2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
تعداد زیادی مقاله و کتاب در مورد هوش هیجانی و شایستگی احساسی نوشته شده است - این موضوع اکنون کاملاً شیک است. با این حال ، او علاوه بر شیک بودن ، از اهمیت نیز برخوردار است. از برخی جهات ، حتی کلیدی - به این معنا که برای کار با روان انسان بسیار مهم است هم در روان درمانی و هم در رشد خود.
انگیزه تماس با روانشناس اغلب رنج ، رنج عاطفی ، تعداد زیادی از احساسات منفی است که توسط یک شخص تجربه می شود. این یک حالت عاطفی منفی است ، اغلب مزمن است ، گاهی اوقات با اضطراب همراه است ، گاهی با رفاه بدنی نامناسب ، گاهی اوقات با چیز دیگری که شما را مجبور می کند با یک روانشناس به منظور کمک به انجام کاری در این زمینه ، کمک کنید تا از شر آن خلاص شوید. این حالت منفی اغلب اوقات ، فردی که به دنبال درمانگر است حتی از این احساسات آگاه نیست. او فقط احساس بدی دارد ، اما هنگام تجزیه و تحلیل آنچه دقیقاً بد است ، معلوم می شود که فرد احساسات منفی زیادی را تجربه می کند.
چه احساسی دارید؟ یکی از سوالات متداول روانشناس. این جایی است که معمولاً کار شروع می شود - با توصیف وضعیت خود و احساسات خود در مورد این وضعیت. شایستگی احساسی دقیقاً در توانایی تشخیص احساسات شما نهفته است ، و سپس فقط در کار بر روی آنها. مدیریت احساسات خود (با توسعه مهارت - و دیگران).
مفهوم هوش هیجانی (EI) چندی پیش ظاهر شد - در دهه 1990 ، و توسط روانشناسان آمریکایی پیتر سالووی و جان مایر توسعه یافت. EI شامل توانایی درک احساسات در خود و دیگران و همچنین سازگاری احساسی با تغییر محیط و تغییر خواسته ها است. شما می توانید آثار این نویسندگان و همچنین بسیاری از پیروان آنها را بخوانید ، اما ما اکنون به جنبه خاصی از این مشکل علاقه مند هستیم - یعنی توسعه شایستگی های احساسی فردی که به عنوان راهی به روانشناس مراجعه کرده است. رنج را از بین ببرید (دقیق تر ، برای کاهش سطح رنج ، زیرا به طور کامل از شر هر رنجی خلاص شوید).
بنابراین ، مراجعه کننده در مورد برخی از شرایط خود ، که او دوست ندارد ، به یک روان درمانگر مراجعه می کند ، که باعث رنج او می شود. این می تواند یک حالت افسردگی ، افزایش اضطراب ، احساس ناامیدی ، بی تفاوتی ، عدم تمایل به انجام هر کاری و غیره باشد. در این حالت ، اگر شروع به تجزیه آن کنید ، چیزهای زیادی وجود دارد. در اینجا برخی از افکار مربوط به خود من است ، به عنوان مثال ، شکست ، بی ارزشی (اگر در مورد حالت افسردگی صحبت می کنیم) - هیچ چیز برای من کار نخواهد کرد ، هیچ چیز خوب در زندگی من نخواهد بود … اغلب اینها برخی از تجلیات جسمانی هستند: درد در قسمتهای مختلف بدن ، فشار و غیره خوب ، و جزء مورد علاقه ما در حال حاضر احساسات است.
مردم معمولاً طیف وسیعی از احساسات خود را منفی می دانند: غم ، اندوه ، ناامیدی ، بی تفاوتی ، شرم ، گناه و غیره. اولین مرحله در چنین کارهایی (و در عین حال افزایش سطح شایستگی عاطفی فرد) توانایی تشخیص این احساسات است. فرد یاد می گیرد که این احساسات را تشخیص دهد و آنها را نامگذاری کند. ممکن است شگفت آور به نظر برسد ، اما حتی واقعیت ساده نامگذاری احساسی که اکنون در حال تجربه آن هستیم ، یک اثر درمانی دارد. مشتری می فهمد که او اکنون فقط احساس بدی ندارد ، بلکه چگونه و چرا است. چه نوع احساساتی باعث می شود او احساس ناراحتی ، طرد شدن و غیره کند. و این درباره شایستگی احساسی است.
لحظه بعدی اینجا بسیار جالب است. در لحظه ای که ما یک احساس را تعریف و نامگذاری می کنیم ، ما آن را از خود جدا می کنیم ، آن را از بیرون در نظر می گیریم. با نامگذاری و طبقه بندی یک احساس ، ما آن را به عنوان هدف مطالعه خود قرار می دهیم و در نتیجه ، شدت این احساس را کاهش می دهیم و قدرت تأثیر را تضعیف می کنیم.احساسات ، در لحظه ای که ما درباره آن صحبت می کنیم ، تبدیل به اطلاعاتی می شود که می توانیم با آن کار کنیم. سپس ، در حال حاضر ، با کار در رویکردی دیگر ، روانشناس می تواند به مشتری مراجعه کند - چرا در این شرایط معمولی او دقیقاً چنین احساساتی را تجربه می کند ، وقتی که در کودکی این را آموخت. به عنوان مثال ، اگر شخص دیگری با او ارتباط برقرار نمی کند ، احساس کینه و عصبانیت می کند - شاید برخی از قسمت ها در دوران کودکی وجود داشته باشد که وقتی مادر آنها را نادیده می گیرد ، تجلی این احساسات بود که او را مجبور کرد به او بازگردد. ، و غیره …
گام بعدی می تواند اصل تقسیم احساسات به مثبت و منفی باشد. مطالعه - چگونه و برای چه مواردی از تأثیرات خود در دوران کودکی استفاده کردیم ، از چه چیزی دفاع کردیم ، جلوه های احساسی ما توسط والدین و محیط نزدیک ما ناامید و سرکوب شد ، چگونه معلوم شد که ما خودمان را سرکوب می کنیم ، اغلب کاملاً ضروری و ضروری واکنش های احساسی اما بیشتر در مورد آن در مقاله بعدی.
توصیه شده:
هوش هیجانی چیست و چگونه می توان آن را توسعه داد
"مامان بگو چه بلایی سرم می آورد و من آن را می دانم" از همان بدو تولد ، کودک در دنیای تأثیرات جالب و احساسات مختلف غوطه ور است. با این حال ، درست مانند نیاز به غذا ، ایمنی ، گرما نمی تواند به تنهایی برآورده شود ، بنابراین روحیه و احساسات کودک را نمی توان به طور مستقل توسط او درک و تشخیص داد.
نحوه کمک به فرزند خود برای توسعه هوش هیجانی (نکات برای بزرگسالان نیز مناسب است)
نحوه کمک به فرزند خود برای توسعه هوش هیجانی (نکات برای بزرگسالان نیز مناسب است) هوش هیجانی عبارت است از توانایی فرد در تشخیص احساسات و احساسات افراد دیگر ، و همچنین توانایی مدیریت احساسات خود و دیگران برای حل مشکلات عملی. اگر کودک شما احساسات و عواطف خود را درک کند ، اگر او مدیریت آنها را بیاموزد (و نه برعکس) ، و علاوه بر این ، اگر احساسات و عواطف دیگران را درک کند ، تعامل با دیگران برای او بسیار آسان خواهد بود ، او در آینده می تواند رویدادهای زندگی خود را مدیریت کند ، ف
هوش هیجانی و مدرسه
کدام والدین دانش آموز A نمی خواهند؟ ما از کودکان الهام می گیریم: برای اینکه یک فرد خوب باشید ، باید خوب مطالعه کنید ، به عنوان مثال. با مراجعه به موسسه ای که در ثبت نام سیستم آموزشی مدرن ذکر شده است ، نمرات بالایی کسب کنید. هرچه کارنامه بهتر باشد ، غرور ما قوی تر است.
موردی از تمرین روان درمانی: آیا درمانگر باید در طول روان درمانی به زندگی خود توجه کند؟
در حال حاضر ، او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می کند و سعی می کند با یک مرد جدید روابط برقرار کند ، که به نظر می رسد چندان ساده و شبیه همه بچه های قبلی نیست. در حقیقت ، این پیچیدگی های واقعی این روابط بود که آخرین قطره ای بود که وی را به دنبال روان درمانی کشاند .
روان درمانی یک روان درمانگر ، یا اینکه چرا روان درمانی طولانی مدت با یک درمانگر همیشه م Moreثرتر است
مقاله ای در مورد اینکه اگر هرکسی روانشناس خاص خود را داشته باشد چه عالی خواهد بود! من فقط می خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم. من فکر می کنم که جهان آرام تر خواهد بود ، اگر هرکسی روانشناس خود را داشته باشد ، اضطراب در ما کمتر خواهد بود.