شبه مجاورت یا زندگی در قطب

فهرست مطالب:

تصویری: شبه مجاورت یا زندگی در قطب

تصویری: شبه مجاورت یا زندگی در قطب
تصویری: علت علاقه عجیب هیتلر به قطب جنوب؛ تمدن باستانی پنهان شده در قطب جنوب و ارتباطش با یوفوها! 2024, ممکن است
شبه مجاورت یا زندگی در قطب
شبه مجاورت یا زندگی در قطب
Anonim

انسان به انسان نیاز دارد…

مردم شبیه گوشت خوک ها هستند

قدم زدن در صحرای یخی برفی:

آنها از سرما و ترس دور هم جمع می شوند ،

و یکدیگر را با سوزن های خود سوزن بزنید.

آرتور شوپنهاور

مردم به صمیمیت نیاز دارند. این یک نیاز اساسی انسان است. و اگر این نیاز برآورده نشود ، فرد احساس تنهایی می کند.

در نگاه اول ممکن است چنین به نظر برسد نزدیکی و تنهایی حالتهای قطبی هستند. با این حال ، اینطور نیست. تنهایی و ادغام بیشتر قطبی هستند. مجاورت هنر برقراری تعادل بین قطب های فوق الذکر است ، بدون اینکه در هیچ کدام از آنها قرار گیرد.

صمیمیت هم جذاب و هم ترسناک است ، در عین حال شفا می دهد و آسیب می رساند. نزدیک نگه داشتن کار آسانی نیست. برای همه در دسترس نیست. به دلایل مختلف ، افراد اغلب قادر به برقراری روابط نزدیک نیستند و به انواع مختلف صمیمیت جانشین یا فرار می کنند. شبه نزدیکی ، خود را در قطب ادغام یا تنهایی می یابد.

نمونه ای از این شبه مجاورت هستند روابط وابسته به احساسات

برای من ، توانایی در روابط نزدیک معیار اصلی سلامت روانی است. این نوع رابطه برای افرادی با ساختار شخصیتی روان رنجور و مرزی در دسترس نیست. در یک رابطه ، روان رنجورها خود را فراموش می کنند ، دیگری برای آنها شرط عزت نفس ، خودآگاهی و حتی رفاه آنها است. برای خط مرزی ، فقط I وجود دارد. دیگری برای آنها عملکردی برای برآوردن نیازهای I آنها است.

در نتیجه ، افراد عصبی خود را در قطب تلاقی ، مرزبانان - در قطب تنهایی می بینند. هم آنها و هم دیگران در قالب زندگی می کنند شبه مجاورت هر دو در واقع وابستگی عاطفی دارند. و حتی استقلال فعالانه توسط برخی از مرزبانان در واقع وابستگی متقابل است - قطب دیگر روابط وابسته.

برای رابطه صمیمیت ، حضور من و دیگری ضروری است. شما به حس خود و توانایی توجه و احساس دیگران نیاز دارید. مهمترین شرط برای روابط نزدیک I-Thou این است که شرکت کنندگان در این روابط دارای مرزهای روانشناختی روشن و پایدار باشند.

مشکلات مرزی شاخص اصلی یک رابطه وابسته از نظر عاطفی است

در مقاله من ویژگی های صمیمیت در یک شخصیت سازمان یافته عصبی را در نظر خواهم گرفت.

مهمترین ویژگی مرزهای روانی چنین فردی عدم حساسیت آنها خواهد بود.

اول از همه ، این عدم حساسیت به اصطلاح "احساسات مرزی" مربوط می شود ، که مسئول روابط در مرز تماس با شریک زندگی است. "احساسات مرزی" - پرخاشگری (خشم) و انزجار. این احساسات نوعی نشانگر چراغ نقض در مرز هستند. اگر به دلایلی فعال نشوند ، شخصی که در تماس نزدیک است با مشکلات روبرو می شود.

به دلیل عدم حساسیت آنها به این احساسات ، قلمرو آنها "من" دائماً توسط دیگران "اشغال" می شود.

پرخاشگری در تماس (از درجه خفیف آن - تحریک تا عصبانیت) به من سیگنال می دهد که دیگر "روی مرزهای من قدم می گذارد" ، آنها را متوجه نمی شود یا نادیده می گیرد. یک فرد وابسته به احساسات ، که در قطب شبه مجاورت قرار دارد ، نمی داند چگونه از پرخاشگری برای ایجاد ارتباط استفاده کند. او یا آن را نگه می دارد یا به صورت تکانشی نشان می دهد ، در مورد اول خود را تخریب می کند و در مورد دوم شریک خود را نابود می کند. برای اثبات ارزش و وقار آنها در تماس ، تجاوز لازم است.

اگر فرد وابسته از نظر احساسی هنوز به نوعی نسبت به پرخاشگری حساس است ، پس با بیزاری معمولاً همه چیز بدتر است احساس انزجار برای "نخوردن" چیزی بی مزه ، غیرقابل خوردن یا خراب ضروری است. انزجار به طور فعال در اوایل کودکی در شرایطی کشته می شود که والدین سرسختانه یک قاشق دیگر فرنی را به کودک می زنند و اعتراضات او را نادیده می گیرند.سپس ، در بزرگسالی ، فردی با احساس تنفر سرکوب شده از نظر روانشناسی "همه چیز خوار" می شود و به طور معمول "همه چیزهایی را که دیگران ارائه می دهند" می بلعد.

شاخص های شبه مجاورت در یک رابطه:

  • تصور زندگی بدون شریک غیرممکن است. "اگر شما بروید ، من نمی توانم بدون شما زندگی کنم" ؛ جدایی از شریک بزرگترین فاجعه زندگی محسوب می شود.
  • یک زندگی برای دو نفر. علایق مشترک ، دوستان مشترک ، استراحت مشترک ، همیشه و همه جا با هم.
  • تمایل به کنترل حسادت شریک ، بیمارگونه.
  • روابطی که زندگی در آنها دشوار است ، اما جدایی از آنها غیرممکن است.
  • تغییرات احساسی در روابط: از "عشق نمی تواند" تا "نفرت از کشتن"

افراد روان رنجور به دلیل افزایش اضطراب ، شریک کنترل کننده ای را برای رابطه انتخاب می کنند. من شرح مفصلی از اشکال تجلی کنترل را در مقاله "ویژگی های تجلی تجاوز در روابط وابسته به هم" توضیح دادم.

در اینجا من فقط آنها را لیست می کنم:

  • "من فقط نگران تو هستم …".
  • "من می دانم که چگونه باید باشد …".
  • "من بهتر می دانم که شما به چه چیزی نیاز دارید …".
  • "اگر مرا دوست داری ، پس نباید از من اسرار داشته باشی."

آیا راهی وجود دارد؟ چگونه روابط نزدیک ایجاد کنیم؟

به صورت متناقض ، برای رابطه نزدیک با دیگری ، ابتدا باید خود را بشناسید ، با خود ملاقات کنید

و برای این شما نیاز دارید:

  • ایجاد حساسیت به خود برای آشنایی با I. من سعی کنید بین صدای بلند دیگران در من صدای ضعیف من را تشخیص دهید من چه هستم؟ من چه می خواهم؟ آنچه من احساس میکنم؟ کاری که بتونم؟
  • حساسیت از دست رفته را نسبت به تجاوز و انزجار بازیابی کنید. اهمیت و ارتباط رابطه این احساسات "مرزی" را تشخیص دهید.
  • انواع خوب پرخاشگری را در روابط بیاموزید. پرخاشگری را با استفاده از تکنیک "I-statement" بیان کنید: "من از دست شما عصبانی هستم!" به جای "تو مرا عصبانی می کنی!"
  • احساس گناه سمی را که به شما اجازه نمی دهد برای خود و فقط برای خود چیزی بخواهید از بین ببرید. اهمیت و ارزش خواسته های I خود را بشناسید.

چه چیزی را می توانید در یک رابطه تمرین کنید؟

- وقت آن است که خودتان با افکار و احساسات خود تنها باشید.

- فضایی برای خود ، که می تواند به شکلی که دوست دارید چیده شود و می توانید در آن برای خود وقت بگذارید.

- سرگرمی هایی برای خودتان که شغل شما شادی و لذت را به ارمغان می آورد.

توصیه شده: