2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مادرم همیشه خیلی خوب می خواند. نه ، او یک خواننده حرفه ای نبود ، اما قطعاً صدا و گوش داشت و دارد.
وقتی دوستان ، همسایگان و (یا) بستگان او جمع می شدند ، همه وقتی او را می خواند دوست داشتند. او آواز خواند ، و آنها نیز با او آواز خواندند.
تا آنجا که به خاطر دارم ، من همیشه یا تقریباً همیشه عاشق آواز خواندن بودم. اما ، من خودم هستم و مادر ، این مادر است.
مادرم به آواز خواندن من اهانت می کرد. اما نزدیکترین همسایه ها ، وقتی در یک آپارتمان عمومی زندگی می کردیم ، کنسرت های من را دوست داشتند. من انواع پارچه پوشیدم و آواز خواندم. و آنها کف زدند. خوشحال بودم.
و سپس ما با این همسایگان جدا شدیم. و من فقط با دوستانم یا تنها هنگامی که در حال چرخش روی یک تاب در نزدیک خانه بودم ، شروع به خواندن کردم.
دقیق تر ، لحظه دیگری بود که من آهنگهای آنا آلمان را برای دوستان مادرم خواندم. من آن زمان 12 یا 13 ساله بودم. به یاد ندارم چگونه اتفاق افتاد که برای آنها شروع به خواندن کردم ، اما واقعیت همچنان پابرجاست.
"پژواک عشق" و "امید" را خواندم ، شاید چیز دیگری هم خواندم ، اما یادم نمی آید. و وقتی کارم را تمام کردم ، دوستان مادرم گفتند که البته آنا آلمانی بهتر می خواند.
و سپس من آنقدر دردناک و توهین آمیز بودم و آنقدر می خواستم خود را پنهان کنم ، به طوری که برای مدت طولانی من با هیچکس جز دوستان و جوانانم نمی خواندم.
حتی برای من دشوار بود ، فقط کمی آهنگ را برای افراد مسن تر از من یا خیلی آشنا نشنوم.
به نظر می رسید مردم دوباره می گویند من در خوانندگی بد هستم.
سالها گذشت … از آن زمان آب زیادی زیر پل جاری شد ، از جمله در روند درمان شخصی و گروه درمانی. من هرگز درخواست خوانندگی نکردم ، اما آنها به نوعی خودشان تصمیم گرفتند.
و اکنون که به عقب نگاه می کنم ، کلمات آهنگ را می بینم - "اینجا از راه دور ، چیزهای زیادی از چشم ها گم شده است. ابرهای رعد و برق در حال ذوب شدن هستند. توهین ها مضحک به نظر می رسند" … و می فهمم که آنها برای من نبوت آمیز بودند.
از این گذشته ، در اینجا و اکنون ، با نگاهی به آن دور ، و هنوز 35-36 سال نگذشته است ، آن ابرهای رعد و برق واقعاً ذوب شدند و من حتی متوجه نشدم که چه زمانی ، و این نارضایتی ها مضحک به نظر می رسند.
مضحک است زیرا آواز خواندن یک دختر 12-13 ساله با تمام وجود نمی تواند با آواز زنی مقایسه شود که نه تنها صدا و شنوایی فوق العاده ای دارد ، بلکه به دلیل سن و تجربه اش نیز احساس می کرد ، همه چیزهایی که او در مورد آن می خواند و این اصلاً به این دلیل نیست که من آن زمان ضعیف می خواندم ، بلکه به این دلیل است که آنها موارد غیرقابل مقایسه را مقایسه کردند.
چرا من این همه هستم؟ و علاوه بر این ، قبل از اینکه خود را با کسی مقایسه کنید ، ببینید آیا ممکن است ، آیا واقعاً ضروری است ، خودتان را با این شخص خاص مقایسه کنید. پس از همه ، مقایسه همیشه به نفع شما نیست ، به این معنی است که چیزی در مورد شما اشتباه است. اغلب ، این بدان معناست که شما متفاوت (متفاوت) هستید و در واقع شخصیت شما بسیار مهمتر از شبیه بودن به کسی است.
خودتان باشید ، زیرا بسیار جالب تر از کپی بد بودن کسی است.
…………………………………………………………………………………………………………………..
توصیه شده:
نظر شخص دیگری را قبول کنید که با نظر شما مطابقت ندارد
هر شخص از نظر طبیعت منحصر به فرد است. افکار ، احساسات و اقدامات افراد مختلف در پاسخ به موقعیت یکسان متفاوت خواهد بود. هرکس با دیدگاه خودش شناخته می شود. پس چرا اتفاق می افتد که قبول نظر مخالف شما دشوار است؟ تعدادی از آلودگی ها (باورهای غلط) را می توان شناسایی کرد که با پذیرش نظر دیگران تداخل دارد.
دستکاری کنندگان در خانواده داستان دختری که "بسیار دوست" مادر در حال مرگ در حال مرگ است
مامان! من نمی توانم همیشه با تو زندگی کنم! بالاخره من تحصیلات عالی گرفتم ، دیپلم قرمز دارم! من دعوت شده ام تا در بهترین موسسه در زمینه آموزش کار کنم! - ناتاشا به مادرش فریاد زد. بیش از یک ساعت است که او و مادرش در حال بحث در مورد این موضوع هستند که او تصمیم گرفته است به مسکو برود و همه چیز برای او آماده است.
رعد و برق خود برتر
این نام عاشقانه متعلق به R. Steiner ، فیلسوف ، بنیانگذار آموزش والدورف است. این بدان معنی است که آن بحران ها ، اوج تجربیاتی است که در آن کودک ابتدا خود ، ماهیت واقعی خود را "بیدار می کند" - بیدار می شود و در دنیای پیرامون خود به دنبال بیان آن است.
توهین های توهین آمیز
"سنکا" فیلسوف رومی کمی بیش از دو هزار سال پیش گفت: "طبیعت طوری تنظیم شده است که توهین بیشتر از کارهای خوب به یاد می آید. خوبی فراموش می شود و توهین ها سرسختانه در حافظه نگهداری می شوند." و هیچ چیز تغییر نکرده است! در مورد کسی ، اما برای من ، یک جرم مانند لکه جوهر روی یک سفره سفید برفی است:
شما هنوز از این واقعیت که هیچ مردی وجود ندارد رنج می برید ، و این خانمها در حال حاضر برای شکار هستند
دیروز مقاله ای منتشر کردم من برای یکی از شبکه های اجتماعی "ارسال مجدد" کردم و یکی از دوستان من در انجمن سرطان شناسی با من تماس گرفت. قبلاً ، گاهی اوقات از چنین مهمانی های آنلاین دیدن می کردم ، جایی که افراد (بیشتر زنان) با تشخیص سرطان در آنجا جمع می شدند.