2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
آیا اصول ، ارزشها و باورها می توانند زندگی را خراب کنند؟
ارزشها ، اصول و باورهای ما به دلیلی به وجود نمی آیند. آنها ما را همانطور که هستیم می سازند. ما خود را پزشک ، دانشجو ، شوهر ، همسر و متخصص می نامیم زیرا تصوری از خود داریم.
وقتی به دنیا می آییم ، هیچ کدام از اینها را نداریم. ما ارزش هایی برای ساختن زندگی و اصولی که باید بر آنها تکیه کنیم نداریم. هرچه بیشتر در زمینه اجتماعی توسعه یافته و درگیر شویم ، ارزشها و باورهای بیشتری داریم.
همه اینها بر اساس اصل سازگاری خلاق تنظیم شده است.
یک موقعیت خاص در زندگی ما رخ می دهد که باید به نحوی با آن کنار آمد. شما باید به نحوی با آن رفتار کنید ، به نحوی رفتار کنید ، برخی انتخاب ها را انجام دهید و نوعی مجموعه اقدامات را انجام دهید که به مقابله با این وضعیت کمک می کند. ارزشها و باورها از این موقعیتها رشد می کنند.
هر موقعیتی در زندگی یک چالش است
در هر موقعیتی ، تجربه ای در سطح احساسات ، چشم انداز زندگی ، خواسته ها و آگاهی کسب می کنیم. سپس ما شروع به جذب این تجربه می کنیم.
این چیزی است که من سعی کردم یا کردم تبدیل به من شد. من این کار را کردم - این بدان معناست که من فلان هستم. افراد دیگر چنین کرده اند - این بدان معناست که آنها فلان هستند.
بنابراین ، ما واقعیتی را که در آن قرار داریم توصیف می کنیم.
بعد چه اتفاقی می افتد؟
سپس یک موقعیت جدید در زندگی ما ظاهر می شود و ما دوباره با آن سازگار می شویم. ما با هر موقعیتی در زندگی خود سازگار می شویم. یا بر اساس تجربیات گذشته سازگار نمی شویم.
اعتقادات ، ارزشها و اصول به ما امکان می دهد از نظر ذهنی اقتصادی داشته باشیم. هنگام مواجهه با شرایط جدید ، سعی می کنیم بفهمیم که آیا آنها در این قالب جدید کار می کنند یا خیر. اما اگر شرایط جدید فراتر از اصول قدیمی باشد ، سعی می کنیم خود را با باورهای قدیمی وفق دهیم تا خود را تغییر ندهیم. بنابراین ، آنچه در ابتدا به عنوان یک دستگاه خلاق ظاهر می شد با گذشت زمان رو به زوال می رود. آنچه مفید بود و پشتیبانی می کرد ، در شرایط جدید محدودیت به نظر می رسید.
با محدود کردن خود به ارزشهای گذشته و عدم فرصت تجدید نظر در آنها ، نمی توانید فعالیتهای جدیدی را سازماندهی کنید. به عنوان مثال ، شما می خواهید یک موسیقیدان خیابانی شوید ، اما ارزش های شما شامل بازی در خارج از هنرستان محل تحصیل شما نمی شود. تصویر یک موسیقیدان خیابانی در تصویری که قبلاً می شناسید نمی گنجد و شما تصمیم می گیرید که این برای شما نیست.
این با هرگونه نوآوری در زندگی شما اتفاق می افتد. ارزشها از یک سو پشتیبانی می کنند و از سوی دیگر توسعه را محدود می کنند.
اگر می خواهید پیشرفت کنید ، توجه داشته باشید که چگونه ارزشها ، جهان بینی ها ، ایده های مربوط به خود و دیگران و اعتقادات در مورد نحوه عملکرد جهان در طول زندگی شما تغییر می کند.
نگاهی به 5 یا 10 سال گذشته زندگی خود بیندازید و از خود بپرسید که چگونه ایده های شما در مورد خود و جهان در این مدت تغییر کرده است.
کسی با شادی یا وحشت متوجه می شود که نه ، تغییر نکرده است. و این یک چیز خطرناک است. اگر ارزشها و ایده ها در مورد جهان تغییر نکرده است ، شما نیز تغییر نکرده اید. این بدان معناست که توسعه شما متوقف شده است.
اگر حتی 500 سال پیش مردم می توانستند از تجمل و تغییر در شیوه زندگی والدین خود برخوردار شوند ، اکنون دنیا خواسته های متفاوتی را مطرح کرده است.
ما در حال توسعه هستیم و باید خود را وفق دهیم. اگر می خواهید توانایی خود را برای سازگاری محدود کنید ، باید ارزشها و باورهای خود را با چنگال آهنی در دست بگیرید و هرگز آنها را تغییر ندهید.
اگر می خواهید پیشرفت کنید ، پس از هر تماس جدید ، فیلمی که تماشا کرده اید یا کتابی که خوانده اید ، از خود س askالی بپرسید - آیا ایده های من درباره جهان اکنون تغییر کرده است؟ چگونه و چقدر؟
لازم نیست برای هر موقعیتی آفتاب پرست شوید و تغییر کنید. اما تغییرات تدریجی و کوچک در ارزشها و باورهای شما ، شما را انعطاف پذیرتر و قوی تر می کند.
توصیه شده:
چگونه زندگی رویاهای خود را آغاز کنیم: بر اساس ارزشها و اولویتها
"من در حال حاضر با زندگی رویاهای خود زندگی می کنم" - یک بار به طور تصادفی این کلمات جادویی را شنیدم. آنها به من کمک کردند تا فکر کنم و زندگی من را تغییر داد این چه نوع زندگی رویایی است؟ پر از چه احساساتی هستید؟ ارزشها و اولویتهای زندگی شما چیست؟ و چه ویژگی خاص و جذابی در او وجود دارد؟ هر کس پاسخ خود را برای این سوالات دارد.
چگونه می توان زندگی خود را زندگی کرد و نه یک زندگی دیگر یا درباره ارزشهای واقعی و اعمال شده
در جامعه ما ، الگوها و قواعدی به وضوح تعریف شده است که شما برای زندگی "نیاز" و رعایت آنها "نیاز" دارید. از کودکی به ما می گویند وقتی بزرگ شدیم باید چگونه باشیم ، آنها اغلب تصمیم می گیرند که باید چه کار کنیم ، در کدام دانشگاه وارد شویم ، چه نوع منتخبی را در کنار ما می بینند ، به طور کلی سنی پذیرفته شده است حق داشتن فرزندان و این نیز تا حدی وظیفه است - مشاغل ایجاد کنید ، خانواده و فرزندان داشته باشید.
صدمه نزنید ، به من آسیب می رساند
به محض اشاره به اینکه از کسی عصبانی یا آزرده خاطر شده اید ، مردان روشن فوراً با توصیه "درک و بخشش" مجرم به سراغ شما می آیند. آنها قطعاً اضافه خواهند کرد که کسانی که نمی بخشند مطمئناً به سرطان مبتلا می شوند و همچنین از یک زندگی شخصی ناموفق و بیماری های متعدد رنج خواهند برد (البته این علاوه بر سرطان است).
چرا زن به مرد آسیب می رساند؟
اغلب در مکالمات مربوط به روابط با مردان ، زنان شکایت می کنند که توجه کافی مردان را ندارند. در عین حال ، خانم ها می خواهند نه تنها مورد توجه و توجه قرار گیرند. آنها باید واکنش مرد را ببینند ، در این صورت می فهمند که نسبت به مردی که در کنار آنها است بی تفاوت نیستند.
به من آسیب نمی رساند: چرا ما تحمل می کنیم
در سن چهل سالگی ، منشا بسیاری از نگرش های روانشناختی در دوران کودکی شدم. یکی از آنها: "به من آسیب نمی رساند." در طول زندگی خود ، او بارها با تقاضای اعتراف مخالف به سر من کوبید. با قدم گذاشتن در خاطرات دوران کودکی ، متوجه شدم که تمام قهرمانی هایی که به آن افتخار می کردم به هیچ وجه ناشی از قدرت شخصیت نبود ، بلکه ترس از ضعیف جلوه دادن بود.