جدایی یک مرگ کوچک است

تصویری: جدایی یک مرگ کوچک است

تصویری: جدایی یک مرگ کوچک است
تصویری: Morteza Pashaei - Yeki Hast ( مرتضی پاشایی - یکی هست ) 2024, ممکن است
جدایی یک مرگ کوچک است
جدایی یک مرگ کوچک است
Anonim

جدایی یک مرگ کوچک است

همه ما تجربه جدایی و از دست دادن را داریم ، همه ما یک بار متولد شدیم ، از مادرمان جدا (گم شده) ، یاد گرفتیم که به تنهایی زندگی کنیم. سپس یاد گرفتند باور کنند که مادرم برمی گردد و تنهایی به پایان می رسد.

همه ما یک بار با دوستان جدا شدیم ، با اولین عشق ، با پدربزرگ و مادربزرگ برای همیشه رفتیم. جدایی اشکالی نداره و همه این تجربه را دارند.

اما وقتی یکی از عزیزان ما را ترک می کند ، ما دوباره دچار ترس می شویم. بالاخره ما رها شدیم ، رها شدیم. مشخص نیست چگونه بیشتر زندگی کنیم ، چه کنیم ، کجا بدویم ، کجا به دنبال حمایت باشیم ، چگونه "شی" را به زندگی معمول بازگردانیم. سردرگمی ، درد ، آشوب ، عصبانیت ، پرخاشگری. بسیاری از تجربیات مختلف.

اغلب از من می پرسند "چگونه می توان از جدایی گذشت" …

سیستم ذهنی ما قوانین عملکرد خود را دارد. همانطور که می گویند ، جهل آنها را از اعمال خود معاف نمی کند.

بنابراین ، روابط جدید بر اساس دل درد ایجاد نمی شود. سرگرمی سرگرم کننده نیست. الکل برای مدتی فراموشی را به ارمغان می آورد.. اما سپس درد دوباره برمی گردد..

فراق مرگ کمی است که در یک آهنگ خوانده می شود. و در واقع چنین است. در دنیای درونی هیچ فرقی نمی کند که آیا فردی از نظر جسمی فوت کرده یا زندگی ما را پیاده ترک کرده است. تمام مراحل غم و اندوه دقیقاً یکسان است. و گذر از جدایی و بازگشت به زندگی زمان می برد. باید اندوه از دست دادن و جدایی را تحمل کرد. و تجربه ، غم و اندوه ، همانطور که در بالا نوشتم ، قوانین و مراحل خاص خود را دارد ، و آنها هنوز باید طی شوند ، زیرا - قانون قانون است ، حتی اگر مربوط به جهان درونی باشد.

کمی در مورد مراحل به شما می گویم.

بنابراین. این خبر را دریافت می کنید که شریک زندگی شما دیگر شوهر / همسر / معشوق شما نیست

1. مرحله انکار. نمیتونه باشه. چگونه می توان زندگی کرد؟ این رویداد به اعماق روح می لرزد ، درد می تواند آنقدر شدید باشد که احساسات در حال انجماد باشند ، فرد در حالت تغییر آگاهی خاصی قرار دارد. خیلی بهتره که هیچ چیزی رو حس نکنی.

به عنوان مثال ، یک زن من (خودش) را متقاعد می کند که شوهرش او را دوست دارد ، هیچ اتفاق وحشتناکی رخ نداده است و او به زودی نظر خود را تغییر داده و برمی گردد. (شوهر چهار سال قبل از خروج واقعی از همسرش زمان داشت ، خانواده دیگری ظاهر شد و دلیل جدایی تولد دومین فرزند او در آنجا بود. همسر "هیچ چیز نمی دانست" ، اگرچه در تمام این 4 سال هیچ صمیمی بین همسران. "او بسیار کار می کند ، خسته می شود ، ناتوانی جنسی" و غیره. من بعداً به این موضوع پی بردم)

2. مرحله تجاوز. کسی که رفت متجاوز محسوب می شود ، یک خیانتکار است ، که زندگی معمول خود را گرفته و نقض کرده ، به احساسات خود خیانت کرده ، شریک دیگری را انتخاب کرده است. این عصبانیت و پرخاشگری می تواند به همان اندازه آشکار باشد ، در مثال بالا ، زن شیشه های ماشین شوهرش را شکست ، آدرس جدید وی را محاسبه کرد ، وارد آپارتمان شد و در آنجا نیز همه چیزهایی را که می شد کتک زد ، شکست.

و همچنین ، پرخاشگری می تواند به داخل برود ، سپس بیماریها ، فشار خون بالا یا پایین ، سردرد ، درجه حرارت ، گاستریت ، آسم و بسیاری از تجلیات مختلف چنین تجاوزگری است.

3. مرحله چانه زنی. شریک رها شده شروع به متقاعد کردن خود می کند که برای این کار آماده است و فقط اگر (او) برگردد. من آماده هستم که خیانت ، بی تفاوتی ، فریب را ببخشم. خشونت ، بی ادبی. ترس از زندگی بدون شریک زندگی آنقدر زیاد است که فرد برای هر کاری آماده است.

در مثال من ، زنی خواستار ملاقات با شوهرش شد ، او را متقاعد کرد که در دو خانواده زندگی کند ، او را با خودکشی سیاه نمایی کرد و اجازه ملاقات با دخترش را نداد.

4. مرحله افسردگی. و وقتی به این درک برسیم که جدایی اجتناب ناپذیر است ، هیچ چیز باز نمی گردد ، و آن معانی که وجود داشت دیگر وجود ندارد … دوره بی زمانی ، سکوت ، افسردگی آغاز می شود. شخص این واقعیت را می پذیرد. و فقط وجود دارد. زخم ها را التیام می بخشد. بازنشسته می شود. آن زن ، تنها شش ماه بعد ، توانست با شرایط تغییر یافته کنار بیاید ، موافقت کند و بپذیرد

شوهر هرگز برنمی گردد ، ما باید بدون او زندگی کنیم. چگونه؟ هنوز مشخص نیست. هنوز معانی جدیدی ایجاد نشده است. هنوز زندگی دیگری وجود ندارد. در حالی که حالت "فقط زندگی" وجود دارد.

5. مرحله پذیرش.به آرامی ، کم کم ، شخص شروع به "بهبود" می کند ، به اطراف نگاه می کند. از غم و غم بیرون می آید. او دوباره به زندگی ، دیگران علاقه نشان می دهد. به نظر می رسد نیروهای داخلی درک می کنند که چه اتفاقی افتاده است ، دلایل ، برخی از اشتباهات شما را می بینند ، بخشی از مسئولیت جدا شدن خود را می پذیرند و ادامه می دهند. ایجاد معانی جدید ، روابط جدید.

اینها قوانین قدیمی تجربه از دست دادن هستند.

هر دوره چقدر است؟

هر کس متفاوت است.

اما باید تمام این مراحل را طی کنید..

برای مثال ، بدون گذراندن مرحله پرخاشگری ، می توانید به آن پایبند باشید و در نفرت و اتهامات نسبت به کل جهان زندگی کنید … در مورد مراحل دیگر نیز همینطور است …

برای چه ، ما نیاز به جدایی داریم. شاید این درس ها ما را به درک خود و تنها رابطه ضروری و مهم نزدیک کند. که کاملاً متفاوت ساخته خواهد شد …

توصیه شده: