2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
تمدن ما را بسیار باهوش کرد ، اما در عین حال بسیاری از برنامه های بیولوژیکی با نگرش های "عقل محض" در تضاد قرار گرفت. و این باعث ایجاد ایده های زیادی در مورد کودک به عنوان یک شیء شد که باید "به ذهن متبادر شود". و شخص به طور کلی مانند دستگاهی است که باید بدون خرابی کار کند ، و اگر چیزی برای اولین بار کار نکرد ، مکانیسم معیوب است.
در واقع ، دقیقاً این ایده است که اغلب در ممنوعیت تجربه جدید نهفته است. یا وظایف یک بار بسیار زیاد بود. یا هزینه اشتباه خیلی زیاد بود. یا یک تجربه جدید "از خارج" مورد نیاز بود - برای مثال ، توسط والدین ، معلمان یا مافوق ، اما در عین حال این تجربه نبود که زندگی را "بهتر" می کند ، یعنی "درجه را افزایش نمی دهد" آزادی "، اما آن را محدود کرد. قیمت تجربه بسیار بالا بود ، و ارزش برای یک فرد خاص بسیار ناچیز بود ، و خستگی ایجاد می شد. ساده ترین مثال ، فرسودگی کلی ورزشکارانی است که در سنین پایین به ورزش حرفه ای اعزام شده اند. همه ورزشکاران ورزش را رها نمی کنند ، از خود و افراد سرخورده می شوند ، معنای زندگی را در سنین جوانی از دست می دهند ، اما کسانی که یک یا همه شرایط را برای کسب تجربه نقض کرده اند. و حتی ورزشکاران بسیار موفق نیز از این امر مصون نیستند ، اگر به جای افزایش درجه آزادی ، "من می توانم آنچه را که دوست دارم انجام دهم و یکی از این فعالیتها - ورزش" با محدودیت روبرو می شود - "ورزش تنها کاری است که می توانم انجام دهم ، من باید برای او تسلیم می شد ، ورزش تمام زندگی من است."
توصیه شده:
من هیچ چیزی را احساس نمی کنم و چیزی نمی خواهم. بی تفاوتی چگونه ما را می بلعد
این یک شکایت بسیار رایج است. فقدان احساسات ، فیلمی از بی تفاوتی ، که به طور نامحسوس یک زندگی کامل را درگیر می کند ، آن را با کسالت ، بی تفاوتی و بی معنایی کثیف غرق می کند. روتین غبار آلود و خستگی مداوم همراهان ابدی این حالت هستند. بگذارید خانم بی علاقگی را به شما معرفی کنم.
اعتماد: چه چیزی آن را می شکند و چه چیزی آن را تقویت می کند
قطعه ای از کتاب "عشق را با چه چیزی اشتباه می گیریم ، یا عشق است". اعتماد زمانی شکل می گیرد که می آموزیم فرد به عمد به ما آسیبی نمی رساند ، و اگر به طور تصادفی اتفاق بیفتد ، آن وقت فرد آماده اصلاح وضعیت خواهد بود. اعتماد می تواند خود را به عنوان تمایل به اتکا به شخص در برخی مسائل نشان دهد - برای مثال ، درخواست چیزی ، تصمیم گیری برای انجام کاری با هم.
چه چیزی در زندگی شما تغییر ناپذیر است و چه چیزی را می توانید تغییر دهید؟
مشکل این است که ما اغلب یکی را با دیگری اشتباه می گیریم و آنچه را که انتخاب می کنیم بدیهی می دانیم و سعی می کنیم آنچه خارج از کنترل ما است را تغییر دهیم. ضرب المثل معروف درباره حکمت برای اینکه بتوانیم یکی را از دیگری متمایز کنیم بیش از هر زمان دیگری مرتبط است.
مشکلات چه چیزی به ما می آموزد و چه چیزی ما را حفظ می کند؟
خوب ، دوستان ، به نظر می رسد زندگی بهتر می شود ، pah-pah-pah. و دوران سختی برای من پشت سر گذاشته است. اوه و این برای من سخت بود … و ناامیدی مرا فرا گرفت … و به نظرم رسید که این دوره سخت و وحشتناک برای من هرگز پایان نمی یابد ، که اکنون همیشه اینگونه خواهد بود … و اضطراب در این دوره همواره وجود داشت.
بنابراین ما هنوز چه چیزی را از آگاهی خود بیرون می کنیم؟
زیگموند فروید در آغاز قرن بیستم ایده های معاصران خود را در مورد نحوه عملکرد ذهن ما تغییر داد. او نشان داد که همه اعمال ، افکار و اعمال ما توسط ذهن کنترل نمی شود ، و علاوه بر این ، هر آنچه در روح ما اتفاق می افتد در آگاهی منعکس نمی شود. مردم شروع به بحث در مورد افکار موذیانه و تمایلات ناپسند خود کردند ، مبنای نظری برای "