یادداشت چگونه رهبر شویم! قسمت 11-12

فهرست مطالب:

تصویری: یادداشت چگونه رهبر شویم! قسمت 11-12

تصویری: یادداشت چگونه رهبر شویم! قسمت 11-12
تصویری: Episode 11: Leadership and guidance/قسمت یازدهم: هدایت و رهبری 2024, ممکن است
یادداشت چگونه رهبر شویم! قسمت 11-12
یادداشت چگونه رهبر شویم! قسمت 11-12
Anonim

از نویسنده: به عنوان مربی رهبری ، چندین سال پیش به این باور رسیدم که می توان پنهان پتانسیل یک رهبر را در هر مدیری باز کرد و پس از سالها کار موفق ، تصمیم گرفتم یادداشتی "چگونه رهبر شوم"

امروز ما درباره تصورات غلط ، تله های ذهنی و توهمات خود صحبت خواهیم کرد.

(ادامه)

قسمت 11. تصورات غلط ما ، تله های ذهنی و توهمات ما

(علاوه بر تحقیقات خود ، من بر تحقیقات K. Chabri ، D. Simons ، E. Ibarra تکیه کردم.)

1. نگاه می کنم و می بینم

  • این اشتباه است. آزمایش معروف "گوریل نامرئی" ، هنگامی که به شرکت کنندگان در آزمایش وظیفه شمارش تعداد پاس های بازیکنان با لباس سفید داده می شود. در طول بازی ، مردی با لباس گوریل مشکی وارد زمین می شود و از فاصله نزدیک دیده نمی شود.
  • و در اینجا یک مورد از تاریخ وجود دارد: در سال 2001 ، زیردریایی هسته ای گرین ویل ، مجهز به آخرین فناوری ، بدون توجه به ترالر از طریق پریسکوپ ، دقیقاً زیر اقیانوس مارولچی ژاپنی با سرعت بالا ظاهر شد. احتمالاً Ehime Maru از طریق پریسکوپ قابل مشاهده بود ، فرمانده Weddle به آن خیره شده بود ، اما هنوز توجه نکرد.
  • اکثر رانندگان می توانند ترمزهای سخت خود را به خاطر بسپارند تا با خودرویی که چند لحظه پیش ندیده بودند برخورد نکنند.

2. من گوش می دهم ، اما نمی شنوم

آزمایشی با مشارکت نابغه نواز ویولن جاشوا بل. در ساعت شلوغی ویولن استرادیواری بیش از سه میلیون دلار خود را سوار شد و برای بازی به مترو رفت. او شروع به اجرای قطعات کلاسیک کرد. این کنسرت 43 دقیقه به طول انجامید. در این مدت ، هزاران نفر از آنجا عبور کردند و فقط هفت نفر از آنها برای گوش دادن به موسیقی توقف کردند

تصویر
تصویر

3. من فقط فکر می کنم به یاد دارم

توهم حافظه بر اساس اختلاف اساسی بین خاطرات ما و رویدادهای واقعی استوار است. آنچه را که انتظار داشتم به خاطر بسپارم به خاطر می آورم. من خاطراتم را تحریف می کنم و آنها را با انتظارات و ادراکات خودم تنظیم می کنم.

روانشناسان W. Brewer و D. Trayens آزمایشی را انجام دادند. از شرکت کنندگان در مطالعه خواسته شد که به محل تحصیلات تکمیلی بروند و در آنجا منتظر بمانند. پس از 30 ثانیه ، آزمایش کننده شرکت کننده را به اتاق دیگری برد و در آنجا از شرکت کننده خواست هر آنچه را که در اتاق قبلی دیده بود بنویسد. تقریباً همه شرکت کنندگان دیدن قطعات مبلمان ، کتاب ، کمد لباس را به یاد می آورند. اما چیزی در آن دفتر وجود نداشت ، آنجا خالی بود

4- توهم اعتماد به نفس

اعتماد به نفس و توانایی های من می تواند آنقدر با توانایی های من متفاوت باشد که با اعتماد به اولین ، می توانم در موذی ترین تله ای که توسط آگاهی خودم ایجاد شده است ، بیفتم و این می تواند عواقب غم انگیزی را به دنبال داشته باشد.

5. توهم دانش

فقط فکر می کنم می دانم. آنچه فکر می کنم در ذهن من ساده است معمولاً وقتی برنامه های ما با واقعیت برخورد می کنند بسیار دشوارتر می شود. توهم دانش همواره ما را متقاعد می کند که ما درک عمیقی از یک موضوع یا موضوع داریم ، اگرچه در واقعیت این تنها یک آشنایی سطحی است.

ب. هانتر 32 ساله در سال 2005 هنگام کار در صندوق ریسک گرینویچ 75 میلیون دلار درآمد کسب کرد. او با قراردادهای آتی گاز طبیعی سر و کار داشته است. و برای سرمایه گذاران ، 1 میلیارد دلار درآمد داشت. اما او در توهم دانش افتاد و یک سال بعد 6.5 میلیارد دلار در حراج از دست داد

6. توهم علیت

این توهم هر بار که من الگو یا الگویی را در یک رویداد تصادفی می یابم بوجود می آید. این اغلب زمانی اتفاق می افتد که مطمئن هستم دلیل اتفاقات را درک کرده ام. اگر اعتقاد دارم که نوعی ارتباط علی وجود دارد ، با توجه به الگو ، آن را به باورها و ایده هایم پیوند می دهم. و الگوهایی که من درک می کنم منجر به باورهای تخیلی جدیدی می شود.حتی افراد بسیار ماهر با دیدن آنچه که انتظار دارند ببینند و آنچه را که با عقاید و باورهای آنها ناسازگار است از دست می دهند.

7. توهم شایستگی

  • افرادی که در سطح آماتور گلف بازی می کنند زمان زیادی را صرف تمرین بهترین شوت های گلف خود می کنند. و آنها اصلاً زمان را به آن حرکاتی اختصاص نمی دهند که بدتر از آن به نظر می رسند.
  • هر سال ، ما شاهد فروپاشی یک شرکت بزرگ دیگر هستیم که زمانی پیشرو در صنعت خود بود ، اما ظهور یک فناوری مخرب جدید را از دست داد. خوب ، امروز چه کسی هیولای بزرگ رهبر در تولید ابزارها ، شرکت فنلاندی نوکیا را به خاطر خواهد آورد.

رهبران بیش از حد بر نقاط قوت خود تأکید می کنند و به اشتباه معتقدند که رویکردی که در گذشته به آنها کمک کرده است مطمئن است که آنها نیز در آینده همین کار را انجام می دهند. و امیدت را از دست نده

8. توهم انفعال خود فرد

این بر این باور است که در زندگی بسیار به شرایط ، شانس و سایر افراد ثروتمند مهم بستگی دارد ، اما به من بستگی ندارد.

من مطمئن هستم که بسیاری از رهبران شکست های خود را با شرایط ، بحران ، تحریم ها و غیره توجیه می کنند. و غیره.

… وقتی من کار شخصی خود را اداره می کردم ، توهمات زیادی داشتم. برخی از قوی ترین آنها توهم علیت و توهم درماندگی خود هستند. من 28 ساله بودم ، تازه عادت کردم. به طور طبیعی ، اول از همه ، تصمیم گرفتم یک آپارتمان بخرم. در آن زمان مبادله زیادی در تجارت وجود داشت. این شرکت ها پول "واقعی" نداشتند و آنها با محصولات خود پول پرداخت می کردند. بنابراین ، سه توسعه دهنده بزرگ در ازای محصولات شرکت من به من وعده آپارتمان دادند. و سه بار به قول خود عمل نکردند.

همانطور که می گویند من قدرت خود را جمع کردم ، به خودم اعتقاد داشتم. و من خوش شانس بودم ، یک مشتری بزرگ ظاهر شد ، و حتی هزینه سفارش را با پول "واقعی" پرداخت کرد. من می توانم مقداری از پول را از گردش خارج کرده و یک آپارتمان مورد انتظار را بخرم ، اما در آن صورت نمی توانم مالیات پرداخت کنم و سفارش را به موقع انجام دهم. من تصمیم گرفتم صادق باشم (به بند 1 یادداشت درباره نحوه تبدیل شدن به یک رهبر نگاه کنید) ، یا شاید فقط از از دست دادن شهرت و چهره خود می ترسیدم. تصمیم گرفتم دومین سفارش بزرگ را ثبت کنم. باورش برایم سخت بود ، اما دقیقاً 2 هفته بعد دومین مشتری بزرگ را پیدا کردم. و من یک آپارتمان خریدم. تجارت با جهش و توسعه شروع به توسعه کرد. مهمتر از همه ، من به خوبی می دانم که غلبه بر توهمات رابطه علت و معلولی و درماندگی من ممکن و ضروری است.

به هر حال ، حماسه با آپارتمان به همین جا ختم نشد. یک سال بعد ، همسایگان خانه ما ، مستمری بگیران ، در گذشته ، رهبران کمیته منطقه ای حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به من آمدند و به من پیشنهاد کردند که با پرداخت مبلغ اضافی به سه روبل خود نقل مکان کنم. قطعه کاپک چند روز بعد ، همسایه دیگری آمد ، همکار آنها از کمیته منطقه ای سابق و از من خواست تا به آپارتمان 4 اتاقه او نقل مکان کنم. او و همسرش به ترتیب در یک اسکناس سه روبلی تسویه حساب می کردند ، اولین همسایه ها به قطعه کوپک من نقل مکان می کردند. و به اندازه کافی چنین حقایقی در تغییر زندگی آگاهانه من وجود داشت.

قبل از شروع کارم به عنوان مربی ، 12 سال باقی مانده بود.

قسمت 12. بیایید در مورد توهمات خود صحبت کنیم

(علاوه بر تحقیقات خود ، من به تحقیقات M. Goldsmith و M. Reiter تکیه خواهم کرد.)

1. اگر متوجه شدم ، می توانم آن را انجام دهم

در اینجا لازم است تفاوت بین درک و عمل (عمل) را درک کنید. بسیاری از مشتریان من قبل از مراجعه بسیار دقیق به من برنامه های سالانه خود را تهیه کردند که حداکثر ده درصد اجرا شد.

2. من قدرت اراده کافی برای غلبه بر اینرسی را دارم

این توهم باعث ایجاد اعتماد بیش از حد می شود. و وقتی با چالش های جدی روبرو می شویم ، شروع به جمع شدن می کنیم ، آماده نیستیم. متأسفانه ، اغلب اراده به تنهایی کافی نیست.

3. امروز یک روز خاص است ، می توان استثنا قائل شد

فوتبال فوق العاده ، تولد ، فقط یک روز تعطیل … بنابراین ، ما بی تحرکی خود را توجیه می کنیم و ناهماهنگی را نشان می دهیم ، که برای اجرای برنامه های ما مضر است.

4. حداقل من از خیلی ها بهترم

ما برای خود متاسفیم ، برای شکست خود بهانه می آوریم و انگیزه خود را پایین می آوریم.

پنجمن به کمک و رویکرد یکپارچه نیاز ندارم

قبلاً ، من اغلب از مشتریان می شنیدم که مربیان فقط تجار هستند (کلاهبرداران) که به سادگی از مشتریان درآمد کسب می کنند. اما وقتی نتایج را می بینند ، جذب می شوند و سطح درخواست ها بالا می رود.

6. من هیچ وقت خسته نمی شوم

ما در اواسط روز خسته می شویم ، تا پایان هفته خسته می شویم و حتی اشتباهاتی ، گاهی اوقات جدی انجام می دهیم.

7. من هنوز زمان زیادی دارم ، برای همه چیز به موقع خواهم بود

با این کار ما زمان را بسیار دست کم می گیریم و در آخرین لحظه خود را می رسانیم. من زمان زیادی برای شروع تناسب اندام ، ترک سیگار دارم و این سالها ادامه دارد.

۸- تمرکز می کنم و همه کارها را انجام می دهم

دست کم گرفتن تداخلی که در نامناسب ترین لحظه رخ می دهد. ترافیک ، دندان درد می کند ، اما شما هرگز نمی دانید چه چیزی.

9. تفکر جادویی کودکانه ما

امیدواریم ناگهان اتفاقی بیفتد و همه چیز به سمت بهتر تغییر کند. دختر رویای یک شاهزاده را می بیند ، مشروب خوردن مطمئن است که مست نخواهد شد ، بازیکن معتقد است که او برنده تمام پولها خواهد شد.

10. وقتی خوشحال می شوم که …

من یک میلیون درآمد کسب می کنم ، یک بوهو می خرید ، با خانم روسیه ازدواج می کنم ، یک آپارتمان می خریدم و غیره. خوشبختی همه کنار گذاشته می شود و به عقب رانده می شود. اگر این راه را در اولویت قرار دهید ، هرگز خوشحال نخواهید بود. باید در زمان حال زندگی کرد و در آن به دنبال نقاط هم افزایی بود.

11. هنگامی که مشکلات قدیمی را حل کردم ، هرگز مشکلات جدید را قبول نخواهم کرد

اینطور کار نمی کند. با حل مشکلات در یک سطح و حرکت به سطح دیگر ، ما همیشه با چالش های جدیدی روبرو خواهیم شد و همیشه اینطور خواهد بود.

12. زندگی عادلانه است و تلاش های من پاداش خواهد داشت

وقتی این اتفاق نمی افتد ، احساس می کنیم فریب خورده ایم. اگر کاری انجام دهیم که پاداش بگیریم ، این یک مسیر بن بست است. اگر پاداش تنها انگیزه باشد ، توهم است. هدف این است که بهتر شویم ، این پاداش است ، و سپس پول به خودی خود به دست می آید.

13. من تغییر نمی کنم ، هیچ کس به آن نیاز ندارد

اما این ، اول از همه ، برای شما و فقط برای شما ضروری است. موفقیت شما به شما انرژی می دهد و منجر به موفقیت بیشتر می شود.

14. اگر تغییر کنم ، آن وقت خودم نخواهم بود

واقعیت این است که شکست ها و ناامنی های شما ناشی از خود کاذب شماست. هویت واقعی خود را بیابید ، سرانجام خودتان شوید و بلافاصله طعم موفقیت را احساس خواهید کرد.

15. من خودم می توانم خودم را ارزیابی کنم و ببینم ، به هیچکس نیاز ندارم

چگونه می توانید با حضور در آگاهی خود ، بتوانید همزمان آگاهی خود را ارزیابی کنید؟ یا اگر درون روان خود هستید ، اگر اسکیزوفرنی نیستید ، روان خود را تجزیه و تحلیل کنید؟ او فقط می تواند ، پس از تقسیم ، تقسیم به چند شخصیت فرعی ، یکدیگر را تحلیل کند.

اعتماد بیش از حد ، تداوم در نادانی ، تفکر جادویی کودکانه ، تعلل در کار ، سردرگمی در نحوه تفکر ، سرخوردگی و نارضایتی می تواند به راحتی هر یک از نیات و خواسته های خوب شما را برای تبدیل شدن به آن چیزی که می خواهید تبدیل شود.

بنابراین ، همه چیز در دست شما است. بر همه این توهمات می توان به راحتی غلبه کرد و در صورت تمایل ، زندگی شما را به طور اساسی تغییر داد.

خودآگاهی + عمل = موفقیت درخشان!

… اولین مشتریان من افرادی از مشاغل بودند و درخواست های خاصی را مطرح کردند که ما با هم به آنها رسیدیم. و در واقع ، من مجبور بودم کلمات سختی درباره مربیان بشنوم. حق با آنها بود. وقتی مربیان ، مربیان ، روانشناسان می گویند چند ده هزار اجرا داشته اند ، چند هزار مشتری دارند ، چند ده حوزه را به طور کامل فرا گرفته اند و تمرین می کنند - همه اینها شبهات خاصی را ایجاد می کند ، نه تنها در تعداد و جادوگران - جک همه حرفه ها. دوره های آموزشی و کلاسهای کارشناسی ارشد برای کارآفرینان آینده ، با استخدام صدها نفر ، که تعداد کمی از آنها موفق می شوند … (در اینجا می توانید قیاس خود را با کازینویی که صدها نفر در آن بازی می کنند ، مقایسه کنید و فقط تعداد کمی برنده شوند).

من فکر می کنم در چنین مواردی لازم است نه در مورد کمیت ، بلکه در مورد کیفیت صحبت شود. به طور خاص ، چند نفر از مشتریان شما به موفقیت قابل اندازه گیری خاصی در تجارت ، زندگی شخصی دست یافته اند؟ آیا می توانید شماره های "مرده" را تصور نکنید ، بلکه مشتریان خاص "زنده" را تصور کنید؟ جهان بینی و باورهای آنها چقدر تغییر کرده است.چگونه آنها به معنای واقعی کلمه یک زندگی جامع و کامل را در شادی ، رضایت ، و در نهایت شاد بودن زندگی می کنند.

همین دیروز مشتری جدیدی با من تماس گرفت و با صدای ناراضی گفت که آنها می گویند به مربی احتیاج دارد ، اما خوانده است که مربیان مسئولیتی ندارند ، به این معنا که مشتری مسئول همه چیز است. من به او گفتم که در درک من ، مربی شخصاً مسئول کار خود است. این در مرکز ما معمول است.

15 سال از آغاز کار من به عنوان مربی می گذرد.

غیر ممکن برای دیگران به زودی برای شما امکان پذیر می شود

بیا ادامه بدهیم.

دامیان سینایی ،

مربی رهبری ، روانکاو متخصص

رئیس مرکز آموزش راهبردی و روان درمانی "ارزش های نوآوری"

توصیه شده: