دوست داشتنی و رها شده

فهرست مطالب:

تصویری: دوست داشتنی و رها شده

تصویری: دوست داشتنی و رها شده
تصویری: Stop Drop and Roll!!!😂😍 خراب کاری های دوست داشتنی 2024, ممکن است
دوست داشتنی و رها شده
دوست داشتنی و رها شده
Anonim

یک مرد خردمند گفت: "شما نمی توانید دوبار وارد یک رودخانه شوید. اما می توانید سه بار روی یک چنگک قدم بگذارید."

می توان. و این "چروک ها" به ویژه در مواردی که معمولاً گفته می شود: "عشق ناراضی …" به وضوح قابل مشاهده است.

- پرتاب شدم …..- اشک ، اسپاسم در گلو. صورت با دست پوشانده شده است - درد و شرم.

پرتاب شد … پرتاب شد …

- بیایید لحظه ای از وضعیت کناره گیری کنیم. بیایید بشنویم که چگونه شخصی در مورد یک رویداد صحبت می کند.

- پرتاب شده - فعل در صدای منفعل استفاده می شود. گوینده کسی نیست که عمل را انجام می دهد.

- فعل به صورت جمع است. در نتیجه ، جمله "من پرتاب شدم …" یک جمله مبهم شخصی است ، جایی که اشاره به شخصیت ها حذف می شود. کی انصراف داد؟ شما می توانید هر کلمه ای را جایگزین کنید ، حتی "بیگانگان".

البته او (یا او) تسلیم شد. عزیز.

اما توجه داشته باشید: ساختار عبارت اطلاعاتی در این مورد ارائه می دهد:

جمع - جدایی دردناک اولین بار نیست. فرد قبلاً تجربه ترک (آسیب زا) را دارد ،

استفاده از صدای منفعل - موقعیت منفعل ، حالت نفسانی کودک. حالت درونی درماندگی و ناتوانی را منعکس می کند

به عنوان یک قاعده ، این یک لغزش زبان نیست ، یک تصادف نیست. این کلید است.

سیگنال این است که کار یک روانشناس باید به دو مرحله تقسیم شود - تثبیت در حال حاضر است. فوری است. این اجازه نمی دهد - آنجا ، به فراموشی افسرده ، پشت پرده خاکستری … از جایی که بیرون آمدن از آن بسیار دشوار است. این چیزی است که مشتریان من "آدرنالین در قلب" می نامند.

اما مرحله دوم یک مرحله سخت و دردناک از کار روی کل سناریوی زندگی است.

پس از همه ، "پرتاب شده …" تصادفی نیست که گفته می شود - "پرتاب شده …" چه کسی؟

لیست بلند … چه لیست بلندی پشت این پنهان است - "پرتاب شده".

مادر. پدر دوستان. برادران کسانی که زمانی به آنها اعتقاد داشتید و خیلی ساده لوحانه فکر کردم همه چیز در گذشته است … فراموش شده است. گذشت. مریض شدم - چیزی قدیمی.

تصویر بله ، مشکل همین است. یک فکر موذیانه به طور محکم در شما جا خوش کرده است:
تصویر بله ، مشکل همین است. یک فکر موذیانه به طور محکم در شما جا خوش کرده است:

بله ، مشکل همین است. یک فکر موذیانه به طور محکم در شما جا خوش کرده است:

این فکر - اعتقاد - حتی در یک کودک و در سنین نسبتاً اولیه ظاهر می شود. در واقع ، این یکی از راههای سازگاری و بقا است: پذیرش ایده "بدی" برای کودک آسان تر از این است که تصور کند با آنها ناعادلانه رفتار می شود یا اینکه حوادث به هیچ وجه به او بستگی ندارد.

بنابراین ، کودکان اغلب طلاق والدین را مقصر می دانند.

"من نتوانستم آنها را آشتی دهم. اگر خوب بودم ، پدر ما را ترک نمی کرد …"

و سپس - احساس - "پرتاب شده". و ناتوانی. ناتوانی ضرب در عشق.

این احساس در بزرگسالی منتقل می شود. علاوه بر این اعتقاد راسخ که عشق را می توان به دست آورد ، می توان "خوب شد" - و سپس … آن وقت همه چیز خوب خواهد بود.

اولین آزمایش … دومین … سومین …

پرتاب شده … پرتاب شده … پرتاب شده ….

ما کار را درست با این عبارت شروع می کنیم: "من رها شده بودم."

پس از حدود دو هفته ، صدا متفاوت است: "ما جدا شدیم." چنین قدم کوچکی تقریبا نامرئی. اما پشت آن چیست؟ انتخاب. مسئوليت. عمل

و - اغلب - راه حل شرایطی که سالها معطل مانده است:

- بعد از طلاق ، شوهرم در آپارتمان ما زندگی می کند ، من برای او غذا می پزم ، و او هفته ای سه بار به معشوقه اش می رود …

- او می گوید که به خانواده اش برمی گردد و من امیدوارم ، اما اکنون او نمی تواند برگردد ، زیرا دیگری واقعاً به کمک او نیاز دارد - حتی تهدید به خودکشی می کند.

- او رفت ، او گفت ، شما باید فکر کنید ، احساسات خود را بررسی کنید. هفته ای دوبار می نویسد. گاهی اوقات ملاقات می کنیم … و به محض اینکه من سرد می شوم - او همان جا است..

چرا باید همه اینها را تحمل کرد؟ برای اینکه با احساس غیرقابل تحمل تماس نگیرید: "من پرتاب شدم …" و آنها تحمل می کنند. آنها سالها تحمل می کنند.

هیچ امیدی باقی نگذارد که بالاخره او قدردانی خواهد کرد. خواهند فهمید. آنها درخواست بخشش خواهند کرد …

این اولین توهم است که از آن جدا می شویم.

توصیه شده: