شبه مجاورت. چگونه می توان با شخص دیگری کاملاً تنها ماند

فهرست مطالب:

تصویری: شبه مجاورت. چگونه می توان با شخص دیگری کاملاً تنها ماند

تصویری: شبه مجاورت. چگونه می توان با شخص دیگری کاملاً تنها ماند
تصویری: AQUASCAPING MASTERCLASS BY JUAN PUCHADES - CHALLENGE YOURSELF, CREATE SOMETHING MEMORABLE! 2024, آوریل
شبه مجاورت. چگونه می توان با شخص دیگری کاملاً تنها ماند
شبه مجاورت. چگونه می توان با شخص دیگری کاملاً تنها ماند
Anonim

صمیمیت واقعی با گفتگو آغاز می شود. نه در آغوش کشیدن ، بوسه و لایک فیس بوک. و نه حتی با کلمات محبت آمیز خطاب به مخاطب. این زمانی شروع می شود که گفتگو رخ دهد - یعنی جایی که همه می توانند دیگران را بشنوند و شنیده شوند.

به نظر می رسد گفتگو بسیار ساده است. این فقط این است که ابتدا کسی صحبت می کند ، و کسی به او پاسخ می دهد. اما در واقع ، به نظر من ، گفتگو گاهی اوقات بسیار دشوار است. و به همین دلیل.

کاری را انجام دهید که آموزش داده نشده است

توانایی شنیدن شخص دیگر فقط شنیدن کلمات و درک معنای آنها نیست ، بلکه متفکرانه ، همدلانه و فراگیر است ، گویی که جای دیگری را می گیرد. در این لحظه ، او را درک کنید ، بفهمید چه می خواهد بگوید. و این بدان معناست که در این لحظه "خود را کند کنید" ، نیازهای خود را برای مدتی به تعویق بیندازید.

و برای بسیاری از مردم انجام این کار بسیار دشوار است. از این گذشته ، چگونه می توانید این کار را با دیگران انجام دهید ، اگر مثلاً آنها هرگز با من چنین نکرده اند؟

به عنوان مثال ، اگر والدین من حرف من را نمی شنیدند ، در اواسط جمله حرف مرا قطع کردند و چیزی را برای خودشان تحمیل کردند ، یا به سادگی کلمات دوران کودکی من را به عنوان "مزخرف" و احمقانه نادیده گرفتند. آنها سعی نکردند که نفوذ کنند ، بفهمند ، بشنوند. چگونه می توانم همین کار را با دیگران انجام دهم؟ به هیچ وجه.

شبه ارتباط و شبه گفتگو

در ارتباط بسیاری از بزرگسالان ، شبه دیالوگ هایی ظاهر می شوند که از نظر شکل شبیه به ارتباط واقعی هستند ، اما به دلیل ماهیت درونی تجربیات ، منجر به صمیمیت نمی شوند. پس از آنها ، معمولاً احساس تنهایی ، غم و هدر دادن زمان.

این ارتباط شبه چیست و چگونه می توان آن را تشخیص داد؟

من چندین نوع از چنین گفتگوهایی را شناسایی کرده ام. شاید با تجزیه و تحلیل تجربه خود گزینه های بیشتری پیدا کنید. همه این گزینه ها ، همانطور که قبلاً نوشتم ، در نهایت باید یک طعم احساسی پیچیده ناخوشایند و احساس نارضایتی را به همراه داشته باشد.

1. "مال من این است که شما نمی فهمید!" … این نوع گفتگوی شبه مبتنی بر این واقعیت است که طرف مقابل در ابتدا معنی آنچه گفته شد را تحریف می کند و جزئیات را مشخص نمی کند. به عنوان مثال ، یکی می گوید: "من با این افراد متفاوت رفتار می کنم" و دیگری به او: "من متوجه شدم که شما عاشق این افراد نیستید." واضح است که معنای آنچه گفته شد قبلاً به طور قابل توجهی تحریف شده است ، زیرا شکاف روانی درونی کسی که به آن گوش می داد ، ایجاد شد. علاوه بر این. طرف مقابل در همان جمله شروع به نتیجه گیری از یک عبارت تحریف شده می کند. "و از آنجا که شما با آنها بد رفتار می کنید ، و من با آنها خوب رفتار می کنم ، پس ما دیگر دوست نیستیم!" به عنوان مثال ، اولین شرکت کننده در گفتگو هنوز تلاش می کند تا به دومی توضیح دهد که "نه ، من نمی خواستم این را بگویم ، من می خواستم این و این را بگویم" ، شانس شنیده شدن افزایش می یابد. اما ممکن است گفتگوی دوم از این سیگنال پشتیبانی نکند و بگوید "بله ، من همه چیز را فهمیدم ، چیزی برای توضیح ندارم" ، و سپس احساس ناتوانی اولی و عصبانیت و کینه دومی در "نتیجه نهایی" باقی می ماند.. مردم نه ملاقات کردند ، نه نزدیک بودند ، نه در تماس بودند. اگرچه مدتی با هم صحبت کردند. در این مثال ، معلوم شد که اولین گفت و گو کننده ، بیشتر مشتاق شنیدن و درک درست او بوده است. و در جهت صمیمیت و تماس با دومی گام برداشت. این اتفاق می افتد که هر دو نفر اول و دوم آنچه را که می شنوند تحریف می کنند و در نتیجه یک آشفتگی واقعی و در رسوب ایجاد می شود - رنجش متقابل ، عصبانیت و حتی خشم.

2. "پرسیدن سوالات" … اگر طرف مقابل روشن کند که آیا او درست فهمیده است (و سپس این باعث ایجاد ارتباط و گفت و گو می شود) ، تفاوت بزرگی وجود دارد و اگر تحت عنوان توضیح ، سعی کند پرخاشگری خود را نسبت به دیگری نشان دهد. البته ، هر س questionالی از شخص در حال حاضر به خودی خود یک اقدام تهاجمی است. اما اندازه و قدرت این تجاوز می تواند متفاوت باشد. پس از همه ، یک مهره را می توان ، به عنوان مثال ، به آرامی با یک چکش - و هسته آن را خورد ، یا شما می توانید آن را خرد کنید.

اینجا و اینجا: می توانید جزئیات را به طور دقیق روشن کنید ، یا می توانید با وسواس "حفاری" کنید. به عنوان مثال ، "من می خواهم غذا بخورم" ، یکی می گوید ، و دیگری به او می گوید: "هوم ، آیا واقعاً می خواهید؟ و چگونه می خواهید غذا بخورید ، و چرا اکنون آن را می خواهید؟ "پس از یک سری سوالات ، اولین مورد واقعاً می تواند شک کند که آیا می خواهد به خوردن ادامه دهد یا نه. و سپس او ناشنیده می ماند و البته درک نمی شود. این یک مثال ساده است. در زندگی ، این اغلب در مورد موضوعات انتزاعی تر اتفاق می افتد - هنگامی که شخصی ، به عنوان مثال ، نظر خود را درباره چیزی ابراز می کند. س questionال بدنام "روانشناسی" "چرا به این نیاز دارید؟"

3. "ضد استدلال" … هر زمان که چیز دیگری گفته می شود ، دیگری برای ایجاد ضد دیدگاه خود نسبت به چیزها استفاده می شود. مهم نیست اینجا چه می گویند. "من عاشق سیب هستم" یا "من دوست دارم این کتاب را بخوانم". گفتگو بلافاصله استدلال های زیادی پیدا می کند که چرا سیب چیز درستی نیست و این کتاب ارزش توجه ندارد. "دانشمندان اخیراً ثابت کردند که سیب به هیچ وجه سالم نیست ، اما گلابی سالم است. بخوانش! " یا "ادبیات بسیار هوشمندانه تری وجود دارد ، و این مد نیست / هوشمند نیست / مزخرف کامل / سطحی و غیره است." هدف طرفین گفتگو نیست ، بلکه یک بازی تأیید خود است. معمولاً ، از ترس و ناامنی درونی.

4. "یک پیر در باغ وجود دارد و یک عمو در کیف" … این نوعی "ارتباط موازی" است. یکی در مورد خودش چیزی گفت ، سپس دیگری در مورد خودش چیزی به او گفت ، که به پیام طرف مقابل مربوط نمی شود. شما به حرف من گوش دادید ، حالا من شما هستم. هدف فقط "گفتن" چیزی است. واکنش احساسی نشان دهید. و اینکه دقیقاً چه چیزی وجود دارد … چندان مهم نیست. من به نوعی به شما گوش می دهم ، اما در این صورت "حق اخلاقی" برای شما وجود دارد که به حرف من گوش دهید. به نظر می رسد که ما صحبت کردیم. اما ، در واقع ، هیچ کس به زندگی دیگری اهمیت نمی دهد ، شاید هیچ کاری برای انجام دادن وجود نداشته باشد …

چه کسی قادر به گفتگو است

افراد با اعتماد به نفس معمولاً قادر به گفتگو هستند. در واقع ، چنین اظهارنظر شخص دیگری ، حتی اگر با نظر خود او ترکیب نشده باشد ، تهدیدی نیست و تصویر جهان یا "تصویر من" را از بین نمی برد. این جایگزینی است که می توانید به آن علاقه نشان دهید. و - انتخاب کنید که بیشتر به آن نزدیک شوید یا زمینه های مورد علاقه خود را پیدا کنید.

وقتی دیگری موش آزمایشگاهی است

مهم است که در مورد چنین فرایند جالبی به عنوان تلاش برای ورود به سر شخص دیگر ، دور زدن اراده آزاد او ، مهم باشد. "او واقعاً چه فکر می کند؟" - دختر از روانشناس / tarologist / psychic می پرسد. اما دوست پسرت نه! راست نمی گوید ، فریب می دهد! و این چه نوع رابطه ای است که شما باید همه چیز را از طریق نوعی تفسیر از رفتار جستجو کنید و به نویسنده آن اعتماد نکنید و از آن بیاموزید؟ او پیراهن سبز می پوشد ، به این معنی که او یک فرد درون گرا است. و با رنگ قرمز - یک برون گرا. و مردم بدنبال یک میلیون توضیح هستند که هرگز در گفت و گویی زنده و واقعی با شخص دیگری ملاقات نمی کنند.

کاربران "پیشرفته" سایت های روانشناسی می گویند: "می بینم که دست های خود را روی هم گذاشته اید ، احتمالاً در برابر چیزی دفاع می کنید." و آنها واقعاً نمی فهمند که در تلاش هستند تا به طور فعال در قلمرو نفوذ کنند که مشخص نیست دعوت شده اند یا خیر. به عنوان مثال ، وقتی همه و همه - معلمان ، والدین ، همکلاسی ها - سعی کردند بفهمند شما چه نوع فردی هستید ، شادی زیادی به شما داد.! یک پسر خوب - یک پسر بد. او از عینک استفاده می کند - عینکی ، قوز کرده - ناامن ، لبخند می زند - آفرین. تمام مدت زیر میکروسکوپ ، تمام مدت آنها شما را مانند یک موش تجزیه می کنند.

خوب است از اطلاعاتی که در مورد یک شخص به طور غیر مستقیم ، صحیح و دقیق دریافت می کنید استفاده کنید.

هنگام مشورت با روان درمانگر ، این نوع مداخله ، س questionsالات ، مفروضات یا تفسیرهای او مناسب است. در آنجا ، رضایت مشتری قبلاً برای "تجزیه" روان او داده شده است. برای این منظور ، شرایط ایمن ارتباط مشتری و درمان ایجاد شده است ، روان درمانگر سالهاست که یاد می گیرد که با دقت از این ابزارها استفاده کند.

در ارتباطات معمولی ، بدون درخواست ، روانشناس شدن برای دیگری تلاشی است برای نقض مرزهای وی ، تجاوز به قلمرو خود. و این به طور کیفی از گفتگو ، از روابط نزدیک و قابل اعتماد حذف می شود.

چگونه در گفتگو باشیم

برای ایجاد یک گفتگوی واقعی ، باید به دنبال منبع در خود باشید. شنودها … گوش دادن و شامل (جمع آوری ، نگه داشتن) آن احساسات و افکار که در پاسخ به اظهارات طرف مقابل بوجود می آید. آنها نیز برگزار خواهند شد ، اما بعداً. و در حال حاضر - مهم است که "تحت تاثیر قرار گیرد" ، درک آنچه که دیگران می خواهند بگویند. و تنها در آن صورت است که تصمیم من در مورد این موضوع چیست. و آنچه مهم است گفتن در پاسخ است. گفتگوی معتبر در روح احساس رضایت و رضایت ، شادی ، قدردانی را به همراه دارد. حتی اگر نظرات یا نیازها با هم منطبق نباشند. برقراری ارتباط و گفتگو را می توان در گروه های روان درمانی به خوبی آموخت ، جایی که شرکت کنندگان دقیقاً به منظور کشف همه شکست ها در ارتباط با یکدیگر گرد هم می آیند. در درمان فردی ، می توان نحوه عادت نادیده گرفتن شخص دیگر و بر این اساس خود را تجزیه و تحلیل کرد. و نحوه انتخاب آن را تغییر دهید.

توصیه شده: