2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
دانشگاه میلتون اریکسون اولین روز آغاز سال تحصیلی ، اولین کلاس من ، جایی که من به عنوان معلم ، استاد ما ، مرلین اتکینسون ، رئیس ، با اولین سخنرانی برای افتتاح سال تحصیلی - "امسال ، ما یک دانش آموز جدید. او را بسیار جالب و غیرمعمول خواهید دید. "او گفت … من به دنبال او (یک دانشجوی غیر معمول) شروع کردم ، به اطراف نگاه کردم ، احساس کردم که کسی به آرامی مرا لمس کرد و دست خود را روی شانه ام گذاشت … من اینجا هستم … چهره یک پیرزن آراسته و چروکیده به من لبخند زد … "من رز هستم" ، او گفت - "اسم من رزا است ، خوش تیپ … من 87 ساله هستم. از وقتی که ملاقات کردیم مرا در آغوش بگیر؟ " خندیدم: "البته!" گفتم: "بیا بغل کن …" من او را محکم بغل کردم … "تو خیلی جوان و بی گناه هستی ، چرا در آن سن برای تدریس در دانشگاه آمدی؟" شوخی کردم و با خنده جواب دادم:
"من برای پیدا کردن عروس به اینجا آمدم. من با او ازدواج می کنم ، او چندین فرزند به دنیا می آورد. وقتی بازنشسته می شوم ، می توانم هزینه یک تور جهانی را داشته باشم …"
بعد از اولین درس ، به کافه تریا رفتیم که در آن شکلات شیری نوشیدیم. ما بلافاصله با هم دوست شدیم. روز بعد و سه ماه آینده ، در حالی که من دوره خود را می گذراندم ، ما همیشه در کافه تریا در آن محل بودیم … او آنقدر باهوش و با تجربه بود که با گوش دادن به او ، احساس کردم که می توانم چیزهای زیادی از او یاد بگیرم. ، با وجود این واقعیت که او شنونده دوره من است.
رز برای یک ترم الهه ای در دانشگاه بود. هر کجا که بود ، دوستان زیادی در یک زمان دور او بودند. او عاشق لباس خوب پوشیدن بود ، دوست داشت توجه دانش آموزان دیگر را به خود جلب کند. رزا زندگی کامل یک دانش آموز را گذراند. شاید حتی درخشان تر و کاملتر از آنچه اکثر دانش آموزان زندگی می کردند …
در پایان ترم ، رز را به مراسم کریسمس دعوت کردیم تا سخنرانی کند.
او برای یک اجرای بزرگ آماده شد ، چندین ورق از متن اجرا نوشت.
رز با این دسته از ورق ها به روی سکو رفت و این ملحفه ها را روی زمین انداخت. فتنه از بین رفت. کمی خجالت زده به میکروفون نزدیک شد …
"چقدر شرم آور است ، نه؟ … متأسفم … قبل از آمدن به اینجا ، هیجان زیادی را تجربه کردم ، این باعث شد که من دو مارتینی مصرف کنم. نتایج را می بینید.. حتی در حال حاضر ، اگر این ملحفه ها را جمع آوری کنم ، نمی توانم آنها را به ترتیب پهن کنم. من آنچه را که در سر دارم در حال حاضر به شما می گویم و مقدار کمی هم وجود دارد ، به هر حال ، همه ما برای استراحت به اینجا آمده ایم. ، درست؟"
همه با خنده "به خواب رفتند" ، او یک جرعه آب خورد و شروع به صحبت کرد و لیوانی در دست داشت:
ما سرگرم می شویم ، زیرا احساس پیری نمی کنیم ، می توانیم هزینه بازی و تفریح را داشته باشیم … من نمی توانم زندگی را متوقف کنم ، اما من یک راز را می دانم ، ما پیر می شویم زیرا بازی و دیدار را متوقف می کنیم. جوانان برای جوان ماندن شاد و موفق باشید ، فقط باید چهار راز را بدانید. هر روز بخندید و در زندگی خود طنز بیابید. شما باید یک رویا ، یک رویای بزرگ ، یک مطلق داشته باشید … آیا می دانید که اگر رویاهایتان را از دست بدهید ، بسیاری از افرادی که در اطراف ما قدم می زنند در واقع مرده اند و حتی نمی دانند ، این خودشان هستند …
با افزایش سن ، تفاوت زیادی بین سن و سالمندی وجود دارد … اگر هیچ کاری انجام نمی دهید ، اگر 19 ساله هستید و فکر می کنید که اگر یک سال بدون انجام هیچ کاری بخوابید و یک قرن پیش رو دارید شما ، و فقط 20 خواهید داشت … تمام زندگی می تواند هدر برود. من فقط 87 سال دارم و نمی توانم یک سال کاری انجام دهم ، من تعجب می کنم که آیا 88 ساله خواهم شد. هر سال ما یک سال بزرگتر هستیم. برای درک این موضوع ، نیازی به مهارت یا دانش خاصی ندارید. با این حال ، برای رشد بیش از یک سال ، باید کاری برای تولید انجام دهید ، فرصتی برای پیشرفت خود پیدا کنید و باید از هر روز برای این کار استفاده کنید. هرگز کاری را که امروز می توانید انجام دهید به تعویق نیاندازید!
… ما غالباً برای سالمندان متاسفیم ، اما از آنچه انجام می دهیم پشیمان نیستیم ، شاید به جز کسانی که از مرگ می ترسند. به خود اجازه نده هیچ کاری نکن."
او در پایان سال تحصیلی ، که چندین سال پیش آغاز شد ، درگذشت ، این یک وقفه در مبارزه برای بقا بود ، او رفت … با تحصیلات عالی …
یک هفته پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، در خواب ، او در آرامش درگذشت. بیش از دو هزار دانش آموز در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند.
"هرگز کاری را که امروز می توانید انجام دهید به تعویق نیندازید." همه ما می خواستیم شایسته یاد این زن فوق العاده باشیم که به ما آموخت چگونه …
در حقیقت ، یادگیری نحوه زندگی مانند گل رز باید در همه دانشگاههای جهان مورد نیاز باشد:
"حالا هر چه می توانید انجام دهید ، شاید دیر شود!"
والری روزانوف دکترای روانشناسی
توصیه شده:
هرچه لذت زندگی بیشتر باشد ، لذت زندگی نیز کمتر است. پارادوکس چیست؟
آیا توجه کرده اید که چقدر در زندگی به لذت های خاصی اختصاص می دهید؟ در میان انواع لذت های زمان ما ، می توان موارد زیر را لیست کرد ، که ما به معنای واقعی کلمه به آن دچار می شویم و متوجه نمی شویم که چقدر از وقت ما را می گیرند - تماشای تلویزیون ، برنامه های تلویزیونی ، اخبار ، آویختن در فیس بوک ، VK ، غیر خواندن در اینترنت ، سریال های تلویزیونی و تماشای آنها یا تلویزیون را متوقف کنید.
زندگی خودتان یا مسابقه رله از دوران کودکی؟ حق زندگی یا نحوه فرار از اسارت فیلمنامه های دیگران
آیا خود ما ، به عنوان بزرگسال و افراد موفق ، به تنهایی تصمیم می گیریم؟ چرا گاهی اوقات خود را به این فکر می اندازیم: "من الان مثل مادرم صحبت می کنم"؟ یا در مقطعی متوجه می شویم که پسر سرنوشت پدربزرگ خود را تکرار می کند و بنابراین ، بنا به دلایلی ، در خانواده ثابت می شود … سناریوهای زندگی و نسخه های والدین - آنها چه تاثیری بر سرنوشت ما دارند؟ و سرنوشت فرزندان ما؟ در مورد سرنوشت فرزندان فرزندان ما؟ نیاز تکاملی به تعلق انسان مدرن تا کنون از اجداد وحشی خود فاصله ن
زندگی چه کسی را داریم زندگی می کنیم؟ مختصری در مورد سناریوهای زندگی
ما روزانه صدها انتخاب می کنیم. ما انتخاب می کنیم که با چه کسی و چه زمانی تماس بگیریم ، کودک را به کدام مهد کودک بفرستیم ، آیا شغل خود را تغییر دهد یا در مهدکودک قدیمی بماند. و هرچه تصمیم جدی تر باشد ، بار مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم! با برداشتن این یا آن مرحله از زندگی ، ممکن است حتی از آن آگاه نباشیم ، اما طبق سناریوی خاصی عمل کنیم.
چگونه می توان زندگی خود را زندگی کرد و نه یک زندگی دیگر یا درباره ارزشهای واقعی و اعمال شده
در جامعه ما ، الگوها و قواعدی به وضوح تعریف شده است که شما برای زندگی "نیاز" و رعایت آنها "نیاز" دارید. از کودکی به ما می گویند وقتی بزرگ شدیم باید چگونه باشیم ، آنها اغلب تصمیم می گیرند که باید چه کار کنیم ، در کدام دانشگاه وارد شویم ، چه نوع منتخبی را در کنار ما می بینند ، به طور کلی سنی پذیرفته شده است حق داشتن فرزندان و این نیز تا حدی وظیفه است - مشاغل ایجاد کنید ، خانواده و فرزندان داشته باشید.
معنای زندگی؟ زندگی کن ، فقط زندگی کن
نویسنده: واسیلاکی ایرینا حس زندگی چیست؟ سوالی که می خواهید پاسخ آن را بیابید. و پاسخ ، همانطور که بسیاری از مردم فکر می کنند ، باید تا حدودی غیر معمول باشد. یا یکی که هیچکس فکرش را نمی کرد. - شما هدفی دارید که به دنبال آن به خواسته خود می رسید ، - از یک نوجوان 16 ساله می پرسم.