همیشه خارج از گروه

تصویری: همیشه خارج از گروه

تصویری: همیشه خارج از گروه
تصویری: Aphmau Is SO SORRY In Minecraft! 2024, ممکن است
همیشه خارج از گروه
همیشه خارج از گروه
Anonim

در جوکی درباره مردی که پس از مراجعه به روانشناس ، دیگر نگران شب ادراری نبود و اکنون "به آن افتخار می کند" یک شوخی و حقیقت خودش وجود دارد … 20 سال پیش ، در حال حاضر ، من بیشتر و بیشتر اعتماد به نفس دارم: من عضو گروه نیستم. من نمی دانم چگونه می توانم خودم را با تعدادی دوست دختر احاطه کنم ، ساعت ها با تلفن توییتر کنم و در میان جمعیت به کافه ها بروم. فقط در حال حاضر بر عزت نفس من تأثیر نمی گذارد.

من همیشه خارج از گروه بودم. در مهد کودک - زیرا او "r" را تلفظ نمی کند و فکر می کند ، به اندازه کافی شنیده است ، که من بینی بلند و رانهای ضخیم دارم. البته اینها م componentsلفه های بسیار مهمی برای برقراری ارتباط هستند.

pOR3OZlGtao
pOR3OZlGtao

در مدرسه ، من روابطی ایجاد نمی کردم ، از آنها اجتناب می کردم. خواندن و فکر کردن ایمن تر از ارتباطات و ارتباطات است ، که در آن می توانید خود را در مورد تمسخر نوجوانان آزار دهید …

این واقعیت که همیشه در مورد من است ، و در مورد کسی نیست ، من در دبیرستان متوجه شدم. تغییرات مهمی با آموزش من در گروه گشتالت موسسه و در درمان شخصی آغاز شد.

درمان فرصتی برای انجام کاری است که در واقعیت شجاعت آن وجود ندارد. خطر. و من چنین چیزی را به خطر انداختم ، خطاب به کسانی که می خواستم با آنها ارتباط برقرار کنم: "من از بی شباهتی شما به دیگران شگفت زده هستم ، بیایید ارتباط برقرار کنیم / من فکر می کنم ما یک نقطه مشترک داریم." این تکنیک همیشه کار نمی کرد ، و من فرمول های متفاوتی از امتناع دریافت کردم. و - به نحوی او زنده ماند = بزرگ شد).

N-yQj79EpPg
N-yQj79EpPg

برای من ، درمان همیشه یک خطر است. ریسکی که همیشه پاداش دارد.

پس از اولین درمان ، دیدم که مادرم آن مهربان و هیولایی نیست که من او را در تخیلاتم می بینم.

بعد از دهم - این که مفید باشد ترس های خود را با صدای بلند بیان کنید یا تجویز کنید تا با آنچه در پشت آنها پنهان است روبرو شوید.

پس از یک سال درمان ، به رویاهایم به عنوان بازتاب خودم در آینه کج ناخودآگاه نگاه کردم …

WRactvowHLE
WRactvowHLE

هر آنچه و چگونه در مطب درمانگر خود به خطر می اندازم ، به مرور ، به تدریج ، آن را به زندگی خود منتقل می کنم. و من ریسک بزرگی می کنم. اما من در حال حاضر آماده هستم - بیشتر در مورد احساساتم می دانم ، صادق تر ، خودجوش ، صادق تر هستم. و زندگی در حال تغییر است. به طریقی "جادویی" ، اطرافیانم ، که قبلاً "من را نمی فهمیدند" و "عصبانی" کرده بودند ، افرادی پاسخگو و جالب توجه بودند. کسانی که همه کارها را آنطور که می خواستم انجام ندادند ، ناگهان "نور را دیدند" و ما شروع به درک یکدیگر کردیم.

همه اینها نتیجه ریسکی است که من از مطب درمانگر در زندگی خود گرفته ام.

Xi_eGdWg17k
Xi_eGdWg17k

… درمانگران مبتدی و مشاوران شبه روانی چنین ویژگی دارند: از شر آن خلاص شوید ، متفاوت شوید! دست از عصبانیت بردارید ، خود را دوست داشته باشید ، ارتباط برقرار کنید ، دوست شوید …

به نظر من این خیانت به ذات خود است. همانطور که بدن دروغ نمی گوید ، بنابراین ذات من برای همیشه با من است. اکنون من از ارتباط 1-2 نفر به جای جمعیت قدردانی می کنم ، می توانم بدون تلویزیون و اسباب بازی از تبلت در هر کجا با خودم تنها باشم … این ارزش و قدرت من است! این مهارت به اندازه دست یا گوش بخشی از من است. کجا قرار است بگذارم؟

رویکرد گشتالت از این نظر بسیار انسانی است: به جای "علیه جنگ" مخفف "صلح" است: بله ، شما چنین وضعیت / مشکلی دارید … بیایید ببینیم چگونه می توانید با آن زندگی کنید … من خواهم بود با شما و کمک به شما"

لطفا تماس بگیرید).

توصیه شده: