آسیب های دوران کودکی درمان نشده. محرک های جدایی

تصویری: آسیب های دوران کودکی درمان نشده. محرک های جدایی

تصویری: آسیب های دوران کودکی درمان نشده. محرک های جدایی
تصویری: اختلالات یادگیری در کودکان، تشخیص و درمان 2024, آوریل
آسیب های دوران کودکی درمان نشده. محرک های جدایی
آسیب های دوران کودکی درمان نشده. محرک های جدایی
Anonim

من امروز با یک مشکل بسیار معمولی کار کردم - من آن را مشروط توصیف می کنم - برای همه مفید است. بنابراین…

تصور کن…

- گسست عمدی روابط "مرده" و پوچ ،

- حرکت به سمت راحت تر از نظر روانی - شرایط جدید زندگی ،

- هزار فرصت برای ایجاد راه های بیشتر و …

- سخت ترین احساسات در آستانه تغییرات …

گویی ماندن در قدیم آسان تر است ، با وجود اختلال عملکرد ، مخرب …

به نظر شما دلیل این امر چیست؟ این احساسات بر چه اساسی استوار است؟ به هر حال ، حرکت از بد به خوب طبیعی و آسان است …

البته ، هر مورد خاص است ، اما دلیل آن ممکن است به شرح زیر باشد …

چنین حالاتی غالباً بر اساس آسیب های دوران کودکی درمان نشده است ، زمانی که یک کودک ، با جدایی از یک بزرگسال (پدر یا مادر) مهم اما طرد کننده ، تجربه یک شکست روانی ، یک ضربه بزرگ و جدی را تجربه کرد. در این صورت ، هر استراحت بعدی برای او محرکی خواهد بود و باعث شروع یک بیماری دوران کودکی می شود.

یک مثال شرطی می زنم.

اولگا (32 ساله) - یک زن جوان و پرانرژی شش ماه پیش به یک تصمیم آگاهانه رسید: از روابط زناشویی غیرمولد خارج شود ، که در سالهای اخیر به سختی شکنجه می کرد. شوهرش تصمیم او را گرفت و همسران تصمیم گرفتند - تا تابستان متفرق شوند و از هم جدا شوند. به نظر می رسید که اولگا خوشحال است - این همان چیزی است که او مدتها می خواست ، و سرانجام آن را پذیرفت. انتظار می رود که او به سرزمین مادری خود بازگردد ، مسکن جدید ، خریداری شده و چشم اندازهای آینده مورد نظر. و با این حال ، با نزدیک شدن به تغییر ، یک زن غمگین و تردیدهای جدی در مورد آینده دارد …

اولگا جوان است ، از نظر جسمی سالم است ، از نظر مالی امن است و نمی خواهد زندگی گذشته داشته باشد ، اما آنچه را تجربه می کند تجربه می کند … اگر به ریشه نگاه کنید ، دلیل وضعیت او چیست؟ و چگونه می توانید به یک زن برای تقویت هسته داخلی خود کمک کنید؟ بیایید فکر کنیم - درک کنید …

اولگا مشتری دائمی است (ما قبلاً کار کرده ایم) و من داستان او را به خوبی می دانم. به طور کلی به شما می گویم …

والدین اولگا در دوران پیش دبستانی او طلاق گرفتند. پس از ترک خانواده ، پدرش هرگز در زندگی او ظاهر نشد. مادر دخترش را به مادربزرگش سپرد و برای کار به پایتخت رفت. مادربزرگ و پدربزرگ ، که در خون به دنیا نیامده بودند ، نوه خود را با عشق و هماهنگی بزرگ کردند ، اما تماس کودک و مادر از بین رفت … با زنده بودن والدینش ، اولنکا یتیم شد و احساس رهایی کرد … اینها احساساتی است که او اکنون تجربه می کند ، جدایی جدیدی را تجربه می کند … علیرغم فقدان عشق در ازدواج بدون در نظر گرفتن عینیت …

امروز اولگا و من احساسات اولیوشکای کوچک را از حالت اولگای بزرگسال جدا کردیم - نشان دادن غم و اندوه واقعی … اولگا می بیند: این او نیست که می ترسد - او از فرزند درونی خود ، که قبلاً طرد شده بود می ترسد ، و او - کودک - چیزی برای ترسیدن داشت: بدون سرپرستی بزرگسالان ، کودک می تواند رنج ببرد و بمیرد. و ترس یک زن بالغ غیر قابل توجیه است - ازدواج او جبران ناپذیر است و مدتها پیش مرده است. ما با پذیرش و مراقبت از دختر کوچک اولگا ، الگوریتم تحریک کننده را درمان کردیم و به وضعیت فعلی گوش دادیم: مشتری اعتماد به نفس بیشتری داشت و آرامش بیشتری پیدا کرد ، اضطراب او از بین رفت. در آینده ، ما کار خود را ادامه می دهیم و نتیجه به دست آمده را تقویت می کنیم. اما آگاهی اولیه از ارتباطات تعیین کننده می تواند بسیاری را بهبود بخشد.

توصیه شده: