سه مرحله برای رسیدن به خواسته شما

سه مرحله برای رسیدن به خواسته شما
سه مرحله برای رسیدن به خواسته شما
Anonim

آیا چنین عبارت شگفت انگیزی را از زمان ایجاد کمونیسم به خاطر دارید که هر فرد آهنگری خوشبختی خود است؟ این عبارت ، در واقع ، فوق العاده است و کاملاً درست است. همه ما هر روز واقعیت خود را خلق می کنیم - با کلمات ، افکار ، باورها ، ترس ها ، تردیدها یا برعکس ، با روحیه مثبت و شادمان. همه یا تقریباً همه شنیده اند که افکار مادی هستند ، ما آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم به زندگی خود جذب می کنیم و بسیاری حتی با این بحث نمی کنند. و برخی - و فکر می کنم بسیاری از این افراد در اینجا حضور دارند - به آن اعتقاد دارند و علاوه بر این ، از آن استفاده می کنند.

فکر می کنم بسیاری از شما فیلم "راز" را تماشا کرده اید و می دانید قانون جهانی جذب چیست. به طور خلاصه ، قانون جذب دارای سه بخش است: قسمت اول ، شما می خواهید ، قسمت دوم ، آنچه را که می خواهید به شما داده می شود ، و قسمت سوم ، آنچه را که به شما داده می شود قبول می کنید. خیلی ساده به نظر می رسد! طبق قانون جذب ، هر چه بخواهید به شما داده می شود. عیسی گفت: "بخواهید ، به شما داده می شود ، جستجو کنید ، و خواهید یافت ، بکوبید ، و به شما آشکار خواهد شد." ابراهیم ، موجودات عالی ، که من اغلب آنها را نقل می کنم ، در مورد یک چیز می گویند ، "بپرس و داده می شود" ، و حتی در اینجا ساختار دستوری متفاوت است ، به معنای واقعی کلمه - "بپرسید و به شما داده می شود".

با این وجود ، بسیاری خواهند گفت که علیرغم این که آنها برای مدت طولانی ، طولانی و سخت درخواست کرده اند ، درخواست های آنها برآورده نشده است. و این نیز توضیحات خاص خود را دارد.

همانطور که ابراهیم می گوید ، از سه جزء این وظیفه - شما می خواهید ، به شما داده می شود ، شما قبول می کنید - دو مورد از آن شماست ، و یکی توسط جهان انجام می شود. بیایید نگاهی به مواردی که به ما مربوط می شود ، "درخواست" کنیم. اول اولین. دقیقاً چگونه می پرسید؟

در کتابم خانه عروسکی برای جوجه تیغی ، من آن را اینگونه توصیف کردم:

معلم سکوت کرد و از پنجره به بیرون نگاه کرد.

- فکر می کنید خدا دعاها را مستجاب می کند؟

- نه ، - اینسا بدون هیچ فکری فریاد زد: - من چندین بار به کلیسا رفتم و از همسر خوب و کار خواستم ، پس چه؟ نه شوهر ، نه کار.

- دقیقاً چگونه پرسیدید؟

- چطور می تونی بپرسی؟ بنابراین او پرسید: "به شوهر و کار بده!"

- و در درون خود چه احساسی داشتید؟

اینسا برای پاسخ دادن مجبور بود تمرکز کند.

صدا خسته به نظر می رسید: "من ناامید شدم" و ناامیدی. و این ترس که من تنها هستم و کسی را ندارم که به من کمک کند. بنابراین ، من برای کمک به کلیسا رفتم.

- و تصور کنید که کلمات شما شنیده نمی شود. بین تو و خدا حجابی است که کلمات را غرق می کند و فقط احساسات از آن عبور می کنند. یعنی احساسات شما را احساس می کند ، اما کلمات را نمی شنود. و آنچه را که احساس می کنید به شما می دهد ، نه آنچه را که می گویید.

- سیستم احمقانه ، صادقانه!

- خوب ، این چیست ، - معلم دستان خود را با آرامش باز کرد. - اما به من بگو ، بعد از نمازت چه چیزی به دست آوردی؟

- اینکه همه چیز یکسان باقی مانده است ، کار خوبی وجود ندارد و من هنوز تنها هستم.

- یعنی دقیقاً همان احساسی به شما داده شد؟

- معلوم است ، بله …

"مردم فکر می کنند که خدا سخنان آنها را می شنود … و او احساسات و افکار آنها و آنچه آنها به آن اعتقاد دارند را می شنود … اگر شما باور دارید که تنها هستید ، آنگاه آن را به شما می دهد."

به نظر من ارتباط ما با نیروهای برتر شبیه ارتباط یک کودک با والدینش است. علاوه بر این ، "والدین" ، بر خلاف اکثر "زمینی" ، کاملاً کافی هستند ، اما "فرزندان" بسیار مناسب نیستند. چرا - من با یک مثال توضیح خواهم داد. تصور کنید که در حال تماشای تصویری از یک "کودک" هستید که در یک اسباب بازی فروشی به پدر و مادر خود رسوایی می کند با موضوع: "فوراً آن را برای من بخرید". رسوایی خوب و با کیفیت ، با هیستری ، فریاد ، ضربه زدن به پا ، غلت زدن روی زمین و غیره. والدین ناکافی ، از احساس گناه ("من به کودک توجه کافی نمی کنم") ، شرمندگی ("مردم چه خواهند گفت") یا انتقاد از خود ("از آنجا که فرزندم اینگونه رفتار می کند ، به این معنی است که من من والد بدی هستم)) ، به احتمال زیاد ، برای خرید آنچه کودک نیاز دارد عجله خواهد کرد. والدین کافی شانه بالا می اندازند و یا به سادگی کودک را از فروشگاه بیرون می آورند ، یا روی مبل می نشینند تا آرام شود. بنابراین نیروهای برتر - اگر فردی شروع به پرسیدن / درخواست چیزی در مورد هیستریک کند ، فقط منتظر می مانند تا او آرام شود.از تجربه کانال دهی ، بیشتر خواهم گفت - اگر شخصی منفی باشد ، نیروهای برتر حتی با او تماس نمی گیرند. ما فقط زمانی در ارتعاشات مناسب برای آنها قابل مشاهده هستیم ، بنابراین می توانیم عصبانی شویم ، پاهای خود را محکم بزنیم و مشت های خود را تا آنجا که می خواهیم تکان دهیم ، هیچ کس در برابر این واکنش نشان نمی دهد.

بنابراین ، شما می پرسید که راه درست پرسیدن چیست؟ در اینجا یک ترفند وجود دارد. شما باید چیزی را نه به دلیل کمبود ، بلکه به دلیل فراوانی درخواست کنید. تقریباً مانند قوانین مورفی - برای دریافت وام از بانک ، ابتدا باید ثابت کنید که به آن احتیاج ندارید ، که همه چیز برای شما خوب است. اعتبار فقط به کسانی داده می شود که قبلاً چیزی دارند ، و نه به کسانی که چیزی ندارند. منطقی ، فکر نمی کنید؟ من فکر می کنم همه بحران اخیر ناشی از این واقعیت را که بانک ها وام مسکن به افرادی که به وضوح قادر به بازپرداخت آنها نیستند ، به خاطر می آورند.

بنابراین ، چنین عبارت جهانی وجود دارد: "عالی خواهد بود." در اینجا می بینید که چگونه در مثال با کودک - به جای اینکه روی زمین بچرخید و هیستریک فریاد بزنید: "به من بده!" ، سعی کنید با قدردانی از آنچه دارید ، شروع کنید و با این ملایمت ادامه دهید: "عالی خواهد بود ، اگر من این و آن را داشتم "، و به منظور مودب تر به نظر رسیدن نیروهای برتر ، می توانیم" به بهترین شکل برای همه "را اضافه کنیم. اگر خواسته شما به طریقی به دیگران یا خودتان آسیب می رساند ، اگرچه این امر برای شما کاملاً واضح نیست ، اما همه شانس برآورده نشدن دارد ، این را نیز باید به خاطر بسپارید. همانطور که می گویند ، خدا سه پاسخ به دعاهای شما دارد: "بله" ، "بله ، اما بعدا" ، "من برای شما چیزی بهتر دارم".

من شما را به این حقیقت می رسانم که قبل از سرزنش نیروهای برتر به خاطر برآورده نکردن خواسته های خود ، به این فکر کنید که آیا این خواسته ها برای یک شخصیت نابالغ هیستریک نیست؟ به عنوان مثال ، من دختری را ذکر می کنم که سه سال با اشتیاق در خواب می دید که معشوق متاهل همسرش را طلاق داده و با او ازدواج می کند ، و بسیار عصبانی بود که خدا هنوز خواسته های او را برآورده نکرده است. وقتی از مطالبه گری خسته شد ، و با این میل دست تکان داد و در همان زمان با معشوق خود قطع رابطه کرد ، کسی که برای شوهرش در نظر گرفته شده بود ظاهر شد و همه چیز برای آنها به سرعت و با موفقیت پیش رفت. پس از چند سال ازدواج شاد ، او به من گفت: "می دانی ، من بسیار سپاسگزارم که آن مرد به من به عنوان شوهرم داده نشد! اکنون به وضوح می فهمم که او به هیچ وجه مناسب من نیست."

اگر از آنچه که می خواهید دریافت کنید راضی هستید ، آن را دوست داشته باشید ، در تصور هدف مورد نظر لبخند بزنید ، اگر می خواهید این دعای شما ، درخواست شما ، سفارش شما است. اکنون از این بابت سپاسگزار باشید ، زیرا قدردانی پرداخت شماست ، تقریباً مانند زمانی که برای شیر به فروشگاه می روید. تا زمانی که هزینه آن را پرداخت نکنید ، نوشیدنی به شما داده نمی شود ، درست است؟ در مورد خواسته ها هم همینطور است. برای تحقق بخشیدن به آن ، باید هزینه آن را بپردازید و نه برعکس. همانطور که دوستم یکبار گفت: "اجازه دهید آنها (منظور نیروهای برتر) ابتدا یک میلیون به من بدهند ، و سپس من به همه این چیزهای باطنی اعتقاد دارم". بنابراین ، کاملاً برعکس - ابتدا باید باور کنید ، و فقط پس از آن آنها به شما می دهند.

بیایید جلوتر برویم. ما گام اول را فهمیدیم ، همانطور که به خاطر دارید ، گام دوم مربوط به ما نیست ، این کاملاً مربوط به جهان است ، اما با گام سوم دوباره ، همه چیز به این سادگی نیست.

به عنوان مثال ، زنی را انتخاب کنید که در ازدواج خود ناراضی است. شوهرش مشروب می خورد ، پیاده روی می کند ، شب را در خانه یا خانه نمی گذراند ، اما نه با او ، خوب ، یا وحشت های دیگر ، می توانید به خودتان فکر کنید. اینکه چرا او چنین شوهری دارد اکنون نیز اهمیت چندانی ندارد. در برهه ای ، یک زن تصور می کند که از چنین زندگی کافی برخوردار بوده است و به خدا روی می آورد: "پروردگارا ، بالاخره به من شوهر خوبی بده!" خداوند پاسخ می دهد: "البته ، دخترم ، هر چه می گویی" و یک شوهر کاملاً جدید ، کاملاً جدید ، خوش تیپ ، وفادار ، دوست داشتنی ، ثروتمند ، برای او جشن می فرستد. اما برای اینکه درخواست شده در واقعیت ظاهر شود ، زمان می برد و فردا صبح شوهر جدید در را نمی زند ، اگرچه این امکان وجود دارد. به طور آزمایشی ، او یکی دو ماه دیگر در می زند و زن آرام می نشیند و منتظر می ماند ، اما او چه می کند؟ بگذارید بگوییم روز بعد شوهر بدشانسش به موقع به خانه می آید ، تنها و هوشیار ، و از او بخاطر رفتار غیراخلاقی اش طلب بخشش می کند.زن ذوب می شود ، ذوب می شود ، او را با بورشت تغذیه می کند و می گوید ، نه ، خوب ، چرا من به شوهر جدیدی احتیاج دارم ، این مرد هرچند پست تر ، اما من. خدا شانه هایش را بالا انداخته ، شوهر جدید را به خانه می فرستد و در دفترچه ای درخواست زن را می نویسد - "بد ، اما مال من". شوهر همچنان پست تر است ، اما او. همانطور که فهمیدید ، بعد از یک یا دو ماه ، صبر زن تقریباً دوباره به پایان می رسد ، او دوباره درخواست شوهر جدیدی می کند ، شوهر در راه ، اما بعد این فکر پیش می آید - بچه ها چطور؟ به خاطر بچه ها ، باید صبور باشید. بچه ها مهمتر هستند ، اما شوهر بز است ، چه باید بکنید ، همه اینطور زندگی می کنند. خدا دوباره شانه هایش را بالا می اندازد ، در یک دفترچه یادداشت می نویسد - "شوهر -بز".

و فقط ، شاید ، برای سومین بار - یا در سال 2003 - این زن در نیت خود محکم باشد. من یک شوهر جدید می خواهم ، پریود. این - برای مادرم ، من پول کسب می کنم ، خودم بچه ها را تغذیه می کنم ، همه چیز ، من تصمیم گرفتم. و ماه ، مهم نیست که چه چیزی است. و اکنون ، یک ماه بعد ، یک شوهر زیبا با گل رز آماده به خانه او می زند. خوب ، "پایان خوش" دیگر و آنها خوشبخت زندگی کردند و در همان روز مردند.

این مثال چه چیزی را برای ما نشان می دهد؟ اهمیت آن گام سوم. وقتی درخواست کردید و به شما داده شد ، آن را بپذیرید. صبر کن بیرون نرو

البته ممکن است شخصی نظر خود را تغییر دهد. دیروز من یک بنتلی سفید می خواستم ، اما امروز متوجه شدم که رنگ سفید از نظر استایل مناسب او نیست ، او به رنگ مشکی نیاز دارد. سپس باید فوراً تنظیمات را انجام دهید ، بافر زمان برای این کار ایجاد می شود تا نیروهای عالی اطمینان حاصل کنند که فرد در نیت خود محکم است. علاوه بر این ، همانطور که من معمولاً به دخترانی که به دنبال شوهر هستند می گویم ، جهان تقریباً مانند یک کودک است ، همه چیز را به معنای واقعی کلمه می فهمد ، و حتی به دنبال انجام سفارش در اسرع وقت است. یعنی در پاسخ به درخواست شما ، اولین گزینه نزدیک ترین گزینه به شما ارائه می شود و اگر آن را بدون اینکه بفهمید 100٪ برای شما مناسب است یا خیر بپذیرید ، هیچ کس ادعایی نخواهد داشت. به عبارت دیگر ، "مهر ، مهر ، تحویل". زنان از ترس اینکه "دیگری به آنها نمی دهند" ، اولین فردی را که با آنها برخورد می کنند ، گرفته و سپس نمی دانند با او چه کنند. بنابراین قانون - همیشه یک چک لیست داشته باشید. شما هدیه ای را از جهان سفارش داده اید - شوهر ، خانه ، ماشین ، کت خز ، ماهی قرمز - پس از دریافت ، بررسی کنید که آیا همه چیز آنطور که می خواهید و اگر همه چیز نیست - آن را نگیرید. علاوه بر این ، مسئولیت تهیه چک لیست کاملاً بر عهده "سفارش" است

یک دختر ، به مردی برای نقش شوهرش دستور داد ، همه چیز ، همه چیز ، چقدر پول به دست می آورد ، چه غذایی می خورد ، چه اندازه کفش و رنگ مو دارد و بسیار خوشحال بود که نامزدی که ظاهر شد مناسب است همه احترامات یک سال پس از عروسی ، او نمی فهمید چرا شوهر دارد ، اما خوشبختی ندارد ، و "چک لیست" با جعبه های علامت زده را به من نشان داد: "ببین ، هنوز مطابقت دارد!"

آیا می دانید چه چیزی در این لیست کم بود؟ در آن گفته نشده بود که او شوهرش را دوست دارد ، و او او را دوست دارد.

- و چه ، نوشتن نیز ضروری بود؟ - سورپرایز واقعی بود

- خوب ، اگر برای شما مهم است ، پس البته. گزینه دوست داشتن پیش فرض وجود ندارد.

من فکر می کنم ، به طور کلی ، این عبارت باید به صورت زیر تنظیم شود: "برای به دست آوردن خواسته خود ، یک فرد باید با آنچه می خواهد ارتعاش کند." اگر عشق می خواهید ، اما در عین حال از طریق دندان های فشرده به همسر خود صبح بخیر می گویید ، یا پول می خواهید ، اما روزانه از هزینه بالای مسکن و خدمات شهری شکایت می کنید ، یا خوشبختی می خواهید ، اما با اشتیاق با همه صحبت می کنید اگر هیچ یک از خواسته های شما برآورده نشود ، بار غیرقابل تحمل زندگی ، من اصلاً شگفت زده نخواهم شد.

همکاری های موفق ،

مال شما ،

#نیافینچام

توصیه شده: