در مورد ناسازگاری خواسته های درمانجو

تصویری: در مورد ناسازگاری خواسته های درمانجو

تصویری: در مورد ناسازگاری خواسته های درمانجو
تصویری: خشم و عصبانیت، قسمت یازدهم : در درون آدمهای عصبانی چه مراحلی می گذرد؟ (مراحل دهگانه عصبانیت) 2024, ممکن است
در مورد ناسازگاری خواسته های درمانجو
در مورد ناسازگاری خواسته های درمانجو
Anonim

در مورد ماهیت متناقض خواسته های درمانی مشتری (گزیده ای از سخنرانی در یک دوره فشرده در Losevo -2015 همراه با VEGI)

مشتریان ما می خواهند:

1. به طور منظم یک پاسخ روشن و بدون ابهام برای این س receiveال دریافت کنید: چگونه زندگی کنیم و چه کار کنیم ، اما در عین حال تصمیم بگیریم و همه کارها را برای خود انجام دهیم.

2. دوستان ما شوید ، با این انتظار که در دوستی ما داوطلبانه ، رایگان و مرتباً در همان مدت با دلسوزی به آنها گوش می دهیم.

3. آنها می خواهند با انسانیت ما ، با اشتباهات و ضعف های ما ملاقات کنند ، در حالی که ایده آل سازی خود را برای خود می گذارند.

4. آنها می خواهند سریعتر بهبود یابند ، اما در عین حال می خواهند تا آنجا که ممکن است در کنار ما بمانند.

5. آنها خواب می بینند که نه دردناک باشد ، نه اینکه با پیچیدگی ناخوشایند در خود روبرو شوند ، بلکه در عین حال کمک کنند.

6. آنها اغلب نمی خواهند صحبت کنند و باز شوند ، اما می خواهند ما درک کنیم.

7. آنها دوست دارند هر آنچه در زندگی آنهاست با ما در میان بگذارند: شادی ، غم ، زندگی ، رختخواب ، شبها ، عصرها ، روزها ، اما اگر ناگهان این اتفاق بیفتد وحشت خواهند کرد.

8. آنها دوست دارند ما به صورت رایگان کار کنیم ، فقط از روی اشتیاق شدید برای دیدن آنها و اختصاص ساعت کاری خود به آنها ، اما در عین حال دوست ندارند اگر یک درمانگر فرسوده ، گرسنه و تلخ جلوی او بنشیند. آنها

9. آنها می خواهند ایمان خاموش نشدنی ما به آنها و روند سازنده آنها وجود داشته باشد ، به ویژه هنگامی که آنها در نقطه ناامیدی و ناباوری نسبت به هر چیزی ، به ویژه در روان درمانی هستند.

10. آنها طالب تاب آوری و توانایی ما برای مقاومت در برابر هر طوفان احساسی هستند ، و در عین حال ما را به خاطر چیزی که زمانی خودشان را از بین بردند نابود می کنند.

11. آنها به طور مداوم و پیوسته ما را بی ارزش می کنند و از ما می خواهند که بایستیم و حرفه ای بودن خود را به آنها نشان دهیم.

12. آنها ما را با تخیلات فرافکنی خود دائماً بمباران می کنند به این امید پنهانی که ما قادر خواهیم بود واقعیت را از ذهنیتی-فکری متمایز کرده و جدا کرده و برای آنها توضیح دهیم که کجا کجاست.

13. آنها با شرمندگی ، اسرار وحشتناک خود ، اسرار شرم آور و جنبه های سایه دار خود را در آرزوی ترسناک خود به ما نشان می دهند که ما البته تحت تأثیر قرار خواهیم گرفت ، اما آنها را آنقدر وحشتناک و بی ارزش برای همکاری خود نمی دانیم.

14. آنها به طور ناگهانی و یکطرفه درمان را متوقف می کنند و ساده لوحانه معتقدند که آنها به طور ناگهانی شفا می یابند ، و فراموش می کنند که درمانگر آنها در جایی نشسته است و نمی دانند آن شخصی که برای کار به آنجا آمده است کجا رفته است.

15. آنها به راحتی و ناگهان ما را به سایر درمانگران تغییر خواهند داد ، فقط به این دلیل که "این آموزش به واسیا بسیار سریعتر کمک کرد" ، و ما ، درمانگران آنها ، پول زیادی پرداخت کردیم و زمان زیادی را صرف نظارت کردیم و سعی کردیم بفهمیم چقدر پیچیده است. روند ما با او هماهنگ شده است ، و به دلایلی برای ما آسان نخواهد بود که تمایل نداشته باشیم این دانش را با کسی که به سرعت ما را ترک کرده است به اشتراک بگذاریم.

16. آنها به رابطه طولانی مدت ما پایان می دهند و آرزوی ما را به یاد می آورند که تا آنجا که ممکن است آنها را به یاد داشته باشیم … و در این صورت آنها نهایتاً حق خواهند داشت: ما همچنین کسانی را که با آنها موفق شدیم برای مدت طولانی به یاد می آوریم. ساعات زندگی خود را به اشتراک بگذارید ، تا آنجا که به چارچوب درمان و شجاعت متقابل اجازه می دهیم.

خوب ، برای تعادل …

درمانگران همچنین می خواهند:

1. به طوری که تا آنجا که ممکن است تعداد بیشتری از مشتریان از آنها مطلع شوند و خود را به صورت تحریک آمیز در مکانهایی که مشتری وجود ندارد ، بلکه مخالفان هر نوع رویکرد جدی به روانشناسی هستند ، اعلام کنند. آنها با پشتکار و اشتیاق خود ، ترجیح می دهند تمایلی به عنوان دیوانه بودن همه روانشناسان ایجاد کنند تا برای درمان به آنها مراجعه کنند.

2. هنگامی که اولین مراجعین ، در ابتدای تمرین ، با این وجود شروع به رسیدن به مطب درمانگر می کنند ، اولین جلسات در چنین تنش و تمایلی صورت می گیرد که درمانگران در عجله بین تمایل به مراجعه کننده خسته شوند. بمانند و صلاحیت های درمانگر را با قصد بازگشت دوباره تأیید کنند و برای همیشه از بین رفته و عذاب خودشیفته خود را پشت سر بگذارند.

3درمانگران اغلب رویای یک مشتری جالب را می بینند ، مطلوب است که شیوه زندگی و شغل او تا آنجا که ممکن است از روانشناسی فاصله داشته باشد ، و تقریباً بلافاصله ، در این مورد ، آنها شروع به مقاومت در برابر وسوسه تبدیل درمان به دوستی می کنند ، و با تمایل به اشتراک گذاشتن زندگی یکدیگر. نه فقط روان رنجوری مشتری.

4- تمایل به این که مراجعه کننده به تنهایی کار کند و درمانگر نیازی به ایجاد سوالات پیچیده تر و پیچیده تری ندارد تا مراجع بتواند فرایند جستجو را آغاز کند و تجربه نیز گاهی با میل به نیاز جایگزین می شود. حداقل کاری انجام دهید ، "پنج سنت" او را وارد کار کلی خود کنید.

5. تمایل به کاوش در وسعت جهان ذهنی شخصی که در مقابل نشسته است اغلب با اشتیاق یکسان برای بیرون رفتن از هوا ، خوردن بورشت یا بستن در یک پتوی دنج و خوابیدن چند ساعت در حالی که شخصی است مواجه می شود. نزدیک است

6- گاهی اوقات داستان یا تجربیات مراجعه کننده می تواند درمانگر را در تمام طول روز یا حتی یک هفته تا جلسه بعدی مشغول نگه دارد. و گاهی اوقات می خواهید آن را در میانه جلسه فراموش کنید ، اما چهل دقیقه آخر جلسه بیش از یک قرن به طول می انجامد.

7. تمایل برای تعیین قیمت برای کار خود ، که در آن می توانید خود را تغذیه کنید ، از خود محافظت کنید ، نظارت داشته باشید ، بیشتر مطالعه کنید و شاید حتی (اوه ، گستاخی!) پس انداز خود را برای تعطیلات شروع کنید ، با وحشتی مخلوط می شود. برای چنین پولی ، و حتی در بحران ، البته ، هیچ کس نمی آید.

8. درمانگران آنقدر منتظر احساسات زنده مشتری مانند مانا از بهشت هستند ، اما وقتی این رسوبات انباشته شده در طول چند دهه بر روی آنها می افتد ، گاهی اوقات باقی ماندن در نقش دشوار است و پاسخ های درمانی را ارائه می دهد ، اغلب شما فقط می خواهید به صورت بسیار روش انسانی: "دیگر بس است! من چه ربطی دارم؟! همه اینها را به مادرت ببر!"

9. هنگامی که درمانگران تصمیم می گیرند قیمت درمان خود را برای مشتریانی که از قبل به آنها مراجعه کرده اند افزایش دهند ، بین تمایل به نوعی مطابقت با بازار ، حداقل کارکردن آنها از نظر مالی و ترس از این که نارضایتی مراجعین موجود را به خطر بیندازد ، دچار عذاب می شوند. روابط

10. هنگامی که یک مشتری ، با اشتیاق فراوان ، می گوید "هفته گذشته به یک آموزش شگفت انگیز رفت و همه چیز برای او روشن شد ، و اکنون او نحوه زندگی را درک کرده است ، و او ناگهان و به وضوح در همه جا احساس خوبی داشته است". بین شادی به دلیل روشنگری و بینش ، اضطراب (آنچه در آنجا به او گفته شد) و عذاب خودشیفته پاره شده است (خوب ، البته ، تمام کارهای طولانی و پر زحمت ما بی ارزش می شوند و همه لورن ها به خدای آموزش می روند).

11. هنگامی که یک مراجعه کننده ترک می کند ، درمانگران احساس غم و شادی می کنند. برگها - به این معنی است که بخشی از مسیر طی شده است ، کار انجام شده است ، هر دو عالی هستند. اما اگر مشتری به دیگری می رود ، گاهی اوقات مجبور می شوید مدت طولانی در خود غذا بپزید "من چه اشتباهی کردم" ، از این رقیب تازه وارد از قبل خوشتان نیاید ، بین "خوب ، برو به جهنم" و "شاید بمانی" ، ما هنوز همه چیز را داریم که می تواند حل شود."

12. و مهم نیست که مشتریان ما چقدر زخم های خودشیفته به ما وارد می کنند ، ما همچنان انتظار داریم که دوباره شروع شود و ادامه یابد.

توصیه شده: