیرقابل دسترس بودن مرحله نبوغ ، تثبیت میل جنسی در مراحل قبلی رشد ، به دلیل تجربه آسیب زا است.

تغییرات بیولوژیکی نیز میل جنسی دختر را تقویت می کند. در این دوره ، استمناء شدید ، اکتشافات جنسی همراه با ترس ، شرم و گناه تحقق می یابد ، کنجکاوی و تخیلات در مورد مقاربت جنسی اغلب منجر به اضطراب می شود و تخیلات درد و آسیب ناشی از مقاربت ضروری است.

رابطه جنسی بالغ با گرایش به شریک جنسی مرتبط است و نیاز به جستجوی وسایل جدیدی برای تعامل با دیگران ، به ویژه با عاشقان بالقوه دارد. راه دختر نوجوان برای حل تعارضاتش در مورد انتخاب شی از طریق "ایده آل نفس" است. باید تصاویر کودکانه از خود و شی مورد بازبینی و ایده آل سازی قرار گیرد. لذت خودشیفتگی را می توان با شناسایی با "ایده آل نفس" به دست آورد ، زیرا احساس زنانگی جذب می شود و با آن جهت گیری دگرجنس گرا شکل می گیرد.

ادبیات:

1. آسیب شناسی جنسی عمومی: راهنمای پزشکان / ویرایش. G. S. Vasilchenko. –– م.: پزشکی ، 2005. –– 512 ص.

2. فروید Z. مقالات روانشناسی جنسی / زیگموند فروید. –– م.: پوتپوری ، 2008. –– 480 ص.

3. اریکسون ای. هویت: جوانان ، بحران: ترانس. از انگلیسی / اریک اریکسون. –– م.: پیشرفت ، 1996. –– 342 ص.

توصیه شده: