هوش هیجانی و شایستگی عاطفی در روان درمانی و رشد خود

تصویری: هوش هیجانی و شایستگی عاطفی در روان درمانی و رشد خود

تصویری: هوش هیجانی و شایستگی عاطفی در روان درمانی و رشد خود
تصویری: علائم و نشانه های بلوغ عاطفی و رشد هوش هیجانی 2024, ممکن است
هوش هیجانی و شایستگی عاطفی در روان درمانی و رشد خود
هوش هیجانی و شایستگی عاطفی در روان درمانی و رشد خود
Anonim

تعداد زیادی مقاله و کتاب در مورد هوش هیجانی و شایستگی احساسی نوشته شده است - این موضوع اکنون کاملاً شیک است. با این حال ، او علاوه بر شیک بودن ، از اهمیت نیز برخوردار است. از برخی جهات ، حتی کلیدی - به این معنا که برای کار با روان انسان بسیار مهم است هم در روان درمانی و هم در رشد خود.

انگیزه تماس با روانشناس اغلب رنج ، رنج عاطفی ، تعداد زیادی از احساسات منفی است که توسط یک شخص تجربه می شود. این یک حالت عاطفی منفی است ، اغلب مزمن است ، گاهی اوقات با اضطراب همراه است ، گاهی با رفاه بدنی نامناسب ، گاهی اوقات با چیز دیگری که شما را مجبور می کند با یک روانشناس به منظور کمک به انجام کاری در این زمینه ، کمک کنید تا از شر آن خلاص شوید. این حالت منفی اغلب اوقات ، فردی که به دنبال درمانگر است حتی از این احساسات آگاه نیست. او فقط احساس بدی دارد ، اما هنگام تجزیه و تحلیل آنچه دقیقاً بد است ، معلوم می شود که فرد احساسات منفی زیادی را تجربه می کند.

چه احساسی دارید؟ یکی از سوالات متداول روانشناس. این جایی است که معمولاً کار شروع می شود - با توصیف وضعیت خود و احساسات خود در مورد این وضعیت. شایستگی احساسی دقیقاً در توانایی تشخیص احساسات شما نهفته است ، و سپس فقط در کار بر روی آنها. مدیریت احساسات خود (با توسعه مهارت - و دیگران).

مفهوم هوش هیجانی (EI) چندی پیش ظاهر شد - در دهه 1990 ، و توسط روانشناسان آمریکایی پیتر سالووی و جان مایر توسعه یافت. EI شامل توانایی درک احساسات در خود و دیگران و همچنین سازگاری احساسی با تغییر محیط و تغییر خواسته ها است. شما می توانید آثار این نویسندگان و همچنین بسیاری از پیروان آنها را بخوانید ، اما ما اکنون به جنبه خاصی از این مشکل علاقه مند هستیم - یعنی توسعه شایستگی های احساسی فردی که به عنوان راهی به روانشناس مراجعه کرده است. رنج را از بین ببرید (دقیق تر ، برای کاهش سطح رنج ، زیرا به طور کامل از شر هر رنجی خلاص شوید).

بنابراین ، مراجعه کننده در مورد برخی از شرایط خود ، که او دوست ندارد ، به یک روان درمانگر مراجعه می کند ، که باعث رنج او می شود. این می تواند یک حالت افسردگی ، افزایش اضطراب ، احساس ناامیدی ، بی تفاوتی ، عدم تمایل به انجام هر کاری و غیره باشد. در این حالت ، اگر شروع به تجزیه آن کنید ، چیزهای زیادی وجود دارد. در اینجا برخی از افکار مربوط به خود من است ، به عنوان مثال ، شکست ، بی ارزشی (اگر در مورد حالت افسردگی صحبت می کنیم) - هیچ چیز برای من کار نخواهد کرد ، هیچ چیز خوب در زندگی من نخواهد بود … اغلب اینها برخی از تجلیات جسمانی هستند: درد در قسمتهای مختلف بدن ، فشار و غیره خوب ، و جزء مورد علاقه ما در حال حاضر احساسات است.

مردم معمولاً طیف وسیعی از احساسات خود را منفی می دانند: غم ، اندوه ، ناامیدی ، بی تفاوتی ، شرم ، گناه و غیره. اولین مرحله در چنین کارهایی (و در عین حال افزایش سطح شایستگی عاطفی فرد) توانایی تشخیص این احساسات است. فرد یاد می گیرد که این احساسات را تشخیص دهد و آنها را نامگذاری کند. ممکن است شگفت آور به نظر برسد ، اما حتی واقعیت ساده نامگذاری احساسی که اکنون در حال تجربه آن هستیم ، یک اثر درمانی دارد. مشتری می فهمد که او اکنون فقط احساس بدی ندارد ، بلکه چگونه و چرا است. چه نوع احساساتی باعث می شود او احساس ناراحتی ، طرد شدن و غیره کند. و این درباره شایستگی احساسی است.

لحظه بعدی اینجا بسیار جالب است. در لحظه ای که ما یک احساس را تعریف و نامگذاری می کنیم ، ما آن را از خود جدا می کنیم ، آن را از بیرون در نظر می گیریم. با نامگذاری و طبقه بندی یک احساس ، ما آن را به عنوان هدف مطالعه خود قرار می دهیم و در نتیجه ، شدت این احساس را کاهش می دهیم و قدرت تأثیر را تضعیف می کنیم.احساسات ، در لحظه ای که ما درباره آن صحبت می کنیم ، تبدیل به اطلاعاتی می شود که می توانیم با آن کار کنیم. سپس ، در حال حاضر ، با کار در رویکردی دیگر ، روانشناس می تواند به مشتری مراجعه کند - چرا در این شرایط معمولی او دقیقاً چنین احساساتی را تجربه می کند ، وقتی که در کودکی این را آموخت. به عنوان مثال ، اگر شخص دیگری با او ارتباط برقرار نمی کند ، احساس کینه و عصبانیت می کند - شاید برخی از قسمت ها در دوران کودکی وجود داشته باشد که وقتی مادر آنها را نادیده می گیرد ، تجلی این احساسات بود که او را مجبور کرد به او بازگردد. ، و غیره …

گام بعدی می تواند اصل تقسیم احساسات به مثبت و منفی باشد. مطالعه - چگونه و برای چه مواردی از تأثیرات خود در دوران کودکی استفاده کردیم ، از چه چیزی دفاع کردیم ، جلوه های احساسی ما توسط والدین و محیط نزدیک ما ناامید و سرکوب شد ، چگونه معلوم شد که ما خودمان را سرکوب می کنیم ، اغلب کاملاً ضروری و ضروری واکنش های احساسی اما بیشتر در مورد آن در مقاله بعدی.

توصیه شده: