چگونه مردم در برابر توسعه مقاومت می کنند

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه مردم در برابر توسعه مقاومت می کنند

تصویری: چگونه مردم در برابر توسعه مقاومت می کنند
تصویری: الله تعالی از دین اش چگونه نگهداری می کند؟! / استاد عبدالصمد قاضی زاده / Ustad Abdul Samad Qazi Zada 2024, ممکن است
چگونه مردم در برابر توسعه مقاومت می کنند
چگونه مردم در برابر توسعه مقاومت می کنند
Anonim

چگونه مردم در برابر توسعه مقاومت می کنند

چندین باور که مانع رشد شخصی شما می شوند و زندگی شما را در یک مسیر دایره ای هدایت می کنند:

1. روانشناس چه چیز جدیدی به من خواهد گفت؟ من خودم می دانم مشکل من چیست.

2. من خودم می توانم آن را اداره کنم. آیا من بدتر از دیگران هستم؟

3. فقط افراد روانی و بیمار به روانشناسان مراجعه می کنند.

4. من نمی خواهم کسی در مغز من حفاری کند.

5. من در حال پیشرفت هستم: من کتاب هایی در زمینه روانشناسی ، مقالات می خوانم و فیلم هایی را در YouTube گوش می دهم - این برای پیشرفت کافی است.

6. من خوبم ، این همه روانگردان های دیگر بیمار هستند.

7. من هیچ پولی برای روانشناس ندارم.

8. من وقت روانشناس ندارم.

9. من کت خز ندارم ، چه روانشناس دیگری آنجاست؟

10. چرا به روانشناس احتیاج دارم ، دوستان ، اقوام (سونا ، الکل ، مواد مخدر) دارم.

11. در صورت مراجعه به روانشناس ، وابسته به روانشناس می شوم.

12. من نمی خواهم در مورد دوران کودکی ، مادر و پدرم صحبت کنم.

13. هیچ کس به من کمک نمی کند.

14. داروها به من کمک خواهند کرد.

15. روانشناسان همگی از سر بیمار هستند.

16. روانشناس مسئول نتیجه روان درمانی است.

کمی به من بستگی دارد.

17. روانشناسان همه شارلاتان هستند.

18. فقط برای مشاوره به روانشناس نیاز است.

19. به منظور بهبود کیفی ، 1 تا 10 بازدید کافی از یک روانشناس برای زندگی من کافی است.

۲۰- می ترسم اگر زندگی خود را به روانشناس بگویم به درد من بخورد.

حداقل یکی از این باورها نشان می دهد که روان شما در برابر تغییرات و رشد معنوی و شخصی مقاومت می کند ، زیرا ناخودآگاه شما نمی خواهد کارت باز کند و محتوای ناخودآگاه شما را وارد منطقه آگاهی کند.

مقاومت چیست؟ این می تواند یک ترس پیش پا افتاده از تغییر باشد ، ترس از آینده: بعد از اینکه بفهمم تمام زندگی ام را می گذرانم ، به عنوان مثال ، در سناریوی مخربی که توسط جامعه یا نسلهای قبلی اجدادم به من تحمیل شده است ، چگونه خواهد بود؟ اگر بفهمم که مثلاً شوهرم (همسر) من را از نظر احساسی دستکاری می کند ، بعد چه می شود؟ همانطور که خواهد شد؟ اگر ناگهان متوجه شوم که نزدیکترین شخص به طور کامل بر من تسلط دارد؟ یا حتی بدتر ، آیا می فهمم که من خودم مستبد هستم؟ یا آیا خواهم فهمید که من در کودکی از والدین محبوب و شگفت انگیزم - افراد مقدس - می ترسم ، و بنابراین سعی می کنم همه کسانی را که در شعاع فوری زندگی من خواهند بود کنترل و کنترل کنم؟

مقاومت چیست؟ می تواند شرم آور باشد. من در مقابل شخص دیگری ظاهر می شوم ، بسیار ناقص ، بدبخت ، بد.

چه باید کرد؟ وقتی چیزهای جدیدی درباره خودم بیاموزم ، وقتی به وضوح ببینم ، وقتی شروع به درک همه انگیزه ها و اعمال خود کنم ، چگونه زندگی من تغییر خواهد کرد ، و شاید ، شاید لازم باشد کسانی را که خیلی دوستشان دارم ترک کنم ، اما فقط قادر به تحمل بدبختی های خود نیستید؟ همانطور که خواهد شد؟ من می ترسم ، درست است؟ چگونه می توانم به تنهایی ، بدون مستبدان و مستبدانم زنده بمانم ، چگونه می توانم بدون این تصور که من یک فرد خوب ، بزرگ ، درخشان ، درست ترین در جهان هستم ، زنده بمانم. اگر بفهمم که در تمام این مدت خودم را نابود می کردم ، قبر خودم را حفر می کردم و خودم را مثل اسب اسب سیرک به دویدن در یک دایره می بردم.

همه این ترس ها و شرمندگی مانع رشد شخصیت می شوند.… و سپس ، ناخودآگاه ، شخصی به چیزی چنگ می زند که او را راضی نمی کند و آن چیزی که سمی است. مردابی ، اما مردابی آشنا.

نه ، من در مورد این واقعیت صحبت نمی کنم که همه بدون استثنا به روانشناس احتیاج دارند ، اگرچه او برای پیشگیری و تحقیقات ناخودآگاه خود مورد نیاز است ، با این وجود ، به همان میزان که دندانپزشکی برای معاینه پیشگیرانه یا ورزش به آن مراجعه می کنید. مربی که با او کار می کنید. برای حفظ تناسب اندام …

تا زمانی که منابع شما قوی هستند ، می توانید استرس را کنترل کنید. اما لحظه ای فرا می رسد ، اگر پیشگیری وجود نداشت ، لحظه ای از حقیقت فرا می رسد ، زمانی که بحرانی در زندگی هر فرد رخ می دهد.و حیف که آنها حتی وقتی "سقف فرو ریخته و دیوارها فرو ریخته اند" ، وقتی همسر رفته یا کودک "معتاد" است وقتی تشخیص "سرطان" است ، به روانشناس می آیند … چه حیف که مردم با روان درمانی مانند آمبولانس رفتار می کنند و نه به عنوان پیشگیری و پیشرفت.

PS یک فرد روانی سالم کسی است که در مکانی که در آن لحظه قرار دارد ، در زمانی که این اتفاق افتاده است ، به فردی که این مورد به او خطاب شده است ، بتواند احساسات خود را در یک پیام I بیان کند ، یعنی تجربیات شما را بیان کند. به شکلی که برای دیگری مخرب نباشد. صرف نظر از اینکه هدف حواس کیست: رئیس یا فرزند ، شوهر یا کارمند … مهم نیست. سلامت عبارت است از توانایی بیان احساسات به شیوه ای سازنده. اما برای بیان آنها ، باید حداقل بدانید که 7 احساس اصلی چیست ، آنها را از یکدیگر متمایز کرده و به خود حق بیان این احساسات را بدهید.

یک فرد سالم کسی است که به وضوح نیازهای او را درک می کند…. به نظر من برای هر فردی مهم است که این سوالات را از خود بپرسد. آیا می دانید نیازهای اساسی ممکن است چیست؟ آیا در هر لحظه نیاز خود را درک می کنید؟ یک فرد سالم می تواند با آرامش به دیگری "نه" بگوید ، امتناع کند. او همچنین می تواند به خود "نه" بگوید. یک فرد سالم نه و بله در تعادل دارد. یک فرد سالم می داند چگونه بپرسد بدون ترس از رد شدن. او به خود حق رد می دهد و این حق را به دیگران نیز می دهد.

یک فرد سالم انگیزه های همه اعمال و گفتار خود را درک می کند. در هر لحظه از زمان ، او می فهمد که چرا این یا آن عمل را انجام می دهد.

یک فرد سالم یک فرد آگاه است. و اعتقاد عمیق من این است که آگاهی با شخص دیگری یا بهتر است با یک فرد آموزش دیده که روان درمانی طولانی مدت خود را گذرانده است ، در تماس باشد و نه از طریق کتابها و مقالات هوشمندانه. بسیاری از آنها نمی خوانند ، اما تأثیر می گذرد و شما دوباره در خودتان تعجب می کنید: خوب ، چگونه می توانم دوباره خود را مهار نکنم؟ و چه بر سر من آمد؟ و سپس احساس گناه ، شرم و ترس از این که هیچکس آنقدر به من محبت و احترام نگذارد. دویدن در یک دایره …

توصیه شده: