خیانت: فرار از صمیمیت

تصویری: خیانت: فرار از صمیمیت

تصویری: خیانت: فرار از صمیمیت
تصویری: دختره چه تهدید کرد پسرا فرار کردن 😳😱 کمره مخفی تست خیانت 2024, ممکن است
خیانت: فرار از صمیمیت
خیانت: فرار از صمیمیت
Anonim

در طول کارم ، داستانهای مختلف خیانت را شنیده ام. اما این یکی برای من بسیار مبهم بود - و بنابراین خاص بود.

مشتری ، ایرینا ، یک زن زیبا ، بلافاصله داستان خود را آغاز نکرد. بعد از اینکه ایرینا روی صندلی نشست ، سکوت کرد و سپس شروع به گریه کرد. من در سکوت دستمال هایش را به او دادم ، متوجه شدم که او برای آماده شدن به زمان نیاز دارد. من نمی دانستم داستان در مورد چه چیزی خواهد بود - اما احساس کردم که در مورد از دست دادن خواهد بود. در مورد از دست دادن. در مورد درد

و وقتی او شروع به صحبت کرد ، من فقط گوش دادم. زیرا صحبت کردن برای او مهم بود. درد خود را به اشتراک بگذارید فریاد بزن. و سعی کنید بفهمید: چرا؟ چرا با او اینطور است؟

داستانی که ایرینا از آن برخاسته ، داستانی در مورد رابطه با همسرش است. او با لبخندی غم انگیز گفت که تقریباً 20 سال است که ازدواج کرده است. دو کودک ، یک دختر و یک پسر ، از یک نوع ، تقریباً بزرگسال هستند. و سپس او شروع به صحبت در مورد چیز دیگری کرد. این واقعیت که او یک دکتر ، نامزد علوم است ، مورد تقاضا است ، او به کنفرانس های بین المللی خارج از کشور سفرهای زیادی می کند. در مورد محیط خود ، جایی که افراد خوب زیادی وجود دارد ، دو دوست صمیمی وجود دارد … ایرینا دستاوردهای خود را با دقت فهرست کرد ، گویی سعی می کرد شروع داستان را در مورد آنچه او را برای من به ارمغان آورد به تأخیر بیندازد … و هنگامی که ایرینا شروع به صحبت کرد نکته اصلی این است که او نمی تواند جلوی اشک هایش را بگیرد.

یک هفته پیش متوجه شد که شوهرش به او خیانت کرده است. اما نکته اصلی این نیست که او چه چیزی را تغییر داده است ، بلکه زمان آن است. آنها "تاریخ خود" را جشن گرفتند - 25 سال آشنایی. هر سال در این تاریخ ، آنها یا برای شام می رفتند یا یک روز به خارج از کشور می رفتند. به طور کلی ، روز قابل توجه و مهمی بود. و این یکی خاص بود سال گذشته آسان نبود - دخترم مدرسه را به پایان می رساند ، کار زیادی وجود داشت ، اما او و شوهرش به نوعی به شیوه ای خاص به هم نزدیک شدند. به نظر ایرینا این بود که او و شوهرش از خطی عبور کرده اند ، پس از آن دیگر خودخواهی وجود نداشت ، به جای آن میل به شنیدن دیگری و حمایت از آن وجود دارد ، جایی که صداقت عمیق و صداقت واقعی وجود دارد. این احساس وجود داشت که زندگی بدون معشوق دیگر امکان پذیر نیست. ایرینا احساس می کرد که دوران نزاع ها و درگیری های جوانان آنها به پایان رسیده است و او دیگر قادر به تحمیل درد شدید به شوهرش نیست. و در این روز خاص ، آنها در پارک قدم می زدند ، بستنی می خوردند ، دست هم را می گرفتند و آنقدر خوب بود که دوباره 17 ساله شدند ، نه 42 …

صبح روز بعد ، شوهرش به یک سفر کاری رفت ، ایرینا یک روز کاری معمولی ، یک عصر معمولی را گذراند ، قبل از خواب به شوهرش تلفن کرد و او گفت که او در حال حاضر در جاده است … شوهر ساعت 3 رسید صبح هستم و بلافاصله به رختخواب رفتم. ایرینا نمی توانست بخوابد ، برای آشامیدن به آشپزخانه رفت و وقتی برگشت ، صفحه درخشان آیفون همسرش را دید … اوه ، این دیو ، مرغ عشق ، شاهد همه روابط ، حامل اسرار … Te -le-von. یک عبارت کوچک روی صفحه نمایش "متشکرم ، عالی بود" از کارمند شوهرش کل زندگی ایرینا را زیر و رو کرد …

شوهرش را بیدار کرد و گفت: من همه چیز را می دانم. او با خواب آلودگی سعی کرد همه چیز را انکار کند ، اما او دروغ گفت که قبلاً با کارمند صحبت کرده بود و او همه چیز را اعتراف کرد … شوهر شوکه شد ، خوب فکر نمی کرد ، اما تحت فشار ایرینا گفت که واقعاً اتفاق افتاده است ، و این برای اولین بار اتفاق افتاد …

ایرینا نمی تواند بفهمد: چگونه؟ فقط دیروز چنین روزی بود … چنین شبی … او گریه کرد و بارها و بارها سعی کرد تا پاسخی از شوهرش بگیرد … و او ناگهان گفت: "ما خوب کار می کنیم … حتی خیلی هم خوب است.. من ترسیدم … این اتفاق نمی افتد … مخصوصا سال گذشته …"

و این اصلی ترین چیزی بود که ایرینا به خاطر داشت. وقتی خیلی خوب است ، خیلی گرم است ، خیلی نزدیک است ، خیلی عمیق است - خیلی هم …

این داستان مرا مجذوب خود کرد.

جلسه به پایان رسید و ایرینا پرسید که آیا او و همسرش می توانند برای درمان زناشویی دور هم جمع شوند. من موافقت کردم و یک هفته بعد آنها دور هم جمع شدند. و همه چیز همانطور بود که ایرینا گفته بود. با حرکات و ظاهر ، مشخص بود که شوهرش واقعاً او را دوست دارد. او گفت که چقدر نگران خیانت خود است ، چگونه توبه کرد که آماده است تا مسئولیت خود را بپردازد و جبران کند. من به آنها کمک کردم کلمات را بیابند ، آنچه را که همه احساس می کنند بگویند … اما س myال من یک س remainedال باقی ماند: چگونه؟ چرا؟

پس از جلسات متعدد ، فهمیدم که ایرینا بصورت شهودی اصل آنچه اتفاق افتاده را "درک" کرده است. همه چیز خیلی خوب بود ، خیلی عالی. روشی که در کودکی بدون ابر اتفاق می افتد. اما دوران کودکی به پایان می رسد - و از بهشت ادغام ما با مادر ما توسط پدر یا فرزند دیگر ، کار مادرم ، یا چیزی یا شخص دیگری اخراج می شویم … و برخی پس از این "اخراج از بهشت" دیگر باور ندارند که می تواند همان فوق العاده باشد و وقتی ناگهان یک شخص واقعی ملاقات می کند ، یک شریک وفادار و دوست داشتنی که می توانید با او به ضیافت ، جهان یا اکتشاف بروید ، دژاوو اتفاق می افتد. و اکنون یک فرد بالغ موقعیتی را بازتولید می کند که شخصی او را ترک کرده است ، اما دقیقاً برعکس ، و از شریک بی گناه "انتقام" می گیرد. به نظر می رسد او در حال خیانت ، خیانت به او ، فریب دادن او است و می خواهد بفهمد: آیا می توانم انتظار داشته باشم که این شخص همه چیز مرا ببخشد؟ آیا او مرا ترک خواهد کرد؟ آیا با وجود اقدامات وحشتناک ، ناشایست و اشتباه من ، آنجا خواهد بود؟ و این رفتار کودکانه و غیرمسئولانه است.

و گاهی اوقات یک فرد فقط نمی داند چگونه در یک رابطه نزدیک باشد. و هنگامی که بیش از حد به هم نزدیک می شود ، مانعی بین خود و شریک خود به شکل شخص سوم قرار می دهد. و سپس این سومین ، این جسم کاملاً متحرک به عنوان یک مانع عمل می کند تا فاصله را افزایش دهد یا مرز ایجاد کند.

از این گذشته ، بسیاری از افراد هرگز نمی توانند صمیمیت واقعی را تجربه کنند. آن را وابستگی مشترک و ادغام بنامید. بی نهایت مرزبندی کنید. وسایل سوم - الکل ، کار ، مردان و زنان دیگر را پیدا کنید تا به هیچ قیمتی به شریک خود نزدیک نشوید.

از آنجا که صمیمیت فوق العاده و بسیار ترسناک است ، و اگر کسی به او ضمانت مادام العمر ندهد هرگز با رفتن به بهشت موافقت نمی کند. و هیچ تضمینی وجود ندارد. شریک ممکن است بیمار شود. بمیر دیوانه شو عاشق شدن. و پس چگونه می توان زندگی کرد؟ و سپس راه چاره این است که عاشق نشوید ، نزدیک نشوید. مسحور نشوید تا ناامید نشوید.

ایرینا در حال حاضر خوب است. سال کار. یک سال درد. سال اکتشافات او و شوهرش حتی به هم نزدیکتر شدند. و آنها هنوز با هم هستند. زیرا حتی پس از تجربه همه اینها: خیانت ، خیانت ، درد ، شرم ، ترس ، عصبانیت ، ناامیدی - برخی از آنها هنوز به عشق اعتقاد دارند. و آنها خواهان یک رابطه واقعاً نزدیک هستند.

توصیه شده: