مورد زندگی

فهرست مطالب:

تصویری: مورد زندگی

تصویری: مورد زندگی
تصویری: صحبت های دکتر هلاکویی در مورد چگونه زندگی کردن را حتما گوش بدین 2024, ممکن است
مورد زندگی
مورد زندگی
Anonim

اخیراً خانواده ای برای کمک به من مراجعه کردند. بلکه پدر ، که نمی دانست چگونه در چنین محیطی زندگی کند. مامان بسیار خسته و خسته به نظر می رسید و دختر 8 ساله (یک کودک فوق العاده زیبا) به سادگی گیج می شد. هر سه احساس بن بست و ناامیدی داشتند …

واقعیت این است که این دختر 7 سال پیش توسط این افراد فوق العاده به فرزندی پذیرفته شد.

6 سال شادی خانوادگی ، عشق و هماهنگی !!! چه چیزی می تواند بهتر باشد؟ و سپس یک روز دخترم که از پیاده روی آمده بود پرسید: "چرا من مثل تو نیستم؟" از این س ،ال ، ترس ، سردرگمی و وحشت در خانه آنها مستقر شد! دختر واقعاً شبیه مادر یا پدر نبود. معلوم شد که آنها ، والدین ، اصلا آمادگی چنین سوالی را نداشتند. یک سال عذاب و اضطراب ، ترس و افسردگی: "چه باید بکنید؟" ، "چه باید بکنید؟" ، "اگر بفهمد چه؟" ، "نمی بخشد!" در این سال کابوس های مستمر ، مادرم گذشت - یک خواب بد ، مشکلات در محل کار و روابط کاملاً بی اهمیت با شوهرش. شوهر - پدر ، همچنین با خوش بینی نمی درخشید. یک دختر یک سال تمام زندگی کرد و نمی دانست چه خبر است!

چهار جلسه طولانی طول کشید تا همه چیز را در خانواده خود قرار دهیم. این یک کار بزرگ و دشوار در مورد باورها ، عادات ، کلیشه ها ، ترس ها بود. و هنگامی که والدین آماده بودند همه چیز را به دختر خود بگویند ، من پیشنهاد دادم که آن را در همان روز انجام دهم!

هنگامی که مادر داستان خود را به پایان رساند ، دختر لبخندی زد ، نزد او و پدر رفت ، آنها را در آغوش گرفت و گفت: "مهمترین چیز این است که تو مرا دوست داری! و من حتی بیشتر دوستت دارم!" آنها از خوشحالی ، از رهایی از "بار گذشته" گریه کردند و در آغوش گرفتند! و خودم را درگیر این فکر کردم که بیهوده نیست که یک روز دیگر روی زمین زندگی کرده ام و کار خوبی انجام داده ام.

منظور من از همه اینها چیست؟ صادق و واقعی بودن لازم است! کودکان واقعاً به آن احتیاج دارند! آنها باید دوست داشته شوند و بتوانند با او صحبت کنند.

و بس! همه چیز دیگر در پی خواهد آمد … این یک داستان است …

توصیه شده: