ماهیت روان درمانی کوتاه و مختصر است - کار شایسته با احساسات و احساسات

فهرست مطالب:

تصویری: ماهیت روان درمانی کوتاه و مختصر است - کار شایسته با احساسات و احساسات

تصویری: ماهیت روان درمانی کوتاه و مختصر است - کار شایسته با احساسات و احساسات
تصویری: کارگاه روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت (ISTDP) دکتر علیرضا طهماسب قسمت اول 2024, آوریل
ماهیت روان درمانی کوتاه و مختصر است - کار شایسته با احساسات و احساسات
ماهیت روان درمانی کوتاه و مختصر است - کار شایسته با احساسات و احساسات
Anonim

در این مقاله من دیدگاه خود را در مورد چگونگی کار سریع و کارآمد با حوزه عاطفی فرد به اشتراک می گذارم. من قبلاً مقاله ای در مورد احساسات ، احساسات آنها ، آنچه برای درک نحوه مدیریت حوزه عاطفی خود نیاز دارید ، نوشته ام. در اینجا من می خواهم این موضوع را از طرف دیگر لمس کنم ، یعنی درک روشن و بدون ابهام از احساساتی که مسئول چه چیزهایی هستند ، چرا بوجود می آیند و چه کارهایی باید با آنها انجام شود.

برای شروع ، می خواهم به شما یادآوری کنم که هیچ احساس "بد" و "خوبی" وجود ندارد. همه احساسات و احساساتی که ما تجربه می کنیم ضروری است ، فقط برخی از آنها راحت هستند (شادی ، تعجب ، علاقه) ، آنها نشان می دهند که ما همه چیز را درست انجام می دهیم ، در حالی که دیگران - احساسات و احساسات ناراحت کننده - به ما داده می شوند تا این ناراحتی (عدم تعادل سیستم ها - منظور من یک شخص است) برای از بین بردن و آوردن شخص به حالت متعادل.

نکته بعدی که درک آن بسیار مهم است و من هنوز نگفته ام اصولی است که مغز و روان بر اساس آن کار می کنند. البته ، ما فقط درک اساسی را تجزیه و تحلیل می کنیم ، بدون آن درک و ویرایش "پر شدن درونی ما - حوزه احساسی" بسیار دشوار خواهد بود.

حافظه چگونه کار می کند؟

بیایید نگاهی به نحوه عملکرد حافظه بیندازیم ، درک این موضوع بسیار مهم است. حافظه انسان بر اساس تداعیات کار می کند و این ارتباطات حداقل در نگاه اول می توانند کاملاً متفاوت و گاهی اوقات آگاهانه (ناخودآگاه) نباشند. حالا معلوم می شود که کجا را پیش می برم …

به عنوان مثال ، بیایید به جلوه ای مانند deja vu نگاه کنیم. قبل از آن لحظه ، چیزی مشابه با شما (مهم نیست ، مستقیم یا غیر مستقیم) با آنچه در حال حاضر در حال وقوع است ، وجود دارد ، و البته ، از طریق ارتباط ، شما می دانید (تصور داشته باشید) آنچه در پی خواهد بود ، در حالی که آگاهانه نمی توانید هیچ شباهتی بین موقعیت ها مشاهده نکنید (زیرا همه اطلاعات جمع آوری شده در طول عمر در ناخودآگاه است و شما آن را یکباره متوجه نمی شوید). در اینجا همه "دژاوو" برای شما آمده است.

بنابراین: موقعیتی در زمان حال ، مشابه وضعیت گذشته ، به طور خودکار باعث می شود در زمان حال احساس کنید ، که ممکن است در حال حاضر هیچ گونه توجیه منطقی (منطقی ، آگاهانه) نداشته باشد.

همه موقعیتهای احساسی مهم مرتبط با این احساس در یک "سلول حافظه" مشخص نوشته شده است. علاوه بر این ، از آنجا که این احساس دارای مکان موضعی خاصی در بدن است ، جایی که خود را نشان می دهد ، پس در همان مکان در بدن همه پیوندهای این احساس ثبت می شود.

فروید ، که روش "انجمن های آزاد" را ابداع کرد ، تا حدی این موضوع را درک کرد ، که بر اساس آن ، اگر معجزه ای رخ دهد ، روانکاو دچار آسیب می شود ، که به احتمال زیاد روانکاو نمی داند چگونه به طور م workثر کار کند (وجود دارد یک روش کاملا متفاوت برای کار).

و به عنوان مثال ، در هیپنوتیزم یا حالت خلسه عمیق ، ما وقت و هزینه مشتری را برای به خاطر سپردن هر آنچه ممکن است هدر نمی دهیم ، بلکه عمداً بر روی یافتن علت اصلی تمرکز می کنیم ، اما این در حال حاضر یک روان درمانی خالص (دقیقتر ، هیپنوتراپی) خواهد بود. ، و اکنون من نمی خواهم به تفصیل توضیح دهم که چه کاری و در چه ترتیبی باید انجام شود. هدف این مقاله کاملاً متفاوت است.

آنچه ما واقعاً به آن نیاز داریم این است که دقیقاً در آن "سلول حافظه" که احساس در آن نوشته شده است وارد شویم ، که ما باید با آن در همه این شرایط کار کنیم. یک بار دیگر - ما به وضعیت اهمیت نمی دهیم ، تقریباً هر چیزی می تواند باشد ، احساسی که با آن همراه است برای ما مهم است و نگرش نسبت به آن را نشان می دهد. علاوه بر این ، نه احساس آگاهانه فعلی شما ، بلکه برعکس ، یک واکنش خودکار ، ناخودآگاه (و اگر غریزی ، سپس ناخودآگاه) از آن کوچکی که تصمیم به واکنش به این نوع تهدید گرفته اید (این چیزی است که شما باید با آن کار کنید). با این مرتب شده است. برو جلو.

ناخودآگاه ، ناخودآگاه و آگاه:

اکنون وقت آن است که دریابیم "ناخودآگاه ، ناخودآگاه و آگاهی" چیست. برو. اگر ما به عنوان یک استعاره تصور کنیم که ناخودآگاه BIOS است ، ناخودآگاه Windows است ، پس آگاهی باقی می ماند ، که در این مدل می توان آن را با حافظه دسترسی تصادفی مقایسه کرد.

در واقع ، هوشیاری آن بخش منطقی است که مانند شخصیتی با امکان کنترل دستی ، مسیر دریایی از تهدیدها یا فرصتهای بیرونی را روشن می کند ، در اینجا بستگی به شخصی دارد که تمرکز توجه به کجا معطوف خواهد شد. و از آنجا که آگاهی محدودیت های خود را دارد (یعنی می تواند 7 (+/- 2) شیء را به طور همزمان درک کند) ، وظیفه ناخودآگاه و ناخودآگاه این است که تا آنجا که ممکن است آن را از بارهای غیر ضروری تخلیه کنند. علاوه بر این ، در اقداماتی که غرایز و احساسات مهم هستند (به عنوان مثال ، رابطه جنسی یا دعوا) ، هوشیاری فقط تداخل ایجاد می کند.

امیدوارم در حال حاضر حداقل یک تصویر اولیه از نحوه کار همه چیز ، حداقل در سطح اولیه ، در ذهن من شکل بگیرد.

بیایید مطالب آموخته شده را خلاصه کنیم:

هر زمان که اتفاقی برای شما می افتد ، ناخودآگاه تصمیمی می گیرد و آن را به ناخودآگاه می فرستد ، که این کار را به یک احساس تبدیل می کند تا بتوانید اقدامی انجام دهید (غریزه برانگیخته می شود).

فرض کنید ناخودآگاه شما تصمیم می گیرد که موقعیت خطرناک است ، این واکنش را به ناخودآگاه هدایت می کند و این احساس را ایجاد می کند - به عنوان مثال ، ترس ، که به نوبه خود شما را به عمل (غریزه) سوق می دهد: یخ بزنید و فکر کنید ، یا فرار کنید ، یا پنهان شوید یا چیزی را بگیرید و در پاسخ حمله کنید. غریزه ، همانطور که بود ، از شما می خواهد که امنیت را بازیابی کنید (تعادل سیستم را بازیابی کنید) ، و پس از آن روان و مغز شما (به عنوان مثال ، از طریق هورمون های مختلف و انتقال دهنده های عصبی) به شما این امکان را می دهد که دوباره احساس راحتی کنید.

بنابراین یکبار دیگر: یک محرک (تهدید از محیط خارجی) -> تصمیم (احساس + خروجی) -> احساس در بدن -> عمل (غریزه) وجود دارد.

خلاصه کنید تا در سر شما جا شود

ناخودآگاه:

- غرایز ؛

- بازتاب ها و خودکارسازی ها ؛

- سیستم ها و زیر سیستم های بدن (سیستم عصبی مرکزی ، سیستم های خود مختار ، ایمنی ، غدد درون ریز ، سمپاتیک ، پاراسمپاتیک و غیره) ؛

ناخودآگاه:

- عادات ؛

- اعتقادات ؛

- ارزش های؛

- اطلاعات جمع آوری شده در طول عمر ؛

- فیلترهای ادراک

هوشیاری:

- تفکر منطقی؛

دستورالعمل کار با احساسات:

و من احتمالاً با یک گیلاس روی کیک پایان می دهم. اکنون شما بخش اساسی روان درمانی را درک خواهید کرد. اجازه دهید کارکردهای حواس را به شما یادآوری کنم - آنها برای بازگرداندن تعادل سیستم - انسانی یا امنیتی مورد نیاز هستند. احساسات و عواطف زبان روان شما هستند ، این زبان ساختارهای عمیق شخصیت شماست. حال بیایید نگاهی به انواع احساسات ، عملکرد آنها و آنچه می توان و باید با همه اینها انجام داد ، بیندازیم:

حواس مرتبه اول:

- ترس - احساس ناامنی ، من در خطر هستم (لازم است غالب را شناسایی ، تهدید را از بین ببرید ، امنیت را بازگردانید) ؛

- کینه - آنها با من اشتباه ، ناعادلانه ، غیر صادقانه رفتار می کنند (شما باید عدالت را احیا کنید ، مجرم را ببخشید) ؛

- گناه - من با کسی اشتباه می کنم ، ناعادلانه ، غیر صادقانه ، احساس گناه می کنم (باید خودم را از گناه خلاص کنم ، نظرم را تغییر دهم) ؛

- کسالت - بدون تغییرات قابل توجه ، هیچ اتفاقی نمی افتد (تغییرات قابل توجهی لازم است) ؛

- غمگینی - احساس از دست دادن (به عنوان مثال ، پول یا رابطه - شما باید ضرر را بازیابی کنید) ؛

- تنهایی - فقدان روابط قابل توجه (شما باید دلیل داخلی را که از صمیمیت جلوگیری می کند شناسایی کنید ، عشق و مراقبت را نشان دهید) ؛

- شرمندگی - چیزی در مورد من اشتباه است ، من اشتباه / اشتباه می کنم (شما باید یک نقطه مقایسه را بیابید ، خود را ببخشید و منحصر به فرد خود را بشناسید و بیان کنید ، به ارزش و اهمیت خود پی ببرید) ؛

- عصبانیت - از نظر جسمی یا / و احساسی آسیب دیده ام (شما باید عصبانیت خود را ابراز کنید ، مجرم را ببخشید ، منبع درد را خنثی کنید) ؛

حواس مرتبه دوم:

- ناامیدی - آنچه شما انجام می دهید کار نمی کند (شما باید کاری متفاوت انجام دهید ، سپس آنچه کار می کند ، شما نیاز به طرز فکر و اقدامات متفاوتی دارید) ؛

- افسردگی - این احساس که شما باید متوقف شوید و کار خود را متوقف کنید (روان می گوید: کافی است ، بس کنید ، فکر کنید) ؛

- وحشت زدگی - احساس ترس غیرقابل کنترل (ترس از مرتبه اول وجود داشت ، به عنوان مثال ، شخصی آن را سرکوب کرد و به احساس درجه دوم تبدیل شد ، تا مانند ترس کار کند) ؛

- درد - توقف ، توقف (شما باید این س askال را بپرسید: این درد من را از چه حسی محافظت می کند؟ با این احساس بیشتر کار کنید ، به طوری که درد احساس نشود).

فقط همین. تا دفعه بعد. خالصانه دیمیتری پوتیف.

توصیه شده: