به کسی حسادت نمی کنم

فهرست مطالب:

تصویری: به کسی حسادت نمی کنم

تصویری: به کسی حسادت نمی کنم
تصویری: ریشه حسادت در انسان چیست؟ 2024, ممکن است
به کسی حسادت نمی کنم
به کسی حسادت نمی کنم
Anonim

"حسادت برای من منبع است" ، گفتگوکنندگان من بعد از این که ابروهایم را با بی اعتقادی نمایشی بالا می آورم در پاسخ به سخنانشان که به هیچکس حسادت نمی کنند ، بهتر می شوند.

آنها فکر خود را بیشتر نشان می دهند: "این به من کمک می کند تا بفهمم چه می خواهم و برای خودم یک هدف را تعیین می کنم." به هر حال ، تجربه حسادت از طریق تحسین دیگران بسیار سازنده تر و صحیح تر است. تبدیل این تجربه منفی اولیه به مثبت یک ".

"تحسین یک فرد موفق ، به جای حسادت به او ، کلید موفقیت و دستاوردهای شماست."

خوب ، در حالی که منطق و چشم انداز پشت چنین رویکردی را تشخیص می دهم ، با این وجود ، من معمولاً به سخنان این افراد شک دارم. باور نکردن اظهارات آنها در مورد این واقعیت که آنها هرگز به دیگران حسادت نمی کنند (این به معنای کلاسیک کلمه است - یعنی آنها از تأمل در موفقیت دیگران رنج نمی برند و این رنج را با قصد تخریب نشان نمی دهند. یک موفقیت معین یا یک فرد موفق معین).

اول ، زیرا من مطمئن هستم که احساسات خدمتگزار عقل نیستند … آنها در امر فرماندهی مجرب نیستند. نه بعد از فکر کردن در مورد اینکه احساس درست در یک موقعیت معین چگونه خواهد بود.

و دوم ، چون من این را درک می کنم قبل از اینکه چیزی تغییر کند ، باید احساس تغییر یافته را درک کرد و حداقل آن را به طور مختصر تجربه کرد.یعنی در این زمینه خاص - قبل از تحسین حسادت کنید.

معلوم می شود که این افراد در هر صورت حسادت می کنند. خوب ، یا بود. و هرچه سریعتر و خودکارتر به اصطلاح دگرگونی آن صورت گیرد (اگر اتفاق بیفتد) ، به نظر من ، آنها کمتر وقت داشتند که خواسته ها و نیازهای واقعی خود را مرتب کنند.

اغلب ، هنگام تقلید از موفقیت دیگران ، اهداف بسیار سریعتر از یک مطالعه کیفی در مورد میزان مطلوبیت آنها تعیین می شوند. و آیا آنها واقعاً نیازهای واقعی این شخص خاص را برآورده می کنند.

موافقت کنید ، دیدن مدل جدید iPhone از مدل دیگر و رفتن مستقیم به فروشگاه برای خریدن آن بسیار آسان است (زیرا توسعه وام هنوز ثابت نمی ماند). اما آیا چنین خریدی واقعاً رضایت بخش است؟ سوال عالی و س bigال بزرگ این است که آیا این خرید نشانه پیشرفت انسانی کامل است؟

به طور کلی ، به نظر من نمی رسد که جایگزینی خودکار تحسین با حسادت قطعاً راه حل خوبی است. و من اعتقاد ندارم که لازم است برای چنین تحول تقریباً فوری تلاش کنیم (که در آن صورت به ما اجازه می دهد ادعا کنیم که حسادت وجود ندارد).

فکر نمی کنم عدم وجود حسادت نشانه خوبی باشد. این اتفاق می افتد که شخص به طور منطقی مطمئن است که فقط به کسی حسادت نمی کند زیرا زندگی خود را به گونه ای سازماندهی می کند که این احساس به وضوح خود را نشان نمی دهد. به زبان ساده - به طوری که شرایطی که تحت آن بوجود می آید در اطراف آن ایجاد نشده است.

ساده ترین راه برای دستیابی به این هدف ایجاد روابط نزدیک منحصراً در جامعه ای عاری از افراد ظاهرا موفق است.

یک فرد می تواند از تجربه دردناک حسادت اجتناب کند در صورتی که هیچ کس در حلقه نزدیک خود به چیزی نرسیده باشد که خود به راحتی نمی تواند به آن دست یابد.

من البته در وجود چنین جوامعی تردید جدی دارم. اما من اعتراف می کنم که گروه هایی هستند که به این موضوع بسیار نزدیک هستند. به طور یکنواخت ناموفق (یا یکدست موفق - که در این زمینه یکسان است) و نسبتاً بدون ابهام.

Image
Image

افرادی که به دنبال اجتناب از حسادت هستند ، معمولاً بدنبال برقراری ارتباط با آنها هستند. آنها چنین شرکت هایی را گرمتر ، صادق تر و صادق تر تلقی می کنند.

شما همچنین می توانید زندگی خود را طوری سازماندهی کنید که هیچ فرد موفقی در محیط شما وجود نداشته باشد.

اگر در سطح آگاهانه ، دستاوردهای اقوام و دوستان را نادیده بگیرید ، به آنها توجه نکنید (موفقیت ها) یا شخص موفق تری را به خاطر چیز دیگری (با تمرکز بر نقص ها ، به عنوان مثال ، یا اشتباهات) تمسخر کنید.

و اگر نادیده گرفتن هنوز اثر مورد انتظار را نمی دهد (زیرا دستاوردهای "تازه کار" بسیار واضح هستند یا او در مورد آنها خیلی فعال صحبت می کند) ، می توانید دوباره به گزینه قبلی بازگردید - عدم یافتن زمان ، فرصت یا میل ملاقات با چنین شخصی و فقط برای کسانی که در سطح شما هستند پیدا کنید.

و سرانجام ، آخرین راهی که برای سازماندهی زندگی بدون حسادت به ذهنم رسید این است تمرکز بر تحسین تنها افرادی که خارج از محدوده فضای شخصی هستند. کسی که شما شخصاً او را نمی شناسید و به احتمال زیاد هرگز او را نخواهید شناخت.

بنابراین ، به عنوان مثال ، امروزه مد شده است که استیو جابز را بت پرست کنید ، نقل قول های وارن بافت را بخوانید ، بیوگرافی سالوادور دالی را مطالعه کنید و در آرزوی دستیابی به همان چیزی باشید که با پیروی از آنها به دست آوردید ، و توجه نکردن به این واقعیت که به عنوان مثال ، یکی از دوستان دوران کودکی کلبه ای دو طبقه ساخته است در حالی که پیش پرداخت وام مسکن یک آپارتمان یک اتاق را دریافت می کنید. یا یک خواهر در زمانی که شما نمی توانید در مورد فرزند مورد نظر خود تصمیم بگیرید فرزند سوم را به دنیا آورد.

این است که افراد موفق را تحسین کنید ، اما در این مورد خیلی عصبانی نشوید و سقوط نکنید. اگر بیل گیتس میلیاردها دلار داشته باشد و استفان کینگ صدها رمان نوشته باشد ، چه می شود. آفرین!

Image
Image

به طور خلاصه موارد بالا:

به نظر من ، شما می توانید غیبت حسادت را در زندگی خود تنها با سازماندهی جابجایی کامل آن در پس زمینه سازماندهی کنید

یا به عبارت دیگر:

شما فقط می توانید خود را در مورد عدم وجود حسادت متقاعد کنید زیرا اجازه می دهید آن به فرایند ذهنی غالب ، هرچند ناخودآگاه در زندگی شما تبدیل شود.

یک قانون روانشناسی معروف در اینجا کار می کند - که کمترین درک شده ، زندگی را تا حد زیادی کنترل می کند.

اجازه دهید ایده را با یک مثال توضیح دهم:

اگر فردی به جای اینکه زندگی را بیاموزد ، به طور دوره ای ترس را تجربه می کند ، یک پناهگاه در اعماق زیرزمین می سازد و برای همیشه در آنجا مستقر می شود ، با توجه به احساسات و مشاهدات ذهنی خود ، ممکن است از هیچ چیز نترسد. آنجا ، پشت دیوارهای بتنی. اما برای یک ناظر خارجی کاملاً آشکار است که ترس او به جایی نرسیده است. در برابر - اکنون او به طور کامل زندگی این شخص را تعیین می کند.

همه چیز با حسادت یکسان است.

پس چه کار می کنید؟ چگونه می توان زندگی خود را برای فردی ساخت که نمی خواهد موفقیت عزیزان خود ، رابطه خود با آنها را از بین ببرد ، اما قصد تخریب خود را ندارد ، و خود را از موفقیت و چشم انداز محروم می کند؟

تا این لحظه ، من پاسخ قطعی برای این سال ندارم. در گروه های درمانی "جوانه های موفقیت در زمینه حسادت" که با تاتیانا زاخارچوک انجام می دهیم ، بر اساس این فرضیه کار می کنیم که حسادت و حقیقت را می توان با تحسین ، احترام و قدردانی تغییر داد و تجربه کرد. اما نه به صورت خودکار و نه آنی. این کاری است که معمولاً با تلاش انجام می شود.

و نه در سر شخص حسود ، نه در تخیلات کنترل شده او ، بلکه در تماس با کسی که به او حسادت می کند ، متوجه می شود.

به این معنا که اگر دختر مثال بالا بتواند به خواهرش که فرزند سوم خود را به دنیا آورده است بگوید که چگونه از توانایی خود در سازماندهی زندگی ، ایجاد روابط با یک مرد ، تربیت فرزندان (تحقق این امر) لذت می برد. لحظه ای که با خوشحالی بیشتری به او یا یکی از آشنایان متقابل می گویم که این خرس احمق ، که به جز زایمان ، هیچ کار دیگری نمی تواند بکند ، حتی فرزندانش را نیز شایسته تربیت می کند و شوهرش یک حرامزاده احمق است که به احتمال زیاد به او خیانت می کند … موفق شد حسادت را قابل تحمل کند.

و این بدان معناست که برای او امکان برقراری ارتباط با افرادی از محیط نزدیک وجود داشت که می توانند به او در دستیابی به اهدافی که قبلاً باعث حملات درماندگی و وحشت او شده بود ، کمک کنند.

با افرادی که او قبلاً از آنها اجتناب کرده یا سعی کرده آنها را نابود کند.

با مشاوره ، پشتیبانی واقعی ، بازخورد …

و این فرمول موفقیت شماست.

P. S. برای شروع ، توصیه می کنم این کار را نه در زمینه - با دوستان و خانواده ، بلکه در گروه های درمانی انجام دهید. همچنین دلایل زیادی برای حسادت وجود خواهد داشت.

توصیه شده: