شادی: چرا به آن نیاز است و کجا می رود

فهرست مطالب:

تصویری: شادی: چرا به آن نیاز است و کجا می رود

تصویری: شادی: چرا به آن نیاز است و کجا می رود
تصویری: دریا - نیاز نواب و آرش فولادوند 2024, ممکن است
شادی: چرا به آن نیاز است و کجا می رود
شادی: چرا به آن نیاز است و کجا می رود
Anonim

شادی برای چیست:

  1. شادی به زندگی حس می دهد. این تجربه "من زندگی می کنم" است و نه "درد زندگی" ، "خسته از کشیدن وجود بدبخت" و غیره.
  2. شادی به زندگی معنا می بخشد. از یک سو ، این خود احساس "من بیهوده زندگی نمی کنم" است. از سوی دیگر ، احساس شادی "جایی که باید زندگی کرد" را هدایت می کند - جایی که شادی وجود دارد ، آنجا وجود دارد و می رود ، آنچه باعث شادی می شود ، بنابراین با آنها خوشحال کننده است و با آن روابط برقرار کنید.
  3. شادی جوانسازی می بخشد. هم انرژی بخش است و هم آرامش بخش (مثلاً در مقایسه با تنش طاقت فرسای اضطراب).

هنگامی که شخص تجربه شادی را از دست می دهد ، زندگی او هم بردار و هم فعالیت خود را از دست می دهد ، و روشنایی ، پری ، مکانیکی می شود. نه نیرویی وجود دارد ، نه تمایلی ، نه خلقی برای انجام هر کاری. به طور کلی ، مشخص نیست که چه باید کرد و چرا. س Questالات پیش می آید: "چرا زندگی می کنم؟ برای همه اینها چه چیزی لازم است ، و بالاخره کی پایان می یابد؟"

چیزی که یک فرد می تواند از آن لذت ببرد:

  1. از تماس با افراد. با کسی که با او خوب ، دلپذیر ، ایمن ، جالب است. با عزیزان ، با عزیزان ، با دوستان ، با آشنایان جالب جدید و غیره.
  2. از تماس با طبیعت.
  3. از تفکر زیبایی.
  4. از خلاقیت ، آفرینش.
  5. از شناخت ، یادگیری چیزهای جدید. علاقه نیز در این فرایند گنجانده شده است.
  6. از فعالیت. هم از نتیجه و هم از فرایند. علاقه نیز در اینجا گنجانده شده است.
  7. از رسیدن به هدف. (اگرچه ممکن است روند صعودی در اینجا کاهش یابد.)
  8. از غلبه بر موانع و مشکلات با موفقیت.
  9. از بازی و تحرک. به سگ هایی که در زمین چمن یا برف چرت می زنند نگاه کنید. شامل لذت نیز می شود.
  10. از تماس با روحانی.
  11. از بودن. از بودن در دنیا ، از تجسم شما. این چیزی است که کودکان و حیوانات در آن خوب هستند. در طول زندگی ، یک فرد ممکن است این توانایی را از دست بدهد. اما قابل بازیابی است. این در جنبش های معنوی ، فلسفی و عرفانی به عنوان جشن زندگی بیان می شود. این بیکاری به معنای بیکاری نیست ، بلکه جشن است ، به معنای شادی از واقعیت زندگی ، از هر لحظه است. این لذت احساس "درست بودن" زندگی ، احساس وحدت بدن و روحانی ، احساس با جهان است.

بودن. در ارتباط بودن با خود ، با بدن ، با روحانی. با جهان ، با مردم ، با طبیعت در ارتباط باشید. در فعالیت های مولد باشید: شناختی ، خلاق. آرام و متفکر باشید. در حرکت باشید: جسمی ، ذهنی - در مسیری که ذات عمیق شما در آن نشان می دهد.

به عنوان ترکیبی از بسیاری از جنبه های ذکر شده ، می توان نوعی شادی را مانند تجربه ارگاسم عمیق مشخص کرد. وقتی ترشح عصبی ناشی از تحریک دستگاه تناسلی نیست. و هنگامی که یک تجربه کامل از تماس با خود ، با افراد بالاتر ، با شریک زندگی است.

این یک تماس جنسی بیشتر نیست. برعکس ، پس از یک تجربه سطحی ، شما بیشتر و بیشتر می خواهید ، زیرا هیچ ترشح و اشباع در مقیاس کامل وجود نداشت و پس از یک تجربه عمیق ، زمان برای ادغام تجربه لازم است.

چرا یک نفر دیگر احساس شادی نمی کند:

  1. به طور کلی ممنوعیت احساسات. شاید این پیام از سیستم خانواده آمده باشد. شاید فرد این روش حفاظت را در برابر چیزی بسیار دردناک انتخاب کرده باشد.
  2. ممنوعیت شادی شاید از سیستم خانواده. شاید انتخاب به این دلیل بود که چیزی ناخوشایند با شادی "به هم چسبیده بود".
  3. احساسات زنده نشده به عنوان مثال ، عصبانیت یا ناراحتی. آنها می توانند "منجمد" شوند ، سپس جلوی شادی را می گیرند. برعکس ، آنها می توانند بیش از حد فعال باشند ، شخصی در آنها "می چسبد" و شادی زیر لایه آنها "دفن" می شود. همچنین ساختارهای شخصیتی وجود دارند که در نتیجه شرایط خاصی در دوران کودکی شکل می گیرند ، در آنها نوعی احساس رهبری وجود دارد ، که همانطور که گفته شد ، همه دیگران را عقب می اندازد ، بنابراین فرد دائماً آزرده ، عصبانی ، از ترس یا ناراحت
  4. ضربه تکان دهنده (وضعیت تهدید کننده زندگی - واقعی یا خیالی) و آسیب رشدی (موقعیت های خشونت آمیز ، تحقیر ، بی توجهی به نیازها ، که به طور منظم در دوران کودکی رخ می داد ، و غیره).
  5. اعتیاد به الکل و سایر اعتیادها. استفاده ابتدا توهم افزایش شادی را ایجاد می کند ، و سپس ، همانطور که گفته شد ، مکانیسم عصبی - فیزیولوژیکی شادی را می شکند ، پس از آن شادی غیرقابل دسترسی می شود و استفاده از آن برای عدم سقوط در "منفی عاطفی" ضروری می شود.

در مورد دلایل روانشناختی ، تعادل احساسی در طول کار درمانی بازیابی می شود و شادی به زندگی باز می گردد.

همچنین لازم است دلایل فیزیولوژیکی را برجسته کنید ، می توانید در مورد آنها در پرتال های پزشکی بخوانید. این که اختلالات فیزیولوژیکی تا چه حد با علل روانی مرتبط هستند ، یک س openال باز است. با این حال ، در موارد خاص ، هم درمان دارویی و هم کار درمانی مورد نیاز است.

توصیه شده: