مرد در برابر زن

مرد در برابر زن
مرد در برابر زن
Anonim

در حال حاضر اطلاعات و رویدادهای زیادی در مورد موضوع زنانگی ، زن ، مادر …

و هر سال ، علیرغم موارد زیاد ، موضوع از اهمیت خود دست نمی کشد و به نظر می رسد ، روز به روز بیشتر می شود. باشگاه ها ، آموزش ها ، مدیتیشن … گویی اینکه چگونه در این دنیا چگونه "زن" باشیم کاملاً غیرقابل درک است. صادقانه اعتراف می کنم که برخی از مفاهیم "زنانگی" مرا ترساند و باعث طوفان احساسات نه چندان مثبت شد. برای مدت طولانی نمی توانستم بفهمم قضیه چیست ، تا اینکه به وضوح دیدم که انگار در مقابل یک انتخاب قرار گرفته ام - یا / یا. و اگر می خواهم یک زن واقعی باشم ، باید شلوار جین خود را پنهان کنم ، موهایم را بلند کنم ، نظر خود را فراموش کنم و به یک مرد به عنوان یک "معلم" نگاه کنم.

بخش مردانه در من به طغیان طغیان می کند ، گویی چیزی تهدید می کند که به سایه رانده می شود و آنها از من می خواهند که آن را رها کنم ، ارزش آن را کاهش دهم. و با این حال او برای من بسیار مهم است.

من عاشق قسمت مردانه ام هستم. او موفق ، پرخاشگر ، بی پروا و پرانرژی است. او به من کمک می کند تا در این دنیا زندگی کنم. من دوست دارم رقابت کنم و برنده شوم ، دوست دارم احساس کنم که مدافع علایق (و نه تنها) خود هستم ، دوست دارم سریع ، کارآمد و قاطع باشم. و این بخش مهمی از من است. او به تغذیه و رضایت نیاز دارد.

2
2

فهمیدم که مخالف افراط و تفریط هستم. من طرفدار تعادل مردانه (Animus) و زن (Anima) در همه ، صرف نظر از جنسیت هستم. و تعادل توسط خود شخصیت ، از طریق میزان رضایت از زندگی ، کمال وجود تعیین می شود.

مفهوم یین و یانگ ، به عنوان اجزای جدایی ناپذیر یک کل ، برای من بسیار نزدیک است. و اگر یک فرد را کلی و غیرقابل تجزیه در نظر بگیریم ، منطقی تر است که در مورد هماهنگی این دو اصل صحبت کنیم. در مورد همزیستی و سرریز شدن آنها به یکدیگر. و قطعاً مشکلی در هماهنگی و تعادل وجود دارد. و به نظر می رسد بسیار مرتبط است. در غیر این صورت ، آموزش ها و شیوه های زنان چندان مورد نیاز نخواهد بود. چگونه زنانه باشیم و آنچه در دنیای مدرن است اغلب غیرقابل درک است …

به نحوی آنقدر از نظر فرهنگی اتفاق افتاد که جامعه ما دقیقاً ویژگی های آنیموس را پمپاژ می کند: فعالیت ، پایبندی به اصول ، رقابت ، جهت گیری بیرونی ، هدفمندی ، عقلانیت …

و تظاهرات آنیما را محکوم می کند: عاطفی ، تکانشی ، خود جذب ، غیر منطقی ، عرفان …

این موقعیت برابر است با تلاش برای حرکت روی یک پا. احتمالاً ، اما بسیار دشوار! به همین دلیل است که فرد بسیار می خواهد زن را از سایه بیرون بیاورد ، و حق بودن و نفس عمیق را بدهد.

3
3

من با خوشحالی بسیاری از مظاهر زنانگی را می پذیرم - لطافت ، حساسیت ، تفکر ، تأمل ، مراقبت و بسیاری دیگر. اما به طور قطع ، جنبه هایی وجود دارد که من به سختی می توانم در کنار آنها باشم و آنها را در خود پذیرفتم: ثبات من ، قطعاتی از تمامیت روحم گم شده است. ریشه های من

زنانه برای من بسیار با زمین ارتباط دارد. فیزیکی بودن جهان. با اطمینان به دنیا. هر زنی که فرزندی به دنیا آورده است یک روند تحول عظیم و عرفانی را تجربه کرده است. بسیار نگران کننده است ، زیرا فرصت بسیار کمی برای هر نوع کنترل بر وضعیت وجود داشت. برای من ، این کاملاً قلمرو آنیما - مادر بزرگ است ، و اگر در دوران بارداری به نحوی در مورد آن فکر نمی کردم ، پس تولد من را متحیر کرد. بدن من زندگی خودش را داشت ، به هیچ وجه با ذهن من ارتباط نداشت. از ریتم ها و قوانین خاص خود پیروی می کرد. این یک کار مهم مانند تولد یک شخص را به تنهایی انجام داد. و تکنیک های "صحیح" تنفس و غیره ، همانطور که اکنون فهمیدم ، هیچ معنایی نداشت و به سادگی ذهن من ، بخش مردانه ام را آرام کرد. یک تجربه باورنکردنی.

و شیردهی! برای اینکه بدن شما در اینجا و اکنون چیزی را که برای کودک ضروری است تولید کند ، همچنین به اشکال مختلف بسته به زمان از روز تولد - به طور کلی کیهان! با گذراندن همه اینها ، من دقیقاً می دانم که ذات زن چقدر عاقل است و چقدر قدرت در آن وجود دارد.

اصل مردانه به من انرژی ، فعالیت در خارج ، تمایل به دفاع و گسترش مرزهایم ، توانایی هایم را می بخشد ، و اصل زنانه مرا به سمت درون ، به حساسیت ، خلاقیت ، بدنی … و تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی را ترک کنم عجیب است.: تاج یا ریشه. و چگونه اینجا را انتخاب کنیم؟ و مهمتر از همه - چرا؟

توصیه شده: