"ناوبر ، سازها!" احساسات به عنوان شاخصهای وضعیت فعلی زندگی ما

تصویری: "ناوبر ، سازها!" احساسات به عنوان شاخصهای وضعیت فعلی زندگی ما

تصویری:
تصویری: Casio G-Shock GMW-B5000D-1E - честный обзор и отзыв, плюсы и недостатки. Стальные Касио Джишок 5000. 2024, ممکن است
"ناوبر ، سازها!" احساسات به عنوان شاخصهای وضعیت فعلی زندگی ما
"ناوبر ، سازها!" احساسات به عنوان شاخصهای وضعیت فعلی زندگی ما
Anonim

همه ما می خواهیم زندگی ما تا حد امکان دارای حداقل احساسات منفی و بیشتر مثبت باشد. به نظر می رسد این شادی است.

به سختی می توان شادی را به یک فرمول ساده ریاضی تقلیل داد ، جایی که احساسات مثبت در شمارنده و احساسات منفی در مخرج است. با این حال ، ما می توانیم شرایطی را برای خود ایجاد کنیم که احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه کند.

اگر از ما بخواهید احساسات مثبت را لیست کنیم ، ما به راحتی همه چیز را نام می بریم: شادی ، لذت ، لذت ، هیجان ، خلسه ، و غیره. این در مورد احساسات منفی نیز صادق است: شرم ، غم ، ناامیدی … وقتی احساس خوبی داریم احساسات مثبت را تجربه می کنیم ، و زمانی که احساس بدی داریم منفی است. این طرح آشنا و قابل درک است - مانند مژگان آزمایش آزمایش دانشمندان ، شناور از آب نمک به آب شیرین ، ما سعی می کنیم موقعیتی را که در آن احساس بدی داریم ، احساسات منفی به ما نشان می دهند و خود را در جایی که احساس خواهیم کرد ، پیدا کنیم. خوب

با این حال ، زندگی بسیار پیچیده تر از دو قطره آب است: با نمک و آب شیرین. همیشه نمی توان شرایطی را رها کرد که در آن احساس بدی داشته باشیم. به دلایلی ، شخصی به کار در شغلی مورد علاقه ادامه می دهد ، با شخصی که دوستش ندارد زندگی می کند یا حتی در شرایط خشونت آمیز زندگی می کند. احساسات منفی می توانند از مقیاس خارج شوند ، همه سنسورها و شاخص ها فریاد می زنند - از آنجا خارج شوید ، بد است ، خطرناک است!

گاهی اوقات شخص واقعاً به "قرائت ساز" گوش می دهد و گاهی … بله ، گاهی اوقات ترجیح می دهد که این سازها را "خاموش" کند. روانشناسان از واژه تفکیک استفاده می کنند. شخص احساسات خود را از هم جدا می کند ، آنها را نادیده می گیرد. به نظر می رسد که این "دستگاه ها" در جایی جدا از خودش قرار دارند. سپس روان ، به منظور نشان دادن خود شخص که لازم است وضعیت را تغییر دهد ، بدن ، بدنها را از قبل متصل می کند.

گاهی اوقات ، هنگام تجزیه و تحلیل علائم روان تنی مراجعه کننده ، مشخص می شود که این علائم در موقعیت های خاص زندگی ، در شرایط خاص در وی بروز می کند. یکی از مراجعه کنندگان مبتلا به فشار خون بالا به من گفت که وقتی صبح سرکار می رود احساس می کند که وزنه سنگینی روی دوش او است.

جالب ترین چیز این است که او کار و فشار خون بالا را به هم ربط نمی دهد. سپس ، با یک داستان دقیق تر در مورد کار خود ، او بسیاری از داستانهای منفی را توصیف کرد ، ما موفق شدیم عصبانیت او را نسبت به برخی از همکاران "بیرون بیاوریم" ، و احساسات دیگری که او سرکوب کرد ، گویی آنها را از خودش جدا کرد ، اجازه نداد خودش اینها را برای احساسات ، به طور دقیق تر - به آنها اجازه می دهد تا وارد حوزه آگاهی شوند.

با این حال ، اگر فردی حتی متوجه شود که در این محل کار یا با این شخص احساس بدی می کند ، هنوز نمی خواهد وضعیت زندگی خود را تغییر دهد ، یک زندگی ناراضی مملو از احساسات منفی و حتی بیماریهایی را که ایجاد می شود ترجیح می دهد. با این وضعیت خاص ، تغییر می کند. اگر ما در مورد خودتان صحبت نمی کنیم ، بلکه در مورد شخص دیگری صحبت می کنیم ، پس هیچ چیز. این انتخاب خود شخص است ، حتی اگر واقعاً می خواهیم به او کمک کنیم ، از رنج خلاص شویم ، این معمولاً کار نمی کند. او یا "چشمان باز" ما را به شخص دیگری نسبت به وضعیت خود نادیده می گیرد ، یا با ارزیابی ما از موقعیت موافقت می کند ، اما دستان خود را بالا می اندازد و می گوید در این مورد کاری نمی تواند انجام دهد.

اما شما چطور؟ اگر خودتان احساس می کنید در بن بست هستید ، می فهمید که چیزی باید تغییر کند ، اما مشخص نیست که چگونه و چگونه! یا حتی می فهمید ، اما می ترسید یا شک دارید. شاید بتوان چیزی را درون خود موقعیت تغییر داد؟ چگونه می توان این قطره آب نمک را "نمک زدایی" کرد؟ شاید من مدارک بهتری کسب کنم ، بهتر کار کنم. یا دوباره با شوهرم صحبت کنم و او تغییر کند؟

هر چیزی می تواند باشد. افراد تغییر می کنند و رئیس شما یا یک همکار تند و زننده می تواند کار خود را رها کرده و در کار شما راحت تر نفس بکشد.اما ، با این وجود ، اگر احساس می کنید چیزی در زندگی شما اشتباه است ، و اغلب اوقات خلق و خوی شما کاهش می یابد ، چه باید بکنید؟

ابتدا سعی کنید در چه موقعیت هایی یا بعد از چه رویدادهای معمولی خلق و خوی شما از مثبت به منفی تغییر کند. سعی کنید احساسات خود را تجزیه و تحلیل کنید ، حداقل برای شروع ، فقط آنها را صدا کنید: "احساس ناراحتی می کنم" یا "عصبانی هستم". حتی واقعیت ساده نامگذاری یک احساس معمولاً کار را آسان تر می کند.

ثانیاً ، بالاخره سعی کنید با این مکان از موقعیت خود یا یک وضعیت معمولی در زندگی خود برخورد کنید. چه چیزی باعث می شود این احساسات منفی را تجربه کنید؟ و برای تغییر شرایط چه می توان کرد؟

مهمتر از همه ، از خود جدا نشوید ، احساسات خود را از هم جدا نکنید. درک کنید که این احساسات برای شما نشانه خطر است که نمی توانید آنها را نادیده بگیرید ، به ویژه اگر آنها قوی و مکرر باشند. نادیده گرفتن و سرکوب آنها می تواند (اغلب) منجر به عواقب بسیار منفی شود - افسردگی ، بیماریهای روان تنی ، خلق و خوی مزمن ، یعنی شما را ناراضی کند.

خوب ، چرا اگر می توانید شاد باشید ناراضی باشید؟:)

توصیه شده: